بی توجهی به امور خانه و زندگی
-
همسرم از حرفهای ما برداشت اشتباه میکنن
- پرسش:خانمی 47 ساله هیتم دیپلم و شوهرم 56ساله و دیپلم حدود 33سال ازدواج كرده ام یه دختر 25ساله و یک پسر18ساله دارم. دوتا مشکل دارم یکی اينكه تقریبا هر کاری که شوهرم انجام میده از نظر همگی ما اشتباه است و مجبوریم از ایشون انتقاد کنیم و ایشون ناراحت ميشن و کلا یه چند وقتی هم هست که ابشون از حرفهای ما برداشت اشتباه میکنن و خیلی دل نازک شدن و به جایی رسیدن که میگن من فقط وظیفه دارم شما رو تامین مالی كنم اینکار رو ميكنم ولی دیگه برام مهم نیستید در عین حالی که میدونه برا همگی ما مهم هست و خدایی بچه های خیلی خوبي داریم بچه های کم توقع و بامحبت مثلا به خاطر ابنکه پیرم رتبه دتنشگاهش رو به ما نگفت چنان ناراحتی شد که نگو و هر چقدر پسرم عذرخواهي کرد که من قصد بی احترامی نداشتم فقط از خودم ناراحت بودم و توقع بيشتری داشتم و خحالت میکشیدم بگم ولی ابشون قبول نمیکرد و میگفت شما من رو داخل آدم حساب نکردین در ضمن بگم ابشون یک پدر فداکارو مهربون هست ولی زمانها و موقعیت های خوب رو براي خیلی از کارها که ماها در اون زمان نیاز داربم از دست میده و مرد پرکاری هست با گرفتاری ززیاد
پاسخ:
-
همسرم دروغگو و بی مسئولیته
- پرسش:من 34 ساله کارمند و صاحب یه پسر یکساله هستم 5 ساله ازدواج کردیم اما توی این 5 سال تمام کارا و خرجا رو خودم کردم خونه و ماشینم من خریدم همسرم هیچ کاری نمیکنه هیچ طلبکارم هست دروغگویی و پنهان کاری یه طرف مسیولیت پذیر نبودنش و سختی زندگی و کار بیرون و بچه رو تنهایی به دوش کشیدن یه طرف رفتارای خانوادش از طرف دیگه داغونم کرده از نظر شوهرم تمام کارای من بده و خودش و خانوادش هیچ عیبی ندارن منو دشمن خودش میدونه و هیچ تعهد و مسیولیتی نسبت به من حس نمیکنه هر کاری میخاد بکنه با مادرش مشورت میکنه و با اینکه بارها بدرفتاری و توهینای مادرش به منو دیده حتی یکبارم طرف منو نگرفته و همش کار اونا رو توجیه میکنه یا میگه رفتارای خودت باعث شده باهات اینکارو بکنن من حدود یه ساله با خانواده همسرم قهرم نمیرم اونجا چون بعد دنیا اومدن بچه مامانش هرچی خواست بهم گفت گفت تو لیاقت پسر منو نداری چرا که وقتی از اتاق زایمان اومده بودم و خانم تشریف آوردن براش بلند نشدم! همسرمم میگه تقصیر خودته که بی احترامی کردی دیگه خسته شدم چیکنم خیلی تنهام اونا همه مقابل منن و عذابم میدن شوهرمم با اوناست.پاسخ:اینکه در زندگی مشترک یکی از همسران بخواد مسوولیت و بار زندگی رو به تنهایی به دوش بکشه خیلی سخت و سنگينه ولی چرا شما باید رویه زندگیت رو بر این مبنا بذاری؟شاید بگی همسرم فردی مسئولیت پذیر نیست و من ناچار بودم، آیا شما ناچار بودی صرفاً تحمل کنی و مشکلات رو حل نکنی؟ آیا ناچار بودی حتی شکم ایشون رو سیر کنی؟ آیا ناچار بودی با وجود تعارضات بسیار بینتون فرزندی رو به این زندگی بیاری؟ و…. بسیاری از سوالات دیگه خواهر خوبم در وهله اول ارتباط بین شما و همسرت اگر درست بشه درصد بالایی از روابط بین شما و خانواده همسرت هم درست میشه پس سعی کن با شناختی که در این سالها زندگی از همسرت بدست آوردی بتونی در رفع نواقص شخصیتی مثل بی مسئولیتی و بی تفاوتی به زن و فرزند کمک کنی و در قدم های بعد روابط با خانواده او هم در مسیر و جریان درست حل خواهد شد شاد و سلامت باشی.
-
یکنواختی زندگی خستم کرده
پرسش:
مرد 31ساله ای هستم و متاهل و پنج ساله ازدواج کردم و شرایط مالی خوب ودارای شغل خوب چند ماهی است که احساس میکنم چیزی را گم کرده ام و زندگی برایم یک نواخت شده حتی مسافرت داخلی و یا خارجی میرم ولی لذت نمی برم و همیشه فکر میکنم کلافه و بی حوصله هستم شاید گاهی نمی دونم چی میخوام
پاسخ:
باسلام دوست عزیز توصيه ما به شما اين است كه:
1. همواره به آرمانهاى دست نيافتنى نينديشيد؛ بلكه خواستها و تمايلات خود را متناسب با ميزان و سطح توانايیها خود تنظيم كنيد.
