ازدواج موقت
-
مخفیانه با کسی که دوست بودم صیغه شدم
- پرسش:23سالم بود که به خانه پدر با یه فرزند تازه به دنیا اومده برگشتم سنم 26 سال شده بود که همسرم بدون مهریه طلاقمم داد،، در همان دوران با یکی از پسرهای دوست صمیمیه پدرم عادت کردم، و ادامه تحصیل دادم، عاشقش شدم، و به صورت مخفیانه با کسی که دوست بودم صیغه شدم.
تک پسر خانه و تحصیلات فوق لیسانس برق قدرت صنعتی شاهرود، از سن 14 سالگی با هم بزرگ شده بودیم، به سن 32 که رسید خانواده اش برای خواستگاری میرفتند، من بخاطر اون به تهران اومده بودم و فرزندم که پسر بود را پدرش از من گرفت، چند دفعه به مادرش پیشنهاد ازدواج با من را داده بود، آنها بسیار دوستم داشتند ولی نه برای ازدواج با پسرشان، من هم هر روز افسرده تر از روز قبل، دیگه تحمل نداشتم و موضوع را حضورا با پدرش درمیان گذاشتم، پدرش هم گفت شما ازدواج کردید فقط تو خانواده و کنار ما پیدایتان نشود، من دیگر پسری ندارم، العان یکسال از آن موضوع میگذره و ما هر دو تو سن 37 هستیم، داغونم، واقعا عاشقشم، نه از روی هوس، اون هم داره یه مقدار از مهریه ام رو به من میده ، میترسه آغ والدین بشه، پدرش 3 ماه که قهر کرده وحتی از خونه تهران به خونه ییلاقی رفته وپای تلفن هم باهاش صحبت نمی کرد، پیغام داد که کسی نمیدونه اون زن رو طلاق بده،اون هم میگه چاره ای نداره، خسته ام و خیلی میترسم طاقت شکست دوباره اون هم تو این سن رو ندارم. لطفا راهنماییم کنید، چکار کنم؟ هیچ کس از خانواده ام نمیدونن و من نمیدونم چکار کنم. ممنون میشمپاسخ:
-
دختری هستم مطلقه که تصمیم به ازدواج موقت دارم
پرسش:
دختری هستم ۳۱ ساله که چند سال پیش ازدواج کردم ولی در دوران عقد از هم جدا شدیم. خیلی افسرده بودم و زندگی خوبی از لحاظ روحی نداشتم. دارای تحصیلات عالی و از ظاهر خوبی هم برخوردارم. اما با تمام این تفاسیر نتوانستهام موقعیت مناسبی برای ازدواج مجدد داشته باشم. با اینکه خواستگارانی هم داشتهام اما به نتیجه نرسیده است. نیازهای شدید عاطفی، روحی و جنسی دارم که آزارم میدهد. اما چون خودم را جزو قشر روشنفکر و یک فمینیست میدانم، از صیغه و اینگونه مسائل متنفرم. همیشه خودم را قدرتمند نشان میدهم. آقایان همیشه تحسینم می کنند که دختر خوب و محکمی هستم. اما درونم چیز دیگری هست.
واقعا دارم میبینم که توان ادامه دادن به این روش را ندارم. میل جنسی و عاطفی از من قویتر است. این یک نیاز طبیعی است که نمیشود انکارش کرد. تمام تفکراتم با خودم در جنگند. از طرفی با ازدواج موقت مخالفم و از طرف دیگر نیاز شدید عاطفی و جنسی آزارم میدهد. واقعا با خودم درگیرم. به تازگی یکی از آشنایان، که به نوعی همکار من هم محسوب میشود، بعلت مشکلاتی که با همسرش دارد، پیشنهاد عقد موقت را داده است. حالم بد شد اگر چه در درون خودم از این موضوع استقبال کردم. انسان خوبی است و چند سالی است که از ایشان شناخت دارم. اما واقعا نمی دانم چه کنم. خیلی روزگار بدی دارم.پاسخ:
به نوبه خود شرایط شما را درك میكنم و از تجربه جدایی شما متاسفم. اما فرهیختهای چون شما خوب میداند كه ناكامیها علاوه بر اینكه بخش لاینفك زندگی هستند، پلی هستند برای رسیدن به موفقیتها.
موفقیتهای علمی و اجتماعی شما ستودنی است و طبعا این موفقیتها در كنار سایر نقاط قوت و برجسته جنابعالی، سبب تحسین دیگران شده است.
ضمن اینكه توصیهای به ازدواج موقت شما نداریم اما این نقاط قوت و حتی اینكه نگاه فمینیستی داشته باشید منافاتی با ازدواج موقت ندارد! چرا كه قرار نیست از راه ازدواج موقت استثمار شوید كه البته این موهم به تدبیر شما بستگی دارد.
در صورتیكه شما بتوانید از راه ازدواج موقت بخشی از نیازهای خود را برطرف كنید، به نظر میرسد تنفر از ازدواج موقت توجیه چندانی ندارد. مگر اینكه بگوییم ازدواج موقت سراسر هزینه است. كه البته عرض كردم فرایند هزینه و یا نفع در ازدواج موقت، به شخص و اهداف، توقعات، شرایط، موقعیت و مدیریت وی بازگشت دارد. بنابراین همانطور كه نمیتوان گفت ازدواج موقت همواره با موفقیت و رضایت قرین است، به همان منوال نیز نمیتوان گفت ازدواج موقت همیشه مذموم است!به هر حال با توجه به موقعیت سنی و جایگاه اجتماعی شما، ازدواج دائم شما دور از انتظار نیست، لذا در صورت ازدواج موقت لازم است، علاوه بر مدیریت ارتباط عاطفی و جلوگیری از وابستگی، از سرمایه دوشیزگی حراست نمایید.
مستحضرید ازاله دوشیزگی در ازدواج موقت، ضمن اینکه آثار روانی منفی را به دنبال دارد و شانس ازدواج را كاهش میدهد؛ علاوه بر این در صورت ارتباط كامل جنسی، عده نگه داشتن نیز واجب است و این نیز خود مانعی برای ازدواج دائم در زمان عده است.
"نصب و پشتیبانی : گروه تبلیغاتی مانو"