ازدواج با زن مطلقه
-
آیا به خواستگارام عقد ناموفق قبلیمو بگم
- پرسش:دخترى هستم25ساله وارشدشيمى دوسال پيش عقدناموفقى بافاميل درجه يک داشتم چون تفاهم نداشتىم, من دخترچادرى ومذهبى هستم,خانواده ام نيزهمينطورهستند اگرخواستگارى بيايدبايدراستش رابگويم ياچيزى که تاالان گفته شدازمايش ژنتيک مشکل داشت
-
برادرم با زن مطلقه ارتباط دارد
پرسش:
برادر من مجرد است و حدودا 29 سالشه.و چندین سال است که با خانمی مطلقه در ارتباط است و به طوری که دلسوز اوست و خیلی به او علاقه دارد و به خاطر اخلاقی که داره همش کمکش میکنه.میگه اون شوهر کنه من زن میگیرم.و الان من و پدرومادم درجریانیم.همش نگرانه کسی ازش سواستفاده کنه.البته شکاکی و نگرانی هاش از اخلاقاتی است که از خانواده پدرش ارث برده.میگه من اصلا اونو نمیبرم.الان داره استخدام میشه و مادرم نگرانه تا چطور رابطه عمیق این دوتا را به هم بزنه تا بتونه بهش زن بده؟و بعد از ازدواج دوباره سراغش نره..هرکاری کردیم که ازش دست برداره نمیشه.میگه اگه اون نبوده من دق میکردم چون تو شرایط بحرانی درددلاموشنیده و راهنماییم کرده.چیکارکنیم این 2تا رو از هم دور کنیم.البته زنه،یه مدت شهر ما بودن.و الان رفتن شهر خودشون.حتی مادر این خانم هم از رابطه این دو خبر داره.
پاسخ:
تا زمانی که برادرتان خودش تصمیم به تغییر نگیرد،دیگران نمی توانند تغییر ایجاد کنند.البته این حرف که او هر وقت ازدواج کند من ازدواج می کنم اشتباه است. در حضور یک مشاور ،باید برادرتان توجیهات را بیان کند .رابطه بی هدف به بیراه کشیده می شود.یا ازدواج با فرد را بپذیرد و ایشان و خودش را از بلاتکلیفی برهاند و یا اینکه رابطه را کات کند چون در ظاهر گمان می کند که کمک می کند، بلکه ایجاد وابستگی کاذب در فرد مقابل آسیب بیشتری برای هر دو نفر به همراه دارد.
-
آقایی که باهاشون در ارتباطم زیر بار ازدواج نمیره
- پرسش:خانومی هستم 32 ساله که در سن 20 سالگی یک ازدواج ناموفق داشتم که 2ماه بیشتر طول نکشید و از هم جدا شدیم تا سن 27سالگی هم از همه ی مردا متنفر بودم با این که خیلی خواستگار داشتم ،،ولی یه دفعه از یک پسری که تقریبا نسبت دوری هم باهم داریم و 7سال ازمن بزرگتره ،،خیلی خوشم اومد وشرایط رفت و امدمون طوری نبود که بخوام با رفتارم بهش بفهمونم که دوستش دارم خلاصه با هزار بدبختی و زیر پا گذاشتن غرورم باهاش تماس گرفتم و بهش گفتم که دوستش دارم اونم خیلی خوشحال شد و استقبال گرمی ازم کرد طوری که انگار اونم منتظر بود با من رابطه بر قرار کنه هر دومون واقعا همدیگرو دوست داریم تازه گاهی اوقات احساس میکنم اون حسش نسبت به من بیشتره ودوستیمون هم در حد صحبت کردن و چند بار بیرون رفتن بوده ولی الان 4سالی هست که طول کشیده،،، البته گاهی هست و گاهی نیست یه موقع 1ماه هرروز باهم در ارتباطیم یه موقع 5ماه هم پیداش نیست من خیلی بهش وابسته هستم و فقط به اون برا ازدواج فکر میکنم ولی اون زیر بار ازدواج نمیره ،،یه دفعه میگه فراموشم کن من مرد زندگی نیستم ولی باز خودش سرو کلش پیدا میشه میگه دوست دارم و نمیتونم فراموشت کنم لطفا من و راهنمایی کنید به این رایطه امیدی هست یا نه هر کاری میکنم فراموشش کنم وبه یکی خواستگارم جواب مثبتبدم نمیتونم میترسم دوست داشتنش بشه کابوس زندگیم ونتونم هیچ وقت فراموشش کنم لطفا من و راهنمایی کنید !!!!!