2. موفقيت و كاميابیهايى را كه در زندگى تجربه كرده ايد در نظر بگيريد به جنبه هاى مثبت خود فكر كنيد و سعى كنيد آنها را در يك برگه اى به صورت فهرست، ليست كنيد و آنها را شكوفا ساخته و رشد دهيد نه آن كه زمينه هاي منفي را بال و پر دارد و پرورش دهيد.
3. نشاط خود را همواره حفظ كنيد و هرگز خود را مريض و ضعيف به حساب نياوريد. براى حفظ نشاط همه روزه ورزش كنيد. ورزش را جزء ضروریترين فعاليتهاى روزمره خود قرار داده هر روز حداقل نيم ساعت الى يك ساعت ورزش كنيد. (هر ورزشى كه مورد علاقه شماست
4. بروز مشكلات را در زندگى، امرى عادى بدانيد و به همان اندازه، آنها را بپذيريد كه كاميابیها را پذيرا هستيد.
5. هر وقت احساس دلتنگى میكنيد حدود 10 دقيقه يك دوش آب ولرم بگيريد و در صورت امكان شنا كنيد.
6. براى شركت در فعاليتهاى فرهنگى، هر قدر میتوانيد تلاش كنيد و اگر اصلاً نمیتوانيد، در فرصتهاى ديگر اين كار را انجام دهيد.
7. همواره از خداوند در همه امور مدد جوييد و نسبت به آنچه او مقدر میفرمايد، راضى باشيد.
8. اجتناب از تنهايى؛ سعى كنيد به جز مواقعى كه ضرورت دارد در تنهايى قرار نگيريد.
9. با افكار منفى خود مقابله كنيد يعنى هر وقت اين افكار به شما هجوم آورد به هر صورتى كه شده خود را از چنبره آن نجات دهيد مثلاً خود را به كارى مانند مطالعه يا هر كار ديگرى كه علاقه داريد و ممكن است مشغول كنيد و نگذاريد ذهن شما جولانگاه افكار منفى باشد.
10. به جاى اين كه به كمبودها و عيبها و ناكاميهاى خود فكر كنيد به موفقيتها و امكاناتى كه در زندگى از آن بهرمند بوده و هستيد فكر كنيد. به عبارت ديگر امكانات و شرايط زندگى ما مانند يك ليوانى است كه بخشى از آن پر است و بخشى خالى و همه افراد اينچنين هستند سعى كنيد به آن بخش پر فكر كنيد و از آن بهره ببريد و غصه آن نيمه خالي را نخوريد چه اينكه از آنچه در اختيار داريد میتوانيد بهره مند شوند، فرصتهاى زندگى را مغتنم بشمريد و از آنچه در آينده پيش خواهد آمد نگران نباشيد.
11.از بيكارى و بی برنامه گى اجتناب كنيد و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر كنيد.براى اوقات شبانه روزى خود برنامه ريزي كنيد يعني براي هر ساعت از 24 ساعت شبانه روز، يك فعاليت و كار خاص در نظر بگيريد و بر اساس همان عمل كنيد و در پايان روز ميزان موفقيت خود را در به اجرا درآوردن برنامه محك بزنيد و بسنجيد و سعي كنيد روز به روز ميزان موفقيت را افزايش دهيد تا آنجا كه كاملا برنامه اجرا شود و برنامه نيز يك برنامه هماهنگ با هدف باشد.
12. به تغذيه خود خصوصا صبحانه اهميت بدهيد و هيچگاه بدون خوردن صبحانه خود را مشغول كار يا مطالعه و يا كلاس نكنيد.
13. براى رشد معنويت، بايد براى خود برنامه ريزى كنيد. البته برنامه سنگين نريزيد؛ ولى در اجراى آن مداومت و جديت داشته باشيد. هر چه میتوانيد قرآن بخوانيد و از مضامين بلند دعاهاى نقل شده از اهلبيت(ع) بهره بگيريد (فاقرأوا ما تيسر منه) البته قرآن را با تأنى و توجه به معنا تلاوت كنيد. به مسائل معنوى بويژه نماز اول وقت اهميت فوق العاده بدهيد. با توسل به اهل بيت(ع) از آنها بخواهيد كه شما را كمك كنند و همواره اميدوار به لطف و رحمت خدا باشيد.
14. به ياد داشته باشيد كه نوع لذتي كه انسان در اين دوره زندگي خود مي برد با ساير دوره هاي زندگي متفاوت مي باشد و شما نبايد انتظار داشته باشيد كه لذتهاي شما از زندگي مانند يك جوان 20 ساله باشد بلكه در اين دوره انسان به دنبال معنايي در زندگي خود مي باشد كه اين معنا به غير از توجه به نيازهاي معنوي قابل پاسخ دهي نمي باشد.
15.سعي كنيد ارتباط صميمانه خود با همسرتان را گسترش دهيد و در طول روز زماني را براي درد و دل كردن با او اختصاص دهيد. ارتباط با همسر خود را مانند وظائف شغلي خود قلمداد كنيد كه ملزم به انجام آن مي باشيد.
