کتک زدن همسر
-
همسرم دست بزن دارد
- پرسش:زنی 29ساله با دو فرزند سه ساله و ده ماهه هستم.کارشناس ارشد دارم.همسرم 29 ساله دیپلم فردی خشن است ودست بزن دارن تا حالا سه بار به خاطر این موضوع به خانه پدرم برگشته ام بار دوم شکایت کردم اما به درخواست قاضی دوباره به خانه شوهرم برگشته ام.اکنون دوباره خانه پدرم هستم همسرم سه ماه از من و بچه ها خبری نگرفت و ماه چهارم التماس کرد که برگردم ولی قبول نکردم خرجی بچه ها را نمی دهد.او مردی بدبین است وبه بهانه های مختلف من را از رفت و آمد با اقوام و خانواده ام محروم میکند.وضعیت مالی اش بد نیست.خودم شاغل نیستم .حال نمیدانم با دو بچه چه کار کنم.خانواده ام با طلاق موافقند.همسرم را دوست دارم کاش درمان میشد.در ضمن با مادر شوهرم زندگی میکردیم .خواهش میکنم راهنمایی کنیدپاسخ:
-
اذیتهای همسرم منو به سمت شخص دیگری کشوند
- پرسش:من 13 ساله ازدواج کردم ودوبچه دارم،ولی یک سال است که باپسری دوست شدم ،وخیلی هم دوستش دارم،شوهرم خیلی اذیتم میکرد،ودست بزن داشت ،من بخاطربچه هام نتونستم جدابشم،همش افسرده بودم پارسال باپسری خوش اخلاق ومهربان آشناشدم،بهم پیشنهاد دوستی داد،اولش قبول نمیکردم ولی بعدنمیدونم چی شد که باهم دوست شدیم،ولیمن عذاب وجدان دارم اون پسرخوبیه،ولی من ازخدا وآخرتم میترسم،چندبارهم بهش گفتم ادامه ندیم،ولی اون میگه من بدون تومیمیرم،منم نمیدونم چیکارکنم هم بهش علاقه دارم ،وهم عذاب وجدان دارم،خواهش میکنم منوراهنمایی کنید تابتونم این رابطه راقطع کنم.
پاسخ:
-
دختر خالم در دوران عقد متوجه شده همسرش معتاده
پرسش:
دخترخاله ام ۲سالعقد کرده شوهرش مشکل اعصاب داره و تو این مدت چندبار کتکش زده ازیک طرف هم بااینکه هنوز زیریه سقف نرفتن اجازه نمیده که خونه فامیل بره تااینکه به تازگی دخترخاله ام متوجه شده که معتاد شده حتی تهدید کرده که خونه بابات هم بعد عروسی نمیزارم بری همیشه دعوامیکنه بعدچندروزمیاد که من اعصابم بهم ریخته و پیش دکتررفتم حالا اعتیادش هم یه دردسردیگه است خاله ام می خواد اقدام کنه واسه طلاق دخترش ولی دخترش ۱۸سالشه و به خاطر علاقه اش نمی خواد جدابشه ومیگه شاید درست شد نظرشما چیه چیکارباید کرد چطورمیشه به مردی که دردوران عقد کتک میزنه و اجازه رفت وامدنمیده ومعتاده اعتماد کرداگه برن زیریه سقف که سخت تره چطور دخترخاله امو متقاعد کنیم.
پاسخ:
مشکل اصلی دختر خاله شما اعتیاد همسرش می باشد ومشکلات دیگر مثل اعصاب ناراحت و کتک زدن احتمالا از مشکل اصلی نشات می گیرد.چون ایشون در سنی است که احساسات بر عقل غلبه دارد،نمی تواند عاقلانه تصمیم بگیردو مشکلاتی را که بعدها باعث اختلافات جدی می شودرا نادیده میگیرد.بهتر این است که فرصتی برای ترک اعتیاد به او بدهد ودر این مسیر نیز کمکش کند و تا زمانی که بهبودی کامل را بدست نیاورده با او زیر یک سقف نرود. ودر این امر مهم حتما عاقلانه تصمیم بگیرد.