پاسخ:
موضع و هدف شما از این آشنایی و رابطه تا 90درصد ازدواج و زندگی دایم بوده و به احتمال خیلی زیاد هدف این آقا یک رابطه دوستی موقت و گذرا چرا که ایشون در صحبتهاش گفته من مرد زندگی نیستم ولی باید گفت منظورش این بوده که (من مرد زندگی برای تو نیستم). عزیزم واقع بین باش و آگاه به اینکه وقتی فردی این حرف رو بزنه و گاهی باشه و گاهی نباشه زمانی ابراز علاقه کنه و زمانی بره و برای مدتی ازش خبری نباشه رو حرف و قولش به عنوان مرد و شریک زندگی دایم حسابی حداقل برای شخص خودت باز نکن. شما میتونی بین افرادی که تمایلی به ازدواج باهات دارند فردی که سنخیتی از نظر ویژگی های مختلف باهات داشته باشه انتخاب کنی و زندگی موفقی رو داشته باشی و از این دودلی و بلاتکلیفی در تصمیم بیرون بیای. موفق و سربلند باشی.
-
پسری که باهاش دوست شدم دنبال بهانه برای قطع رابطه میگردد
پرسش:
من مدتی است که از شوهرم جدا شدم و کلا نسبت به مردهابدبین شده بودم,تااینکه بعد از یک سال و نیم که دیگه واقعا خیلی احساس تنهایی میکردم به طور اتفاقی با یک پسر اشنا شدم,ایشان از خانواده خیلی خوبی هستن و تحصیلکرده میباشند.ایشان بسیار ادم راستگویی هستند,البته در تهران زندگی میکنن,که من در شهرستان هستم.اوایل اشناییمون خوشحال بودم که در دو شهر مختلف هستیم,چون دوست نداشتم رابطه جنسی با ایشان داشته باشم ,اما کم کم علاقه من به ایشان سبب شد که به شهر ما بیاید و رابطه جنسی هم داشته باشیم,الان حدود شش ماه میباشد که با هم هستیم و سه بار ,و هر بار یکی دو روزی با هم بودیم.الان سر یک موضوع ایشان از من ناراحت هستن و اصلا هم توضیحات من برای ایشان مهم نیست و بهانه گیر شده است و با من درست صحبت نمیکند با توجه به اینکه بسیار بسیار دوستش دارم نمیدانم واقعا قصدشان از اینکار چیست؟ایا دیگه از من خسته شده و دنبال بهانه برای قطع رابطه میگردد؟لطفا مرا راهنمایی کنید,ممنون
پاسخ:
خدمتتون عرض میکنم که هدف شما از شروع این رابطه پر کردن تنهایی تون و حتی شکل گیری یک زندگی جدید با این آقا بوده ولی ایشون با توجه به شرایط مجرد بودن و صرفا نیاز جنسی به سمت شما گرایش پیدا کرده و بعد از 6ماه از طرف شما وابستگی و ایجاد علاقه و ایشون عادی شدن و کمرنگی جذابیت اولیه پیش اومده که به بهانه های مختلف ازتون دوری میکنه سعی کنید این واقعیت رو بپذیرید و از نظر احساسی بر عواطف خودتون غلبه کنید و به این آقا برای ادامه رابطه اصراری نکنید تا بیشتر از این ضرر کرده در این زمینه نشید موفق و پیروز باشید.
-
هر دو مطلقه هستیم و میخواهیم با هم ازدواج کنیم ولی با هم اختلافاتی داریم
- پرسش:آقایی هستم که چند سال است متارکه نموده ام . مدت 3 سال است با خانمی آشنا شدم که ایشان هم مطلقه هستند . مدت زیادی از آشناییمون میگذره و خیلی وابسته شدیم ولی مشکلاتی زیادی داریم . هم از نظر فرهنگی هم مالی هم اخلاقی هم کلی مشکل دیگه . جفتمون میدونیم که احنمال خوشبختی در این ازدواج پنجاه پنجاه هست ولی نمیتونیم همدیگه رو هم ترک کنیم و به کس دیگه ای فکر کنیم . جفتمون کلافه شدیم هفته ای سه چهار بار با هم قهر میکنیم . نه راه پس داریم نه پیش . چندین بار تصمیم گرفتیم جدا بشیم ولی هیچ کدوممون نتونستیم . در ضمن ایشان دو بچه دارند که قرار است یکی از آنها که اکنون 5 ساله است در آینده با ما زندگی کند که این هم از مسایلی است که پذیرش آن برای من سخت است و متاسفانه در این مدت آشنایی نتوانستم با این بچه رابطه عاطفی برقرار کنم و مثل بچه خودم قبولش کنم .در ضمن از نظر فرهنگی و حجاب هم ایشان و خانوادشان تقریبا آزاد هستند و تفکرات من خیلی با این مدل پوشش سازگار نیست .همه مشکلات را خودم میدانم ولی چه کنم که نمیتونیم از هم دل بکنیمپاسخ:
-
همسر من مثل یه دختر نمیتونه شور و هیجان اولیه زندگی رو داشته باشه
- پرسش:پسری ۲۸ ساله هستم که به تازگی با خانمی که متارکه کرده ازدواج کردم و باهم زندگیه خیلی خوبی داریم چون همسره من در تمام زمینه ها خیلی مواظب منه و همو خیلی دوست داریمو واقعا از همه لحاظ همدیگه رو ارضا میکنیم…
ولی بعضی اوقات ناراحت از اینم که خیلی از مراسم یا کارهایی که دو زوج باکره باهم دارند من نمیتونم تجربه کنم. به هرحال همسره من یکبار ازدواج کرده و مثل یه دختر نمیتونه شور و هیجان اولیه زندگیو داشته باشه
حتی بعضی اوقات نگران میشم از اینکه اطرافیان از خودشون سوال کنن که چرا من با یه دختر ازدواج نکردم؟
کمکم کنید و منو از این افکار نجات بدید…پاسخ:
-
بدون داشتن هیچ نقطه مشترکی میخواهم با کسی که دوستش دارم ازدواج کنم
- پرسش:من 36سالمه مهندس برق,از بيست سالگى عاشق دخترى شدم که 7سال از من کوچکتر بود,بعد از 5سال ازدواج کرد,و من خيلى بهم ريختم,بعد از اينکه سرکار رفتم تا حدودى فراموشش کردم اما متاسفانه بعد از 3سال با ى بچه طلاق گرفت و مجددا رابطه ما شکل گرفت,هيچ نقطه مشترکى باهم نداريم,بدون اون هم من نميتونم با کس ديگه اى ازدواج کنم,چند وقته قرار ازدواج گذاشتيم اما ذهنم بدجور درگيره,بنظر شما ازدواج ما درسته,البته من بچه را هم قبول کردم که الان 9سالشه,ممنون ميشم راهنماييم کنيدپاسخ:
-
دختری که قبلا عاشقش بودم و ازدواج کرده بود، بعد از سالها با من ارتباط برقرار کرده چه کنم؟
- پرسش:
-
میخوام با دختری که در ازدواج قبلیش شکست خورده ازدواج کنم
پرسش:
من 28 سال دارم. چند سال پیش که موضوع ازدواج من مطرح شد، یکی از دختران فامیل به من پیشنهاد شد که دختر خوبی بود ولی من تصمیم جدی برای ازدواج نداشتم.
چند وقت بعد اون دختر ازدواج کرد.حدود پنج سال گذشت تا اینکه متوجه شدم اون خانم به دلیل اینکه شوهرش معتاد و مواد فروش بوده ازش طلاق گرفته و قصد ازدواج مجدد داره.
حالا که من هم قصد ازدواج دارم دوباره اطرافیان همان دختر رو به من پیشنهاد می کنند و خودم هم به او علاقه دارم و مطمئنم که دختر خوبیه. این خانم 26 سال داره و از شوهر قبلیش هم بچه ای نداره.
موضوعی که ذهن من رو مشغول کرده زندگی زناشویی که این خانم تجربه کرده، به همراه تمام جنبه های روحی و عاطفی و تاثیرات احتمالی که می تونه در ازدواج بعدیش داشته باشه و اینکه آیا این موضوع باعث نمیشه که به طور مثال در ازدواج مجدد ، شوهرش رو با شوهر قبلیش مقایسه کنه ؟
پاسخ:
آنچه که در ازدواج مهمه داشتن تناسبهای فکری ، اعتقادی ، اخلاقی ، ورفتاریه که زوجین باید داشته باشند،و ملاکهای اصلی مثل دین در ازدواج قابل گذشت نیست برخلاف ملاکهای ترجیحی که قابل گذشت هستند ،مثلا دختر بودن یک ملاک ترجیحی بحساب میاد لذا بیوه بودن عیب محسوب نمی شه ،مخصوصا که اطرافیان مخالف نبوده وشما را به ازدواج با ایشون تشویق کنند.
همچنین مقایسه کردن زمانی مشکل سازه که فردی که مورد مقایسه قرار میگیرد پست تر باشه، مثل وقتی که شوهر قبلی بهتر از شما باشه یا عاشقش بوده باشه ونتونه فراموشش کنه اما الان برعکسه ،همچنین زن تک خواهه و مسایل احساسی و عشقی براش پررنگه و محبت دو نفر نمی تونه در قلبش جا بشه و وقتی محبت شما در قلبش باشه یعنی دیگری رو از دلش به عنوان همسر بیرون کرده ،اونی که زن رو جذب می کنه محبته و اگه محبت و ابراز محبت شما نسبت به ایشون خوب باشه به فرد دیگه ای به هیچ وجه فکر نمی کنند،
اگر باتحقیق بررسی پی بردید که فرد مورد نظر مناسب شما بودند و از تناسبهای لازم برخوردار هستید و همچنین واجد ملاکهای اصلی شما بود،بدونید که ازدواج با این فرد عیب محسوب نمیشود.
"نصب و پشتیبانی : گروه تبلیغاتی مانو"