دوست عزیز انجام این تكنيك ها را به مدت 45 روز انجام دهید. منتظر مكاتبه بعدي شما هستيم.
-
تمام اوقات همسرم به کار میگذره
- پرسش:خانمی 30ساله هستم، 4سال ازدواج کردم و دختری 20ماهه دارم. همسرم شغل آزاد داره و فردی شدیدا پر کار و پر مشغله هست حتی روزهای تعطیل هم مشغول کار است، به طوریکه در طول سال فرصت های کمی را برای استراحت و مسافرت داریم، مشکل اینجاست که همین فرصت های کوتاه هم بنا به اصرار همسرم در کنار خانواده ی ایشون باید بگذرونیم و به باغ خانوادگیشون بریم، مشکل من اصلاً حضور در کنار خانواده ی همسرم نیست فقط از اینکه همسرم زمانی رو برای تفریح خودمون در نظر نمیگیره و اصرار داره تمام اوقات فراغتمون رو باید دسته جمعی بگذرونیم ناراحتم. در این مورد با هاش صحبت کردم و احساسات و نیازهای روحیم رو گفتم اما همسرم گفت اگر نریم و تهران بمونیم من تعطیلات رو خونه نمیمونم و میرم سرکار، نمیدونم چطور باهاش صحبت کنم، آیا من باید مثل تمام این 4سال باز هم کوتاه بیایم و به تصمیم او عمل کنم یا این بار روی حرفم پافشاری کنم؟ لطفا من را راهنمایی کنید، متشکرم.
پاسخ:
-
آیا با وجود داشتن همسری پرخاشگر و بهانهگیر بچهدار شدن کار درستی است؟
- پرسش:من و همسرم تقریبا دو سال پیش ازدواج کردیم. من 31 و همسرم 32 سال دارد. هر دو دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هستیم. همسرم شاغل است ولی من به صورت حق التدریس در دانشگاه مشغل هستم. متاسفانه همسرم بسیار مضطرب و پرخاشگر و بهانه گیر است، چه برای کارهای منزل، غذا و هزینه های عمومی ( هزینه های شخصی خودم با من است) . شدت عصبانیت وی به حدی است که چندین بار مرا کتک زده است ( تقریبا 5 بار). مدتی است که به بهانه افزایش سن من و به اصرار مادرش اصرارمی کند که بچه دار شویم. البته او فقط پسر می خواهد و به شدت از فکر اینکه دختر دار شود ناراحت می شود و می گوید انقدر بچه دار بشویم که بالاخره پسر دار شود! درحالیکه من از ادامه این ازدواج مطمئن نیستم و نمی دانم با این شرایط چقدر می توانم ادامه دهم. چندین بار به مشاوره مراجعه کرده ام ولی نتیجه ای نگرفته و نا امید شدم! و با این شرایط هیچ علاقه ای به بچه دار شدن ندارم. هم نگران خودم و هم نگران اینده بچه هستم مخصوصا اگر دختر باشد! از طرفی فکر میکنم شاید همه مشکل از او نباشد و راه حلی به غیر از طلاق هم وجود داشته باشد. لطفا به من راه کار عملی و مشخصی ارائه دهید تا حتی الامکان تصمیم درستی اتخاذ نمایم.پاسخ:
-
موبایل تمام اوقات همسرمو پر کرده
پرسش:
خانمی ۵۰ساله هستم همسرم۵۱سال داردسه دخترداریم دوتاشون ازدواج کردند. سومی دانشجوست۲۳سال دارد.
همسرم جراح عمومی است بیشتر عمل های زیبایی انجام میدهد . مراجعین بیشتر همسرم خانم های بد حجاب وپولدار هستند. وهمچنین اغلب مخاطبین گوشی همسرم خانم ها هسنند. باهاش تماس میگیرند یا اس ام اس میدهند یا تو وایبر باهم اختلاط میکنند و این مورد تمام اوقات همسرم را پر کرده طوریکه طول روزبیش از ۳جمله آن هم ضروری بامن حرف نمیزنه. وقتی اعتراض میکنم می گوید حرفی ندارم بگویم با وایبر بحث علمی میکنیم .مخاطبین وایبر یش عکس بی حجاب گذاشتندهنگام گذاشتن لیوان شربت وچای عکسشون به چشمم خورده است .این به از سی سال زحمت و جنگیدن با مشکلات زندگی همسرم باحرف زدن بامن خسته شده آزار می دهد.چه راه کار برای بهبود اوضاع پیشنهاد میکنیدپاسخ:
اولین و مهمترین نکته که توی حرف های شما وجود دارد فراموش کردن خودتون است . و دیدن دیگر خانمها به جای شما در نزد همسر تون . اگر درست دریافت کرده باشم و همین باشد . آنکه دارد شما را اذیت و آذار می دهد خودتون هستید به دلایل زیر
1/ خودتون را حذف کردید
2/ خودتون را دست کم گرفتید
3/ برای خود هدفی را که پیش بینی کرده بودید. را کات کرده و دنبال نکردید
4/ مسائل اساسی و مهمتر زندگی را رها کرده اید و به حاشیه ها وارد شدید
5/ نوع نگاهتون به همسرتون را تغییر دادید
6/ به دیگران بیش از آنچه که خود دارای ارزش و اعتبار دارید به دیگران ارزش دادید خصوصا بیماران همسر و در نتیجه شما در مقابل آنها خود را حذف نموده و این نگاه را هم به همسرتون انتقال دادید
7/ خسته یک کلمه ی بسیار پیچیده است و اگر شما تحویلش بگیرید . ازبینتون می برد و آسیب جدی را خواهید دید . و اما اگر تحویلش نگیرید و به آن اجازه اظهار اندام ندهید جلوه ها و شادابی های شما روز به روز افزون ونه تنها برای خودتون بلکه برای دیگران را به ارمغان خواهد آورد .