-
با مردی شکاک، بدبین و بددهن عقد کردم
پرسش:
خانم 20 ساله ساکن تهرانم.3ماهه عقد کردم و قبل از اونم 1 ماه صیغه محرمیت بودیم.همسرم در نیرو انتظامی کار میکنه و 24 سالشه.ب خاطر شغلش شکاک و بدبین و بددهن است. و بهونش هم کارشه که انقدر اتفاقات عجیب و بدی دیدم ک ب همه چیز شک دارم.توهین و تحقیر میکنه و به بهانه های مختلف قصد داره از همین الان رابطه خودش و منو با خانوادم کمرنگ کنه.از نظر مالی ، فرهنگی ،تحصیلات خانواده ها و کلا از هر نظر من و خانوادم از او سرتریم.در طول عقد هم یکبار کتکم زد و توهین بدی فقط به خاطر شکش بهم کرد.اما من بخشیدمش و گذشتم. تا اینکه دوباره سر مسئله کوچکی دعوا راه انداخت. اینبار با او قهر کردم. اما باز هم قصدم اشتی بود اما او سر همین مسئله به من و خانواده هم توهین کرد.وبا پدرم خیلی بد حرف زد مادرش هم تماس گرفت و گفت این وصلت اشتباه بود.اصلا قصد نداره ک غرورشو بشکنه و به منزلمون بیاد و اشتی کنه. فقط به برادر بزرکم پیام فرستاده و گفته من هانی رو دوست دارم خواهش کرده ک برادرم نذاره قهر طولانی بشه !اما خودش با من اصلا خوب حرف نمیزنه !ما باهم رابطه زناشویی هم داشتیمو او از این مسئله سو استفاده میکنه و قبیحانه پیام فرستاده که به خانوادم بگم که دختر نیستم و با بی ادبی به پدرم گفته ک اگه من طلاق بگیرم خراب میشم…..الان هم همه به من میگن ک باید جدا شم اما من نمیدونم باید چکار کنم موقعی که صیغه هم بودیم ب خاطر توهینها و تحقیرهاش قصدم جدایی بود اما با مشاور ک صحبت کردم ازم خواست که صبر کنم … اشتباهم این بود که اون موقع هیچ چیز را ب خانوادم نمیگفتم اما حالا ک در جریان مسائل هستن نظرشون رو جداییه…خود او هم گفته منو تو دادگاه میبینه و اونجا حرفاشو میزنه.اما در عین حال به بردرم پیام های دیگه ای میده .ایا با این اوصاف امیدی ب ادامه رابطه هست؟ایا این مرد غد ! تغییر خواهد کرد؟
پاسخ:
دوست عزیز،بسیار بسیار کم پیش امده که افراد از ان چیری که خودشون رو در دوره عقد و نامزدی نشون میدهند،بهتر شوند !!!!گاهی اوقات به خاطر عدم شناخت یکدیگر ،یا مسایل موقعیتی ،حتما با پیش رفتن رابطه و شناخت بیشتر همدیگر سوتفاهمات رابطه رفع خواهد شد،اما وقتی مسایل جدی و شخصیتی است و در یک مدت کوتاه ودر موقعیتهای مختلف بارها شاهد ان رفتارها هستید،احتمالا امید به تغییر،امیدی واهی است.
شاد و سلامت باشید.
