ازدواج اجباری
-
به خاطر عدم علاقه به پسر عمم نامزدیمو به هم زدم
- پرسش:من دختری ۲۱ساله هستم فوق دیپلم چند وقتی نامزد کردم با پسر عمم ایشون از یک سال پیش از من خواستگاری میکردند و من جوابم منفی بود چون هیچ حس و علاقه ای بهشون نداشتم تا اینکه امسال ایشون دوباره اومدن خواستگاری من از سر دلسوزی بخاطر التماس هایش و حرف اطرافیانم ک ازهمه نظر عالی هستن و میشه روشون واسه زندگی حساب کرد قبول کردم ولی از همون روز خیلی پشیمون شدم ترس ازاینکه من باید یک عمر باکسی زندگی کنم ک دوستش ندارم افسرده شده بودم و کارم همش گریه بود چون هیچ علاقه ای بهشون نداشتم اصلا محبتاشون رونمیدیدم ابرازعلاقه هاش واسم زجراور بود اصلا دلم نمیخاست باهاش حتی حرف بزنم احساس اسارت میکردم تا اینکه نامزدی رو تموم کردم و خیالم خیلی راحته ولی از طرفی عذاب وجدان دارم واسه ایشون و حرف اطرافیانم خیلی ازارم میده ک ممکنه بعدش پشیمون بشی تو باهاش خوشبخت میشدی ولی یک درصد به من فکر نمیکنن که علاقه ای ندارم بنظرتون من چیکار کنم چون هنوز ایشون امید داره ک من نظرم عوض بشه و ب حرف اطرافیانم گوش کنم ب این امید باشم علاقه بوجود میاد؟؟ هرچند ک بنظر خودم نمیتونم هیچوقت دوسشون داشته باشم ممنون میشم اگه کمک کنیدپاسخ:
-
به خاطر عدم رضایت از رفتار خانوادم تصمیم گرفتم ازدواج نکنم
پرسش:
تک پسر هستم 32 سال دارم و فرزند سوم هستم از شش بچه و دیپلم دارم
در خانواده به من توجهی نمیشه و کوچکترین کاری که بخواهم انجام دهم از کودکی تا به امروزپدرم میگه تو عرزه این کار را نداری
من هم در جواب خشمگین میشم و همین باعث شده که من دیگر در خانه دست به هیچ کاری نزنم گفتگویی نکنم مخصوصا با پدرم چون من هرچی بگم دقیقا پدرم نظرش برعکس است که این مشکل در شغل من و غیره خیلی اثر گذاشته اعتماد به نفس رو از من گرفته
الان بهم میگویند برو زن بگیر ولی مادرم خودش انتخاب کرده پدرم هم خودش انتخاب کرده
من هم از لج نمیخواهم ازدواج کنم مخصوصا کسی که انها معرفی کنند تا بفهمند که بچه رو باید درست بزرگ کرد
من اسیب بی اهمیتی و بی توجهی و تمسخر خورده ام و همچنین مثال زدن دیگران برای من
خلاصه با این وضعیت میدانم باید ازدواج کنم ودر مسیر طبیعی زندگی قرار بگیرم ولی احساس میکنم از چاله به چاه میافتم و هر روز که سن بالاتر بره بدتر میشود
به خودم میگم من که در خانه چیزی نشدم چگونه مسولیت قبول کنم مسولیتی که روز به روز سنگین تر خواهد شد
ترجیح میدم در موقیت بد بمانم، حالا من ازدواج نکنم درست است یا نه و چه اثری در دراز مدت بر زندگی من خواهد داشت
پاسخ:متاسفانه طرز برخورد نامناسب والدین با فرزندان را در بسیاری از خانواده ها شاهد هستیم.و نبود استقلال کافی و سرکوفت زندگی و تصمیم گیری را برای تو سخت کرده ولی از شما انتظار می رود در این سن به خود شناسی رسیده باشی.یعنی من به واسطه تربیت ناصحیح یا محیط بد این کمبودها را دارم ولی از وقتی خودم را شناختم شروع به اصلاح و تقویت خودم کردم.شما باید انتظارات و خواسته های خودت را بشناسی و در جهت بهبود خودت محکم تر حرکت کنی.همه چیزها را نمی شود به خانواده نسبت دادتلاش خودت چقدر بوده؟به خودت بگو یا باید در این شرایط بمانم و بپوسم یا رشد کنم و بالا بروم.