لطفا زمان دهید و در شناخت خود یک بازشناسی نمایید و همچنین با یک نگاه تاز ه از جانب یک بانویی که با ارزشی همچون شما مسائل را مرور کنید.
-
همسرم فقط به فکر کار است و به خانوادهاش توجهی نمیکند
پرسش:
خانمي ٤٢ساله هستم ٢٠ساله ازدواج كردم.داراي٣فرزند١٥،١٣،٤ساله.همسرم فقط به فكر پول دراوردن و كاراست. أصلا به فكر وضعيت روحي و رواني من و بچه ها نيست. حتي تعطيلات هم سر كار ميرود.به من نه اجازه كار كردن در بيرون ميدهد و نه پولي بدست من ميدهد و من نيازهاي ماديم را خودم از پس انداز كمي كه در بأنك دارم يراوده ميكنم.هيچ گونه تفريحي نداريم.بچه ها حسرت رفتن به بك رستوران را دارند.در مقابل در خواست مالي يا گردش به شدت عصباني ميشود و به من توهين ميكند و گدازاده خطاب ميكند قبل از اينكه با من ارتباط جنسي داشته باشد فيلم و عكسهاي مستهجن ميبيند پنهاني عليرغم اينكه به او تذكر دادم ولي ادامه ميده ومن نسبت به او كاملا سرد شدم .در ضمن بسيارتحت تأثير خانواده اش ميباشد.چه كار كنم ؟چگونه برخورد كنم با او؟
پاسخ:
-
یک هفته بعد از عروسیمون فهمیدم همسرم با دختری رابطه داشته
پرسش:
دختري 23 ساله و ليسانس حسابداري هستم شوهرم 25 ساله و ديپلم فني هست ما دختر عمو پسر عمو هستيم ولي من زياد شناخت راجع ب همسرم نداشتم زماني ب خواستگاريم اومد مرتب نماز ميخوند و گفت ک تو دوران مجردي مثل پسراي ديگه مشروب ميخورده و با دختر ها دوست بوده ولي الان همه چيز رو کنار گذاشته و ميخواد زندگي جديدي رو شروع کنه (سه سال پيش)
بعد از عقد من زياد پيگير روابطش نبودم ولي تو اولين هفته عروسيمون متوجه شدم ک با دختري در ارتباطه و بعد از اون هم چند باري اين اتفاق افتاد ولي هربار خانواده م با وجود ايتکه من ميگفتم ديگه نميخوام باهاش زندگي کنم من رو مجبور ب ادامه اين زندگي ميکردن من ک حامي و همراز نداشتم تو همه اين مدت فقط گرريه ميکنم و افسردگي شديد گرفتم ولي شوهرم هرکاري ميکنم حاضر نيست که پيش مشاور بريم شوهرم تو دوران نامزديميگفت ک علاقه اي ب ديدن فيلم هاي پونو نداره ،و فقط دوران نوجواني ب اين فيلم ها علاقه داشته
ولي بعد از ازدواج متوجه شدم ک کامپيوترش پر از اين فيلم و عکس هاست بارها ازش خواستم ک اون فيلم ها رو پاک کنه ولي فقط يک هفته يا چند روز قهر نصيبم ميشد از پاييز سال گذشته ک گوشي هوشمند خريده تو گروه هاي مستهجن ک فقط فيلم و عکس پورنو ميذاشتن عضو ميشد و من هربار با هزار دعوا و روزها گريه و قهر کاري ميکردم ک اون گروه ها رو پاک کنه تا جايي ک ديگه رمز گوشيش رو از من قايم ميکنه ولي با هزار زحمت تونستم باز رمزش رو بفهمم يک ماه پيش قول داده بود ک ديگه عضو اين گروه ها نشه ولي من چند روزپيش ک با زحمت رمز گوشيش رو باز کردم دبدم ک حدود 100 فيلم پورنو تذ گوشيش داره ک hide کرده.
خواهش ميکنم منو راهنمايي کنين ک چکار کنم با اين مرد ک حتي بعد عقد مون فهميدم اون نماز خوندن ها هم،الکي بوده و اينکه اصلا خرج خونه و زندگيمون نميکنه ما الان 3 هفته س ک تو خونه هيچ چيزي نداريم و من فقط 1 وعده ناهار خرنه مادرم ميخورم و اون هم دو وعده سرکارش ميخوره و شام هم ميره يواشکی منزل مادرش ميخوره خواهش ميکنم بگين با اين مرد چيکار کنم من حتي ذره اي بهش اعتماد ندارمپاسخ:
ببینید در شروع ازدواج شما یکسری پوشانندگی وجود داشته است و شاید هنوز هم داشته باشد.