-
با همسرم اختلاف مذهبی و فرهنگی داریم
- پرسش:من وشوهرم حدود15سال ازدواج کردیم شوهرم بچه طلاقه 36ساله ومن34ساله ما در اثر چیزها باهم تفاهم نداریم که دو مورد ان از همه مهمتر فرهنگ خانوادگی درمورد دین ایمانمان دومی حجاب خودم و دخترام و خانوادم.الان که دختر بزرگم 13سالشه نمی دونه چطوری برخورد کنه و هر سری سر همین مسایل جر و بحث کردیم طوری که منو از خونه بیرون کرده و امروز هم سر دعوای دو خواهر دخترومو کتک زد و مرا از خانه بیرون کرد ولی من نرفتم. راستی بد دهن هم هست مشکلاتم حرفهایم زیاد است فقط می خواهم تلفنی با شما ارتباط داشته باشم تحصیلات من دیپلم ردی وشوهرم سیکلپاسخ:
-
در طول زندگی فهمیدم همسرم خیلی بهم دروغ گفته
- پرسش:من ۳۵ سال دارم، لیسانس و از یک خانواده تقریبا مذهبی، دوسال پیش با پسری که کارگر ساده بود ازدواج کردم (من مدتی کارهای اداری مشغول بودم) که در ابتدا ادعای داشتن خانه و ماشین و دارای مدرک تحصیلی دیپلم. در مراسم خواستگاری متوجه شدم که خانه و ماشین از خودش نیست. البته برای من مهم اخلاق خوب، عدم اعتیاد و ایمان بود. خلاصه این ازدواج شکل گرفت چون همه از او تعریف می کردند. پس از دو هفته از ازدواجمان متوجه شدم که قبلاً معتاد بوده،مدتی بعد فهمیدم که فقط سواد خواندن و نوشتن دارد و نماز هم حتی نمیخاند. پس از مدتی اخلاقش هم تغییر کرد و مدام با هم درگیر بودیم. ما حتی از نظر خانوادگی هم با هم خیلی متفاوت هستیم. اما خب با وساطت خانواده اش ما زندگی مشترک را آغاز کردیم. تا اینکه درگیری ها رسید به کتک زدن من. چون به گفته خودش و دیگران خیلی مرا دوست دارد و حاضر نیست مرا از دست بدهد با قول هایی که به خانواده ام داد که یکی از آنها حق طلاق بود من راضی شدم برگردم به زندگی با او.اما به قولش هم وفا نمیکنید و مدام تهدیدم میکند که اگر طلاق بگیری فلان کار را میکنم. من نمیدونم باید چکار کنم؟؟؟پاسخ:
-
زندگی دوستم به خاطر اخلاق بد همسرش داره نابود میشه
- پرسش:شخصی حدود 11 سال است ازدواج کرده و تا به حال سه بار تا پای طلاق پیش رفته است.(خانم 30 ساله و آقا 37 ساله) و علت جدایی انها خیانت آقا و دست بزن آقا و شکاک بودن دروغگویی و ….. الان حدود یک سال است که از هم جدا زندگی می کنند به علت خیانت خانم (در حد اس ام اس) و دعوا و کتک کاری و غیره آقا حاضر به طلاق دادن نیست و با اینکه محکوم شده همش در حال مغلطه می باشد و این اواخر بچه را بهانه کرده که خانم باز هم برگردد ولی در این یک سال آقا به روابط خود با دیگران ادامه داده والان گفته خانم برگردد و حدود 10 روز است از آقا بر نیست.
این آقا هر روز یک حرف و هر روز یک تقاضا دارد یک روز طلاق با مهریه یک روز طلاق بدون مهریه و زندان یک روز توافق و یک روز بازگشت
این خانم هم فوق العادع عصبی و پرخاشگر است.
الان در فکر بازگشت است ولی باز می ترسد که همه چیز مثل قبل باشد و آقا تغییری نکند.
در ضمن تمام خانواده خانم مخالف بازگشت ایشان هستند حتی با توجه به دردسرهایی که ایشان برای اطراف ایجاد کرده (ایشان از همه به خاطر شرایط خودش توئقع دارد چه مالی چه احساسی چه غیره و این واقعا برای همه مشکل ساز شده و همیشه دعوا و جر و بحث است)
پاسخ:روابط این زوج دارای تنش های بسیار و چالش برانگيز است که شامل خیانت، زدوخورد فیزیکی، قهر و دعوا شک و بدبینی، دروغگویی درخواست طلاق و خیلی مسائل دیگر که هر یک نیاز به بررسی و راهکارهای انجام شدن از هر دو طرف دارد شما دوست محترم به عنوان اقوام و یا دوست این زوج به عنوان راهنما برای نجات زندگی آنها حتماً تشویقشان کنید در مجرای درست اقدام به حل مشکلاتشان کنند. موفق باشيد.