اما جدال با والدین فایده ایی ندارد و حال خودت و آنها را می گیری.تو کودک نیستی که لج کنی.باید عاقلانه تصمیم بگیری و زندگیت را بسازی.هوشمندانه و با دقت.در اختلاف سلیقه ها و تفاوت ها به والدین احترام بگذار.اینگونه حال خوبتری هم خودت داری و آرامش نصیب خانواده می شود.اهدافت را جدی در زندگی،حال و آینده ات مشخص کن.در مورد ازدواج مطالعه کن و معیارهای همسر آینده ات را مشخص کن. اتفاقا مورد های انتخابی خانواده برای خواستگاری را برو، شاید مورد مناسب را پیدا کردی اینگونه هم حمایت و احترام خانواده را داری هم خودت خوشحالی که انتخاب کردی. ولی از منظر دیدگاه و معیارهای خودت فرد را بسنج.معیارهایت را به خانواده بگو.بگذار بدانند فرد جدی ،مصمم،محکم و با برنامه ایی هست.اگر تو حرف نزنی و تصمیم نگیری خوب معلم است سایرین به جای تو حرف می زنند و تصمیم می گیرند.ان شالله با چشمان باز و مشورت و دقت انتخاب درستی داشته باشی.ازدواج و استقلال زندگی مشترک فرصت های خوبی را برای تو فراهم می آورد که رشد و بالندگی بیشتری دست پیدا کنید
-
پدرم اصرار دارد که من با دختر عمویم ازدوج کنم
پرسش:
پدرم اصرار دارد که من با دختر عمویم ازدوج بکنم ولی خودم اصلا مایل نیستم چه کنم؟
پاسخ:
اگر شما با این دختر عمویتان در اصول اساسی ازدواج مشکلی ندارید و در بعضی از شروط کمال همتای شما نیستند ( شروط کمال اهمیتش مثل شروط اصلی نیست مثلا این خانم همه ی شروط اساسی را دارد و شما در شروط کمال دنبال دختری بودید که نمره اش 18 باشد ولی نمره ی دختر عموی شما 16 است . یا اینکه شما دنبال دختر لیسانس هستید ولی او فوق دیپلم است . یا اینکه شما دنبال دختری هستید که سنش پنج سال از شما کمتر باشد ولی دختر عمویش شما سه سال از شما کوچکتر است ) ، با توجه به اینکه در دین ما جایگاه پدر بالا است ، خوب است که شما رضایت پدرتان راجلب کنید و با دختر عمویتان ازدواج کنید. اما یک وقت شما با دخترعمویتان دراصول اساسی مشکل دارید و همتای شما نیست یعنی از نظر ارزشی ، اعتقادی و فرهنگی همتای شما نیست یا اینکه در اصول همتای شما هست ولی در شروط کمال طوری است که شما نمی توانید با او کنار بیایید . مثل بحث تیپ و قیافه که درست است که دخترعموی شما از نظر اصول اساسی همتای شماست ولی وقتی شما او را می بینید حالت دافعه در شما ایجاد می شود. در اینجا ما صلاح نمی دانیم که شما رضایت پدرتان را جلب کنید . زیرا ما احتمال می دهیم که شما نتوانید با هم کنار بیایید و مشکلات زیادی در زندگی شما ایجاد بشود . در اینجا این ازدواج مصداق ازدواج تحمیلی است . این طور که ایشان گفته اند که از دختر عمویم خوشم نمی آید احتمالا همین مطلب دوم است . ازدواج تحمیلی دو تا نتیجه بیشتر نخواهد داشت یا کار به جدایی می کشد یا اینکه طرف باید تا آخر عمر بسازد و بسوزد . هر دو راه لطمه است . اگر شما با دخترعمویتان ازدواج کنید بعد جدا بشوید پدر شما خیلی ناراحت می شود زیرا می بینند هم به بچه ی خودشان لطمه خورده است و هم دختر برادرشان مطلقه شده است و روابط دو تا خانواده بهم می خورد و دشمن همدیگر می شوند . حالا اگر کار به جدایی نکشد و شما بسازید و بسوزید ، پدر متوجه می شود که پسرش با نشاط نیست و روز به روز دارد آب می شود و پدر در اینجا هم غصه می خورد . پس لازم نیست که شما رضایت پدرتان را جلب کنید . اگر الان پدر از شما ناراحت بشود 5 نمره از دست شما ناراحت می شود ، اگر شما عقد کنید و در دوران عقد جدا بشوید ، پدرتان 50 نمره ناراحت می شود ،اگر عروسی بکنید و جدا بشوید پدرتان 500 نمره ناراحت می شود و اگر بچه ای داشته باشید و بعد جدا بشوید پدرتان 5000 نمره ناراحت می شود . عقل به انسان می گوید که بین نمره ی 5 و 5000 عدد پنج را انتخاب کند . امروزه خیلی بعدی است که پدری با زور فیزیکی یعنی کتک و حبس و بیرون کردن از خانه بچه اش را وادار به ازدواج بکند . ( البته گاهی بندرت این اتفاق می افتد ) امروزه اهرم فشار عاطفی زیاد است . پدر می گوید که اگر با این دخترازدواج نکنی تو را نفرین می کنم و از تو نمی گذرم یا اینکه اشک پدر جاری می شود و آه می کشد . شما مراقب باشید که تحت تاثیر اهرم فشار عاطفی پدر قرار نگیرید . اگر شما به حرف پدرتان گوش ندهید هم به نفع خود شما و هم به نفع پدرتان است . به والدین هم توصیه می کنیم که در ازدواج اصرار نکنید زیرا بحث شصت سال زندگی مشترک است . ازدواج را به جوانان تان تحمیل نکنید . یک وقت هم شروط اصلی و هم شروط کمال دختر عمو مطلوب است ولی کشش وجود ندارد . وقتی شما فردی را می بینید سه حالت وجود دارد . یا فرد دافعه دارد یا جاذبه یا بی تفاوت است . اگر فرد جاذبه دارد ، شما مواظب اصولتان باشید ، اگر طرف دافعه دارد ، شما به او نه بگویید ، اگر بحث بی احساسی است ، نباید طرف را رد کنند . در 95 درصد افراد بعد از محرمیت محبت ایجاد می شود و در پنج درصد این محبت ایجاد نمی شود و آن کسانی هستند که اختلال آرمانگرایی دارند . گاهی بین دخترعمو و پسر عمو یک احساس خواهر برادری است و احساس غریزی که باید نسبت به هم داشته باشند را ندارند . روایت اینکه عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمان ها بسته شده است وجود ندارد .
"نصب و پشتیبانی : گروه تبلیغاتی مانو"