آنچه بسیار مهم است در نوع عملکرد شما یکسری اتفاق هایی افتاده است که بجای حل مسئله آن را به بیراهه یا مقاومت کشونده است. به عنوان نمونه برای گوشی رمز گذاشته . رمز را عوض کرده و به شما نداده است.
در فضای زندگی شما آسیب به وجود آمده باید ببینید می تونید آن را حل کنید و اگر نمی تونید زمینه های آسیب دیگر را به وجود نیاورید.
باید اهداف خود را در زندگی روشن کنید آنچه اسیب است در وضعیت زندگی شماست که قابل حل است به شرط اینکه اهداف زندگیتون مشخص شود.
اما مسئله ی بسیار مهم این است که از این وضعیت چه کسانی اطلاع دارند ؟ هدف همسر شما از این کارها چیست ؟ انتظاراتشون چیه ؟ از زندگی مشترک چی میخواهند؟ ایشون برای ادامه ی زندگی چه نظر دارند ؟ و… آیا از اینکه شما یک وعده غذا می خورید . اینکه هیچ چیز وجود ندارد و… چی می گویند ؟… تحلیل یک طرف اینجوری سخت و احتمال خطا در قضاوت وجود دارد که آسیب بزرگی است.
اما در روابط جنسی و فیلم پرنو و عکس های سکس ، چه اتفاقی براشون می افتد ، چی به واسطه ی اینها به دست می آورند که خارج از این شرایط نیست و ایشان برایش قدم بر نمی دارند یا به آنها ترجیع می دهند .؟و…
باید شما خود رو خوب بشناسید واول با خود روراست شوید و ببینید از خود تون برای خودتون چی می خواهید . و بعد به زندگی مشترک و آنچه از آن می خواهید فکر کنید . ودر این میان توجه به حال و آنچه در این شرایط وجود دارد نه به واسطه ی گذشته و آنچه در گذشته وجود داشته است یا در آیند به وجود خواهد آمد و یا وجود خواهد داشت.
بعد از روشن شدن خودتون با خودتون تازه می تونیم بریم روی همسر که خوب با توجه به خودتون از او چی می خواهد که آیا او مفید خواهد بود یانه ارتباط باشد یا نباشد و…
مهم در مسائل طرح شده اول خود می باشید و تغییر ایجاد شده در خودتون که باید تفکر و تحلیل کنید و سوال های طرح شده را به جواب برسید و بر اساس آن جواب ها راهکارها داده شود.
-
وابستگی شدید همسرم به مادرش باعث دعوای مداوم ما شده
پرسش:
یک سال نامزد بودم.و در حال حاضرم یک سال و نیم از ازدواجم میگذره.اما جمعا توی این دو سال و نیم مدام باهم دعوا داشتیم.
همسرم به شدت به مادرش وابسته است و این وابستگی تو تمام ابعاد زندگی مون تأثیر گذار بوده.
مثلا:۲-۱ ماه اول ازدواج پیش هم میخوابیدیم.مدت هاست کنار هم نمیخوابیم.
برای من و خونه خرج نمیکنه.بیرون نمیریم.روابط جنسی مونیم خیلی محدوده.حتی بیشتر از چند کلمه در روز با هم حرف نمیزنیم.از هدف ها و تصمیم هاش برام حرف نمیزنه.
تنها دلیلشم اینکه مادرش درباره ی من بد میگه و باعث دوری ما از هم میشه.پاسخ:
ببینید اولین نکته این است که در خصوص مسئله ی طرح شده ی شما همسرتون می گوید مادرشون از شما بد می گوید . خوب باید تحلیل کرد چی می گویند و آنچه گفته می شود نسبت شما واقعیت دارد یا نه ؟ همسر شما چی می گوید او آیا تمام دلایل مادرشون را قبول دارد یا اینکه نه ؟ اینکه از مادر تاثیر پذیرند تاثیر پذیریشون چگونه و تا چه حد و چه مبنایی دارد.؟
اما نوع رابطه ی شما دلیل داره و فکر نمی کنم همه ی دلایلش بر اساس گفته ی مادر باشد . اینکه سر هرچی دعوایمان می شود و باهم توافق نداریم خرجی نمی دهد بیرون نمی رود و… همه نشانه هایی از عدم بر آورده شدن نیاز ها است که در اینجا هیچ اشاره ای نشده است و علت به وجود آورنده خیلی مهم است که باید آن را پیدا کنیم . که یکی از آن دلایل در شما یا در نوع عملکرد شما نهفته باشد که خود نیز متوجه نشده باشید و آن نیاز به تحلیل دارد.