-
اجتماعی نبودن همسرم خستم کرده
- پرسش:من زنی 29 ساله وهمسرم 30 ساله 3سال عروسی کردیم ویک دختر یک و نیم ساله داریم همسر من از اول اجتماعی نبود نه تو خونه نه تو بیرون .تو این 3 سال با خواهر برادرام دست و پا شکسته رفت و آمد میکنه اخلاقش طوری که انتظار داره همیشه حرف حرف اون بشه تو خونه با همه چی کار داره چه تو خونه داری چه تو بچه داری هی نظر میده انتظار داره عین حرفشو عمل کنم خسته شدم از دخالتش تو همه چی حق ندارم هر روز به خونه مامانم زنگ بزنم حرفمون شدنی تو سر خودش میز نه منو میزنه دوس داره با خانوادش رفت وامد کنم ولی با خانواه من نه دیگه دوسش ندارم چندی پیش باهاش حرفم شد من و زد منم قهر کردم رفتم خونه بابام چندین بار کتکم زده رفتم اومد جلوی در بابام به مامانم داد میزنه گفت میرم پلیس میارم زن منو آوردید خلاصه داداشم که تو ساختمون بابام میشینه شنیده بود اومد باهاش حرف بزنه که بهش گفته من با هاتون رفت وامد نمیکنم بی دلیل انصافه منم برگشتم خونم نمیدونم با همچین مردی چ جوری زندگی کنم تو سرم همش فکر جداییهبه نظرتون منم مثل خودش باخانوادش رفت آمد قطع کنم تاحال منو درک کنه?
-
برای ازدواج مجددم میترسم
پرسش:
خانمی سی ویک ساله هستم .کارشناسی روانشناسی دارم ومربی مهدم دوسال ونیم که از همسر م جداشدم .سه ماه باهم زندگی کردیم.دورا ن عقد کوتاهی داشتیم .متاسفانه اون موقع متوجه اخلاقش نشدم.بد دهن بود ،دست بزن داشت ..عصبی بود وقتی از چیزی عصبانی میشد هرچی دم دستش بود به طرف من پرتاب میکر د.تواین سه ماه چندین بار قهر واشتی کردیم ولی هردفعه که برمییگشتم بدتر میشد به خانواده اش هم کاری نمیکردن.با اینکه وضع مالی خوبی داشت ولی به شدت خسیسی میکرد .حتی توی خرید روزمره .خانه خورد وخوراک .همه چیز .بامشورت با خانواده ام تصمیم به جدایی گرفتم اوایل خیلی ناراحت بودم ولی حالا خیلی خوشحالم که تصمیم درستی گرفتم .تو چند ماه حسابی بهم ریخته بودم
حالا دوباره تصمیم به ازدواج گرفتم سعی کردم این خاطرات بد روفراموش کنم .ولی خیلی برای ازدواج مجدد میترسم.مخصوصا از مردایی که طلاق گرفتن بهشون اعتماد ندارم.دلم میخواد دوباره ازدواج کنم .ولی مطمءن نیستم خوشبخت میشم .احساس میکنم برای ازدواج مجدد خیلی دیر شده.لطفا کمکم کنید .اصلا دوباره درست ازدواج کنم وبه نطرتون تو ازدواج دوم میتونم خوشبخت شم.به نظر شما برای اردواج مجدد باکسی که شرایط خودم رو داره ازدواج کنم موفق ترم؟ واینکه ایا لازم تمام مشکلات ازدواج قبلیم رو له خواستگارام بگم .میترسم اگه بگم اونا تو ظاهر چیزی نشون ندن .مخصوصا اگه خودشون این مشکل رو داشتن وجدا شده باشن.
پاسخ:
نگرانی کنونی شما نسبت به ازدواج مجدد واعتماد دوباره تا حدودی طبیعی ست چون شما تجربه یک شکست رو در زندگی اول خود داشتید در حال حاضر اجازه بدید فرصت گذشت تا یک سال زمان برای تجدید روحیه شما و کمک به حفظ شادابی و بدست آوردن آمادگی ذهنی برای شروع زندگی جدید که حاصل شد با کمک گرفتن از مشاورین ازدواج که متخصص هستند در اين حوزه حتماً به تشکیل کانون خانواده به شکل مناسب اقدام بفرمایید و طعم شیرین زندگی لذت بخش رابچشید. حتماً با آقایی با شرایط مشابه شرایط خودت ازدواج کنی از تبعات تضاد موقعیتی در امان خواهی بود و خودت هم آرامش خاطر خواهی داشت. و در پاسخ به سوال دوم بگم نه اصلاً هیچ لزومی نداره و درست نیست که شما مسائل و جزییات زندگی قبليت رو به ایشون بگی فقط در کل جدایی و عدم سازش رو بگو و وارد جزئیات نشو و اگر همسر انتخابی آیندت هم قبلا تجربه جدایی داشت شما هم در زندگی قبلی ایشون کنجکاوی نکن و وارد مسائل ریز نشو. موفق باشی
-
عصبانیت، فحاشی و توهین همسرم مرا مصمم کرد تا اقدام به طلاق کنم
- پرسش:خانمی 30 ساله هستم ( همسرم 34 ساله و هردو دارای تحصیلات کارشناسی ارشد) که 4 سال زندگی مشترک را تجربه کردم که به جرات میتوانم بگویم به جز ماه اول بقیه زندگی مشترکمان با تنش و مشاجره به علت عصبانیت بیش از حد همسرم همراه با فحاشی و توهین و کتک همراه بود مدت 6 ماه است در پی مشاجره شدید با ایشان به خانه پدرم رفتم در ابتدا قصدم طلاق بود و در این امر کاملا مصمم بودم ولی در طی گذشت این مدت و به خاطر ترس شدید از جدایی به ادامه زندگی فکر می کنم .همسرم طی این مدت به جز 2 یا 3 مرتبه آن هم در اوایل قهر و با وساطت پدرشان با من تماس گرفتند و خواهان بازگشتم شدند ولی من که خیلی عصبی و ناراحت بودم گفتم که صددرصد طلاق میخواهم حال با گذشت 6 ماه و با توجه به اینکه در این 6 ماه هیچ تماسی با من نداشتند و ایشان هم به طلاق راضی شده اند ولی تا کنون هیچ اقدامی نکرده اند ، خانواده من هم مدام میگویند که تصمیم با خودت است و هیچ دخالتی هم نمیکنند و با توجه به اینکه برگشتن به این زندگی واقعا خواسته قلبی ام نیست ولی از طلاق هم میترسم و از طرفی هم بلاتکلیفی مرا خسته و تبدیل به یک آدم افسرده کرده که احساس میکنم در بن بست گرفتار شده ام و قدرت گرفتن هیچ تصمیمی را ندارم ، خواهش میکنم من رو راهنمایی کنید که چکار کنم .
پاسخ:
-
خشونت همسرم مرا از زندگی خسته کرده است
- پرسش:من به دلیل خشونت همسرم تمایل به ادامه زندگی ندارم ،شش سال ،سه سال دوستی ،سه سال عقد،یک سال رندگی کافی واسه نشان دادن یک انسان. چرا باید ادامه بدم. همسرم سه سال از من کوچکتر ،ومن از تحصیلاتم از ایشون بیشتر ،تا به حال چندبار خواستم خودم بکشم ،خیلی سخته زندگی با این مرد برام ،لطفا راهنماییم کنید
پاسخ:
-
دوست نداره با خانوادم ارتباط داشته باشم
- پرسش:همسرم دوست نداره باخانواده ارتباط زیادی داشته باشم وقتی باتلفن باخانوادم حرف میزنم باید جزئیات صحبتم وتوضیح بدم یا نباید زیاد زنگ به مادرم یا خواهرم بزنم.یا موقع ی که باخانواده حرف میزنیم چه حضوری چه غیرضروری فکرمیکنه درمورد اون حرف میزنیم زمانیکه بیرون میریم کسی بهش برخورد کنه یابد رانندگی کنه به آنها شاخ شونه میکشد موقع ی که حرفمون میشه توسرش میزنه منو میزنه بعداز جنجال میگه دست خودم نیست باتمام اعضای خانوادم یه جوري قهره لطفاً راهنماییم کنید