پس آنچه مهم است بر اساس تحلیل رفتار متقابل هر آنچه ما انجام می دهیم یا احساس است یا رفتار و یا هردو . و آنچه منبع آن است که به وجود می آورد . یا یک فکر یا یک خاطره یا عوامل بیرونی یا عوامل درونی و آنچه باعث شکل آن می شود نیاز است اگر نیاز برآورده شود می خندم بوس می کنم . دعوت می کنم و… اما اگر نیاز بر آورده نشود . داد میزن / فحش می دهم / پرت می کنم / قهر می کنم / بهانه می گیرم و
و شما برگردید و تحلیل کنید و سوالات مطرح شده را اول برای خود جواب دهید تا بعد بتوان تحلیل و راه حلی را براساس نظر و دیدگاه های خودتون طرح نمود.
-
همسرم به تازگی توجهش به من و فرزندم کم شده
- پرسش:خانومی هستم ۲۹ ساله ۶ ساله ازدواج کردم ودو دختردارم به تازگی همسرم خیلی بی حوصله شده توجهش نسبت ب ما خیلی کم شده بی اعصاب و بد دهن شده بطوری که حتی حرف زدن هم باهاش سخت شده درمونده شدم ک دیگه چطور باید رفتار کنم روزای سختی رو میگذرونم فشار عصبی هم روی خودم خیلی زیادششده ممنون میشم راهنماییم کنید.
پاسخ:
-
همسرم خیلی دهن بین و دم دمی مزاج است
پرسش:
یک زن31 ساله هستم وکارشناس حقوق ودارای 2 فرزندپسر 14و 5 ساله هستم همسرم بسیار دهن بین و دم دمی مزاج است و هر وقت شهرستان ونزد خانواده اش که اصلا بامن خوب نیستند میرود تقریبا هر دوهفته و نیز اکثر تعطیلات رسمی و اعیاد من و بچه هایم تنهاییم و او آنجاست و بسیار تحت تاثیر آنهاست و کاملا مرد سالار است نسبت به بچه ها کوچکترین مسوولیتی را قبول نمیکند و واصلا با انها ارتباط بر قرار نمی کند و ضمنا دست بزن دارد و نیز محبت وتوجهی به خصوص در جمع به من نشان نمی دهد من خیلی احساس تنهایی میکنم طوری که آرزوی مرگ دارم . خیلی با او صحبت میکنم و هر کاری که اورا جلب کند انجام میدهم و خانه وفرزندانم و خودم را آراسته نگه میدارم ولی او بی محبت و بی مسوولیت هست و چشم چران کمکم کنید
پاسخ:
دوست عزیز به علت اینکه کلی توضیح دادید و نوع برخورد و روابط شما با همسرتان بیشتر از این گفته نشده بنده هم صحت را بر روی گفته های شما گذاشته و کلی میگویم:
اگر همسر شما از لحاظ عاطفی به خانوادهاش وابسته است و باعث شده که شما احساس کنید نیازهای روحی و عاطفی شما تامین نمیشود حق دارید که از این وضعیت ناراحت باشید.
وابستگی عاطفی زمانی نامطلوب و خطرناک میشود که روی عملکرد افراد تأثیر منفی بگذارد و استقلال، اظهارنظر و خلاقیت را از آنها بگیرد.
اگر همسر شما از لحاظ عاطفی به خانوادهاش وابسته است و باعث شده که شما احساس کنید نیازهای روحی و عاطفی شما تامین نمیشود حق دارید که از این وضعیت ناراحت باشید.
_ در ابتدا برای اینکه این مشکل را حل کنید به جای جبهه گیری سعی کنید به این نیاز همسرتان احترام بگذارید.
_ سعی کنید رابطه عاطفی خود را با همسرتان بیشتر کنید و احساس صمیمیت بیشتری بین خودتان به وجود بیاورید.
_ هنگامی که همسرتان به طور مستقل درباره موضوعی اظهار نظر میکند حتما وی را تحسین و تشویق کنید. اعتماد به نفس او را بالا ببرید.
_ هیچ وقت به همسرتان پیشنهاد قطع ارتباط با خانوادهاش را ندهید فراموش نکنید که این موضوع باعث موضع گیری و لجاجت بیشتر وی خواهد شد.
_ همچنین تجربه وارد شدن در گروههای دوستی نیز یکی دیگر از مهارتهایی است که به مستقل شدن همسرتان کمک میکند.
-
همسرم خرجی به من نمیدهد
- پرسش:خانمی ۳۷ ساله هستم. ۱۳ سال است که ازدواج کرده ام. همسرم به مدت یک سال است که هیچ خرجی به من نمیدهد. چون که اولا می گوید کم خونه مادر و خواهرش می روم. و معتقد است چون کارمند هستم باید خرج خودم رو بدم و پول مهد بچه هم با من باشد و قبض تلفن خونه رو هم من بدهم چون من از تلفن استفاده می کنم و به خانواده ام زنگ میزنم. خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید. چندبار گفتم که می رم شکایت می کنم گفته برو من هم بدتر میشم و تو نخواهی تونست از من پول بگیری
پاسخ:
-
از بی توجهی همسرم خسته شدم…
پرسش:
همسرم فقط دو تا چیر براش مهمه خانوادش و کارش، دیگه طاقتم تموم شده چه کنم؟
-
دوست داره با دوستاش وقت بگذرونه و به من توجه نمیکنه
- پرسش:خانمی 28 ساله هستم و 2سال ونیم هست که ازدواج کردم اوایل همسرم همیشه می خواست که با دوستاش بیرون بریم و از بیرون رفتن دو نفره خوشش نمیومد و میگفت خوش نمی گذره و حالا من مقاومت می کنم و میگم نمی خوام با دیگران باشم و مشکل اینه که دیگه نمی خواد بامن باشه و می خواد وقتشو با دوستاش بگذرونه تو خونه هم اصلا باهام حرف نمی زنه و خودشو با اینترنت و گوشی سرگرم می کنه و عمدا کارایی می کنه که منو حساس کنه.