پاسخ:
-
آیا با وجود داشتن همسری پرخاشگر و بهانهگیر بچهدار شدن کار درستی است؟
- پرسش:من و همسرم تقریبا دو سال پیش ازدواج کردیم. من 31 و همسرم 32 سال دارد. هر دو دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هستیم. همسرم شاغل است ولی من به صورت حق التدریس در دانشگاه مشغل هستم. متاسفانه همسرم بسیار مضطرب و پرخاشگر و بهانه گیر است، چه برای کارهای منزل، غذا و هزینه های عمومی ( هزینه های شخصی خودم با من است) . شدت عصبانیت وی به حدی است که چندین بار مرا کتک زده است ( تقریبا 5 بار). مدتی است که به بهانه افزایش سن من و به اصرار مادرش اصرارمی کند که بچه دار شویم. البته او فقط پسر می خواهد و به شدت از فکر اینکه دختر دار شود ناراحت می شود و می گوید انقدر بچه دار بشویم که بالاخره پسر دار شود! درحالیکه من از ادامه این ازدواج مطمئن نیستم و نمی دانم با این شرایط چقدر می توانم ادامه دهم. چندین بار به مشاوره مراجعه کرده ام ولی نتیجه ای نگرفته و نا امید شدم! و با این شرایط هیچ علاقه ای به بچه دار شدن ندارم. هم نگران خودم و هم نگران اینده بچه هستم مخصوصا اگر دختر باشد! از طرفی فکر میکنم شاید همه مشکل از او نباشد و راه حلی به غیر از طلاق هم وجود داشته باشد. لطفا به من راه کار عملی و مشخصی ارائه دهید تا حتی الامکان تصمیم درستی اتخاذ نمایم.پاسخ:
-
با همسر هوس باز چه کنم؟
- پرسش:من پنج سال ازدواج کردم ،همسرم خیلی حس میکنم هوس بازه و به طور مثال بامن بیرون به زنها نگاه میکنه ،گروههای چت سکس،کار نداره ،شکاک هستن ،بددهن ،دست بزنم دارن ،از طرفی شکست تحصیلی هم داشتن چه کنم؟پاسخ:
نکته بسیار مهم شما بچسب می زنید و به همسرتون نسبت دارید می دهید که خود این یکی از عامل های اصلی انجام عمل است . توجه کنیم موقعی من می گویم هوس بازه و دائم هم بهانه می گیرم برای اینکارم و در مقابل روابطم را هم کم می کنم / خوب حالا بلدم ادبش می کنم / برو با همونا خوش باش و… خیلی از این نمونه کارها که انجام داده ایم یا می دهیم . عملا خود مجوز و برگ سبز یا راه عبور برای انجام همان عمل است که صورت گیرد بدون نگرانی .دومین نکته هر نوع فشار در زندگی به همراه خود یک آسیبی را همراه دارد ./ تحصیلی باشد / اقتصادی باشد / کلاه برداری باشد / جسمی باشد / و… اما مهمتر از آن نوع تگاه ماست که در گیر آن اتفاق نشویم و به تمام زندگی از سمت آن نگاه نکنیم. مثلا من در درس شکست خوردم پس باید سیگار بکشم . تا راحت باشم تا به آن فکر نکنم تا بتونم سر کار برم و… /چون توی تحصیل شکست خوردم دیگه از حالا بهبعد بگم .من ذهنم بیشتر نمی کشد / من فراموشی دارم / من مریض هستم / دست خودم نیست/ نگاه من همینم می خوای بخواه نمی خواهی به سلامت / اصلا من و تو بهم نمی خوریم / تو به پای من نسوز / و….
سوم از نوع عملکرد . فحش می دهد/ کتک می زند/ راه نمی دهد / و… نشان از بر آورده نشدن نیاز هاشون است برای آن باید آسیب شناسی کنیم و عامل های به وجود آمده را بفهمیم . و برای درمان اقدام کنیم.
.
1. چه کار بکنیم که آسیب به وجود نیاید.
2. چه کار کنیم آسیب به وجود آمده را حل بکنیم.
3. اگر نمی توانیم آسیب را حل بکنیم چه کار بکنیم که زمینه ی ایجاد آسیب در آینده نشود.
و اگر این سه نکته ی کلیدی در تمام مراحل درمان مد نظر باشد اطمینان بر عدم آسیب را به ارمغان خواهد آورد.مثلا همسر شما تا وارد خونه می شود شما شروع به سوال و جواب می کنید و او هم به خاطر اینکه شما دائم سوال نکنید یا اینکه فکر می کند دارید کنجکاوی می کنید و می خواهد از زیر این مسئله شانه خالی کند با سوال شما شروع به داد زدن و اخم و تم که حوصله ندارم و… حالا اگر شما او وارد خونه می شوید و از او استقبال و همنوازی می کنید و از سوال و جواب خبری هم نیست . مبینید بعد از مدت زمانی همسر شما خودش که وارد خونه می شود شروع به صحبت خواهد کرد و از مسائل برایتان بیان می کند و حتی در جایی شاید نظر هم بخواهد . واین رفتار چون به خواسته ی خودش ایجاد شده در مقابل دیگر آن احساس مورد سوال شدن وجود ندارد و داد و فریاد هم خبری نیست و اگر هر از گاهی به وجود بیاید به اصل رابطه شما آسیب نمی رساند.
پس آنچه مهم است بر اساس تحلیل رفتار متقابل هر آنچه ما انجام می دهیم یا احساس است یا رفتار و یا هردو . و آنچه منبع آن است که به وجود می آورد . یا یک فکر یا یک خاطره یا عوامل بیرونی یا عوامل درونی و آنچه باعث شکل آن می شود نیاز است اگر نیاز برآورده شود می خندم بوس می کنم . دعوت می کنم و… اما اگر نیاز بر آورده نشود . داد میزن / فحش می دهم / پرت می کنم / قهر می کنم / بهانه می گیرم و…
و نکته پایانی اینکه سازش و طلاق هر دو کلمات آسیب زا و بسیار در مقابل خطر ناک که باید بعد از انجام همه ی مراحل به آن فکر و اندیشه کنیم. پایدار و سربلند باشید.
-
همسرم خیلی ناسازگار و فحاش شده
پرسش:
شوهرم طلبه است یک سال و نیمه کارمند رسمی وزارت دفاع شده ولی میخواد از اون جا بیاد بیرون و تو حوزه علمیه کار کنه من کاملا مخالفت کردم چون تو وزارت دفاع آینده اقتصادیمون خیلی بهتره ولی گوش نکرد و حالا داره میاد بیرون خیلی ناراحت شدم حالا اون سر مسایل علکی و جزیی داد و هوار میکنه فحاشی میکنه چیز پرت میکنه و کتک کاری میکنه احساس میکنم دیوانه شده از کنارش بودن واقعا میترسم و احساس امنیت نمیکنم بچه هفت ماهه ای دارم که وقتی باباش این کارارو میکنه گریه بد جور میکنه و میترسه، شوهرم میگه برو خونه بابات دیگه دوست ندارم باهات زندگی کنم پدرم هم اخلاقش تعریفی نداره دیگه شوهرم رو دوست ندارم و پشيمونم که باهاش ازدواج کردم دوست دارم بره بمیره خواهش میکنم کمکم کنید بیست و پنج سالمه فوق دیپلم حسابداری دارم و طلبه سال چهارم…
پاسخ:
آیا ناسازگاری بین شما از زمانی که ایشان موضوع را مطرح کردند و شما مخالفت کردید،بوجود آمد?
من فکر می کنم،بخش های مختلف روابط و زندگی با همسرتان را بررسی کنید .کمی خودشناسی کنید و رفتارها و واکنش های خودتان را بررسی کنید،
آیا پرخاش و لجاجت تا بحال راه گشا بوده?