پاسخ:
-
همسرم بد اخلاقه و کارش براش اولویت داره
پرسش:
من و شوهرم تقریبا 3 سال پیش عقدی کردیم و 2ساله که ازدواج کردیم.خیلی وقتا باهم بحث و جدل داریم.باردار هم هستم.مشکل اینه که همسرم با اینکه 29 سالشه اما اصلا دلش شاد نیست و مثل پیرمرد هاست.از مهمونی رفتن و مهمون اومدن بدش میاد و بداخلاقی میکنه.کلا همه زندگیش کارشه و براش اولویت داره براش چون مدیره و مسئولیت داره!شب حتما باید زود بخوابه و درک نمیکنه که عروسی و مهمونی گهگاهیه نه همیشه.کلا با این.چیزا مشکل داره و میگه مگه چیه اینا هم 1روزه میگذره.
غیر از این ها اصلا ابراز احساسات نمیکنه و میگه میدونی دوست دارم چه نیازه که بگم. کلا زندگیمون شاد نیست دیگه خسته شدم فکر میکنم اشتباه کردم باردار شدم با این اخلاق بد چطور میتونم دووم بیارم.احساس میکنم فقط همسرم بدنبال ارضای جنسیشه و عشق بی معنیه براش.اگرهم به خواستش تن ندم بداخلاقی میکنه و دعوا میکنه.وقتی خونه میاد اصلا زحمت 1لبخند هم به خودش نمیده و بهونش خستگی و مشغله زیادیه.کلا دیگه مثل قبل ادم شادی نیستم چون اون به همه چی گیر میده و ناراضیه.از زیاد بودن غذا بگیر تا مسائل بی اهمیت دیگه
پاسخ:
در هر حال این مسئله قبل از بارداری شما هم وجود داشته است اما الان شما را بسیار ناراحت می کند در نظر داشته باشید در دوران بارداری به دلیل شرایط بدنی مادر امکان حساس و زودرنج شدن فرد وجود دارد و ممکن است همسر شما مثل قبل رفتار کند ولی شما انتظار جدیدی از او داشته باشید . بنابراین بهتر است در مورد حالت روحی خود در دوران بارداری با ایشان صحبت کنید و اطلاعات لازم را بدهید.
-
رابطه همسرم با من سرد شده
پرسش:
با سلام من مدت 6 سال هست ازدواج کردم و الان یک دختر 1.5 ساله دارم،تا قبل از بچه رابطه من و شوهرم خوب بود اما ومن شدید عاشقش بودم از بعد از بچه رابطه مان سردی پیدا کرده،اون نه به بچه توجه میکنه و نه به من و همش سرش تو موبایل و اینترنت هست.هیچی من براش مهم نیست نه شادی نه غم نه مریضی،به زبون اگر مجبور بشه میگه دوست دارم اما من اینو حس نمیکنم.مثلا امروز نهار خورد و رفت خوابید و حتی براش مهم نبود که بچه رو بگیره تا من نهار بخورم و من باید اول به بچه غذا بدم وبعد باهاش بازی کنم و اگر بعد از چند ساعت خوابید میتونم غذا بخورم و به وقت از صبح تا شب من اصلا نمیرسم غذا بخورم و دخترم هم از بس باباش بهش بی توجه هست فقط به من میچسبه و این آقا نمیپرسه کمک میخوای زنده هستی یا مرده و وقت هاییم که پیشش میشینم بازم سرش تو موبایلشه و اگر صداش کنم یا نمیشنوه یا بعد از چند بار صدا کردن و عصبانی شدن من میگه بله!!احساس میکنم تو زندگی تنهای تنهای و تمام مسیولیت های خونه بر دوش منه! دیگه از اینجور زندگی کردن به ستوه اومدم!!
پاسخ:
با توجه به مطالبی که نوشته اید . بهترین گزینه کمک گرفتن از یک مشاور خانواده است دلیل این مسئله هم این است که معلوم نیست ایشان از قبل این طور بوده اند ولی شما الان متوجه شده اید یا خیر ایشان قبلا به شما خیلی توجه می کرده اند و از وقتی بچه به دنیا آمده است شما این حس را پیدا کرده اید و اگر همسرتان هم فکر کند همه توجه شما به کودک است و بود و نبود او برایتان مهم نیست چه؟؟ بنابراین احتمالا ایشان نیز حرفهایی برای گفتن دارند یا اینکه نیاز به آموزش دارند .