باید بتوانید در یک فضای آرام ،باحال خوش با همسرتان گفتگو کنید،به او بفهمانید که او را درک می کنید و هر کاری بکند او را قبول دارید،مرد اگر تایید و اطمینان را از همسرش بگیرد و بداند که زنش او را قبول دارد.از چیزی دریغ ندارد…..سپس توضیحات و دلایل او را بشنوید و پاسخی ندهید.فقط از او بخواهید از مشورت غافل نشود ،همیشه امکان رها کردن هست،اما باید سنجید چه بدست می آوریم و چه از دست می دهیم و آیا راه برگشت به کدام سمت باقی مانده.با یکی از دوستان یا همکارانش که تاثیر زیادی بر ایشان دارد ،صحبت کنید،دلایل همسرتان را بازگو کنید و بخواهید غیر مستقیم سرصحبت رابازکند و با ایشان صحبت کنند،این می تواند موثر باشد.
مهم ایجاد و حفظ محیط آرام،گرم و بانشاط در خانه و رابطه ایی شاد و پر محبت با همسرتان است که باید در این راه تلاش کنید.در نهایت توکلتان به خدا باشد، و بخواهید آن چیزی که خیر است اتفاق بیافتد،کسی از فردا خبر ندارد!
-
با شوهر عصبی و بددهن و فحاش چه کنم؟
- پرسش:دختری هستم 31 ساله و لیسانس و چهار ماهه که عقد کردم و همسرم 32 ساله و لیسانس هست، همسرم به شدت عصبی هست و اصلا نمی شه باهاش صحبت کرد، به شدت بددهن هست و فحاشی می کنه و متاسفانه دست بزن هم دارد، من خودم یکبار پیش مشاور رفتم ولی نتیجه ای حاصل نشد و واقعا نمی دونم چه جوری باهاش برخورد کنم، تو روخدا کمکم کنید که چه جوری باهاش صحبت کنم که زود عصبی نشه.پاسخ:
-
شوهرم خیلی بد اخلاقه و کتکم میزنه
پرسش:
من در سن ۱۶سالگی با پسر عمم عقد کردم و ۱۸سالگی عروسی کردم الان ک ۲۱سالمه و ی دختر دوساله دارم.مشکل من اخلاق بده شوهرمه.توی دوران عقد خیلی با هم مشکل داشتیم با هم خیلی دعوا میکردم سر هر موضوعی بحثمون میشد ولی با پادرمیونیه خوانواده ها حل میشد .تا اینکه عروسی کردیم توی هفته اول عروسی سر موضوعی حرفمون شد و اون ب من فوش داد .دیگه کم کم کار ب کتک زدن هم رسید .نمیتونم بگم همیشه اینجوریه وقتی ک با هم خوبیم خیلی خوب برخورد میکنه و اهل مسافرت و تفریحه ولی وقتی کوچکترین حرفی زدم و اون مخالف بود با فوش و بد وبیراه حرف میزنه منم خوب نمیتونم کوتاه بیام و باهاش بحث میکنم اونم کتک میزنه چند بار خواستم جدا بشم ولی بخاطر دخترم اونم بین ما عصبی شده..همیشه بعدا ازدعوا ازم معذرت خواهی کرده ولی ایندفه بخاطر فوش های بد و تهمت الکی و کتک ردن بدجور نمیتونم ببخشمش ولی بخاطر دخترم هنوز تو خونه ی اونم
پاسخ:
رابطه شما از اول همراه با احترام نبوده و بازسازی آن نیاز به بازسازی احترام در خانواده داره و اینکه با نگرش به گذشته به مشکلات فعلی نپردازید و سعی کنید به حالت دفاعی و پرخاشگرانه مذاکره نکنید.
برای حل مساله باید شما اعتماد به نفس کافی داشته باشید و موضوع خود را در صورتی که نیاز هست و واقعا حق را به خود می دهید مطرح کنید و زمان مطرح کرده از خشم دو طرف پرهیز کنید و در صورت خشم همسرتون با این جمله که فکر می کنم زمان مناسبی برای ادامه صحبت نداریم از بروز مشاجره پرهیز کنید.
نظرات خود را کوتاه و واضح بیان کنید و به طرف مقابل نیز فرصت ارائه و بیان نظر بدهید، پیشنهاد می کنم برای بهبود رابطه نیز از مشاوره خانواده بهره بگیرید.
"نصب و پشتیبانی : گروه تبلیغاتی مانو"