-
در اعتراض به بیتوجهیهای همسرم منزل را ترک کردم
پرسش:
شوهرم مدتهاست به من توجهی نمیکند ، هر دو مون تحصیل کرده ایم و شاغل و نزدیکهای ۳۰ سالمونه و ۸ سال از ازدواجمون میگذره چند روز قبل بهش بابت بی اعتنایی هایش اعتراض کردم و صدام بلند شد و او نیز من را متهم به سرکشی و بی ادبی کرد و من نیز درمانده از بی نتیجگی اقداماتم ، منزل را ترک کردم و به خانه یکی از دوستانم رفتم ، الان گیج شدم که چه کاری درست یا غلط است….
پاسخ:وقتی اختلاف زناشویی پیش میاد احتمال چند چیز بالا میرود- خشونت ( صدای بلند/ ضرب و شتم/ آبروریزی نزد آشنایان، تهدیدهای مختلف…)
- تحقیر و توهین
- رفتار خودتخریبی ( خشم به سوی خود و پیشروی به سمت افسردگی)
من در درجه اول ترک منزل را رفتاری بالغانه در case شما نمیبینم ، انگار میخواهید به خودتان اثبات کنید که او توجهی به شما نخواهد کرددوم آنکه وقتش است بدون اتلاف وقت از یک زوج درمان couple therapist کمک بگیریدسوم اینکه اگر در رابطه ای احترام ،صمیمت فیزیکی، تعهد ، هر سه در معرض آسیب هست و کسی هم تمایلی به اصلاحش نداشته باشد ، لغزش یا خیانت یا طلاق مسیرهای بعدی میشوند ، پس بالغانه بنشینید با ایشان صحبت کنید بدون گله گذاری و بازجویی و اخم و تخم.
-
به خاطر شلختگی زنم میخواهم ازدواج مجدد کنم
پرسش:
مردى42ساله و کارمند هستم در سال1369 ازدواج کردم، خانم من نيز42ساله با سطح سواد ابتدايى است. خانه و وسيله نقليه و تمام امکانات رفاهي زندگى را فراهم کردم، در اين مدت شلختگي وبى توجهي وى به امور زندگي و بد دلى و تند خويي اش را تحمل کردم باتوجه به بزرگ شدن بچه ها نگران آن ها هستم. در ضمن تصميم به ازدواج مجدد دارم.
پاسخ:
حدود 22 سال زندگي مشترک زمان مناسبي است براي اين که زوجين يکديگر را همان طور که هستند بپذيرند. در سوال تان اشاره کرده ايد که در مدت زندگي زناشويي با شلختگي همسر و بي توجهي او به امور منزل مواجه بوده ايد. به نظر مي رسد بعد از سپري شدن دو دهه از زندگي زناشويي يافتن دليل اين مشکل در همسرتان کار دشواري نباشد. آيا اين مشکل از ابتدا به همين شدت بوده است؟ يا به مرور زمان شدت پيدا کرده؟ اگر اين ويژگي از ابتدا وجود داشته است به اين نتيجه مي رسيم که نگاه همسر شما به نظم و انجام امور خانه با شما متفاوت است. اين تفاوت شماست و تفاهم به معناي پذيرش تفاوت ها و احترام گذاشتن به آن هاست. اگر همسر شما در خانواده اي زندگي کرده که نظم به همين شکلي بوده که اکنون در خانه شما است پس تقاضاي شما از او خواستن چيزي است که در خزانه رفتاري اش ندارد. بنابراين شما نياز داريد در همسرتان رفتار جديدي (نظم به شکلي که مد نظرتان است) ايجاد شود. ايجاد رفتار جديد و يادگيري مستلزم توجه و تشويق يادگيرنده است و انتقاد و عيب جويي، يادگيرنده را از فضاي يادگيري رفتار جديد دور مي کند و بيشتر در او احساس ناتواني و بي کفايتي ايجاد مي کند. اگر بي نظمي در همسرتان از ابتدا به اين شکل وجود نداشته است بايد در پي يافتن دليل اين بي نظمي باشيد. سرد بودن ارتباط عاطفي زن و مرد، نبود فضاي دلگرمي و پذيرش مي تواند باعث دلسردي همسر و نپرداختن او به امور منزل شود. در واقع او خشم و ناکامي را که در ارتباط عاطفي با شما تجربه مي کند به صورت بي توجهي به امور منزل نشان مي دهد. حال هر چقدر در غني کردن ارتباط عاطفي تان تلاش کنيد دلگرمي همسرتان به انجام منظم امور منزل بيشتر خواهد شد.
در سوال تان به ازدواج مجدد اشاره کرده ايد. از ازدواج مجدد چه هدفي داريد؟ بديهي است تشکيل زندگي جديد نه تنها مشکلات زندگي زناشويي فعلي شما را برطرف نمي کند بلکه مشکلات را شديدتر مي کند. وقتي رابطه اي دچار اشکال مي شود طرفين رابطه در ايجاد اشکال و حل آن سهيم و مسئول هستند. اگر شما سهم خود را در ايجاد مشکلات با همسر کنوني تان ناديده بگيريد و خدانکرده در پي اصلاح نباشيد همين مشکلات به شکلي ديگر در زندگي زناشويي بعدي تان هم تکرار خواهد شد.
"نصب و پشتیبانی : گروه تبلیغاتی مانو"