بی توجهی به امور خانه و زندگی

  • همسرم از حرفهای ما برداشت اشتباه میکنن
    • پرسش:
      خانمی 47 ساله هیتم دیپلم و شوهرم 56ساله و دیپلم حدود 33سال ازدواج كرده ام یه دختر 25ساله و یک پسر18ساله دارم.  دوتا مشکل دارم یکی اينكه تقریبا هر کاری که شوهرم انجام میده از نظر همگی ما اشتباه است و مجبوریم از ایشون انتقاد  کنیم  و ایشون ناراحت ميشن و کلا یه چند وقتی هم هست که ابشون از حرفهای ما برداشت اشتباه میکنن و خیلی دل نازک شدن و به جایی رسیدن که میگن من فقط وظیفه دارم شما رو تامین مالی كنم  اینکار رو ميكنم ولی دیگه برام مهم نیستید در عین حالی که میدونه برا همگی ما مهم هست و خدایی بچه های خیلی خوبي داریم بچه های کم توقع و بامحبت مثلا به خاطر ابنکه پیرم رتبه دتنشگاهش رو به ما نگفت  چنان ناراحتی شد که نگو و هر چقدر پسرم عذرخواهي کرد که من قصد بی احترامی نداشتم فقط از خودم ناراحت بودم و توقع بيشتری داشتم و خحالت میکشیدم بگم ولی ابشون قبول نمیکرد و میگفت شما من رو داخل آدم حساب  نکردین در ضمن بگم ابشون یک پدر فداکارو مهربون هست ولی زمانها و موقعیت های خوب رو  براي خیلی از کارها که ماها در اون زمان نیاز داربم از دست میده و مرد پرکاری هست با گرفتاری ززیاد

      پاسخ:

       دوتا مشکل دارم یکی اينكه تقریبا هر کاری که شوهرم انجام میده از نظر همگی ما اشتباه است و مجبوریم از ایشون انتقاد  کنیم/// ببینید یکی از دلایل سوال دوم شما همین نوع عملکرد شما ها است و اگر این تغییر کندکلی مسائل تغییر می کند 2/ شما برای جلوگیری از به وجود آمدن آسیب جدی باید با یک متخصص همراه شوید و برای خود و خانواده مسائل را حل کنید در غیر اینصورت ابتدا همسر شما و بعد خودتون در مسیر آسیب جدی می باشید.

      منبع

  • همسرم دروغگو و بی مسئولیته
    • پرسش:
      من 34 ساله کارمند و صاحب یه پسر یکساله هستم 5 ساله ازدواج کردیم اما توی این 5 سال تمام کارا و خرجا رو خودم کردم خونه و ماشینم من خریدم همسرم هیچ کاری نمیکنه هیچ طلبکارم هست دروغگویی و پنهان کاری یه طرف مسیولیت پذیر نبودنش و سختی زندگی و کار بیرون و بچه رو تنهایی به دوش کشیدن یه طرف رفتارای خانوادش از طرف دیگه داغونم کرده از نظر شوهرم تمام کارای من بده و خودش و خانوادش هیچ عیبی ندارن منو دشمن خودش میدونه و هیچ تعهد و مسیولیتی نسبت به من حس نمیکنه هر کاری میخاد بکنه با مادرش مشورت میکنه و با اینکه بارها بدرفتاری و توهینای مادرش به منو دیده حتی یکبارم طرف منو نگرفته و همش کار اونا رو توجیه میکنه یا میگه رفتارای خودت باعث شده باهات اینکارو بکنن من حدود یه ساله با خانواده همسرم قهرم نمیرم اونجا چون بعد دنیا اومدن بچه مامانش هرچی خواست بهم گفت گفت تو لیاقت پسر منو نداری چرا که وقتی از اتاق زایمان اومده بودم و خانم تشریف آوردن براش بلند نشدم! همسرمم میگه تقصیر خودته که بی احترامی کردی دیگه خسته شدم چیکنم خیلی تنهام اونا همه مقابل منن و عذابم میدن شوهرمم با اوناست.
      پاسخ:
      اینکه در زندگی مشترک یکی از همسران بخواد مسوولیت و بار زندگی رو به تنهایی به دوش بکشه خیلی سخت و سنگينه ولی چرا شما باید رویه زندگیت رو بر این مبنا بذاری؟شاید بگی همسرم فردی مسئولیت پذیر نیست و من ناچار بودم،  آیا شما ناچار بودی صرفاً تحمل کنی و مشکلات رو حل نکنی؟ آیا ناچار بودی حتی شکم ایشون رو سیر کنی؟ آیا ناچار بودی با وجود تعارضات بسیار بینتون فرزندی رو به این زندگی بیاری؟ و….  بسیاری از سوالات دیگه خواهر خوبم در وهله اول ارتباط بین شما و همسرت اگر درست بشه درصد بالایی از روابط بین شما و خانواده همسرت هم درست میشه پس سعی کن با شناختی که در این سالها زندگی از همسرت بدست آوردی بتونی در رفع نواقص شخصیتی مثل بی مسئولیتی و بی تفاوتی به زن و فرزند کمک کنی و در قدم های بعد روابط با خانواده او هم در مسیر و جریان درست حل خواهد شد شاد و سلامت باشی.
      منبع
  • یکنواختی زندگی خستم کرده
    • پرسش:

      مرد 31ساله ای هستم و متاهل و پنج ساله ازدواج کردم و شرایط مالی خوب ودارای شغل خوب چند ماهی است که احساس میکنم چیزی را گم کرده ام و زندگی برایم یک نواخت شده حتی مسافرت داخلی و یا خارجی میرم ولی لذت نمی برم و همیشه فکر میکنم کلافه و بی حوصله هستم شاید گاهی نمی دونم چی میخوام

      پاسخ:

      باسلام دوست عزیز توصيه ما به شما اين است كه:
      1. همواره به آرمان‏هاى دست نيافتنى نينديشيد؛ بلكه خواست‏ها و تمايلات خود را متناسب با ميزان و سطح توانايی‏ها خود تنظيم كنيد.
      2. موفقيت و كاميابی‏هايى را كه در زندگى تجربه كرده ‏ايد در نظر بگيريد به جنبه ‏هاى مثبت خود فكر كنيد و سعى كنيد آنها را در يك برگه‏ اى به صورت فهرست، ليست كنيد و آنها را شكوفا ساخته و رشد دهيد نه آن كه زمينه هاي منفي را بال و پر دارد و پرورش دهيد.
      3. نشاط خود را همواره حفظ كنيد و هرگز خود را مريض و ضعيف به حساب نياوريد. براى حفظ نشاط همه روزه ورزش كنيد. ورزش را جزء ضروریترين فعاليت‏هاى روزمره خود قرار داده هر روز حداقل نيم ساعت الى يك ساعت ورزش كنيد. (هر ورزشى كه مورد علاقه شماست
      4. بروز مشكلات را در زندگى، امرى عادى بدانيد و به همان اندازه، آنها را بپذيريد كه كاميابی‏ها را پذيرا هستيد.
      5. هر وقت احساس دلتنگى می‏كنيد حدود 10 دقيقه يك دوش آب ولرم بگيريد و در صورت امكان شنا كنيد.
      6. براى شركت در فعاليت‏هاى فرهنگى، هر قدر می‏توانيد تلاش كنيد و اگر اصلاً نمیتوانيد، در فرصت‏هاى ديگر اين كار را انجام دهيد.
      7. همواره از خداوند در همه امور مدد جوييد و نسبت به آنچه او مقدر میفرمايد، راضى باشيد.
      8. اجتناب از تنهايى؛ سعى كنيد به جز مواقعى كه ضرورت دارد در تنهايى قرار نگيريد.
      9. با افكار منفى خود مقابله كنيد يعنى هر وقت اين افكار به شما هجوم آورد به هر صورتى كه شده خود را از چنبره آن نجات دهيد مثلاً خود را به كارى مانند مطالعه يا هر كار ديگرى كه علاقه داريد و ممكن است مشغول كنيد و نگذاريد ذهن شما جولانگاه افكار منفى باشد.
      10. به جاى اين كه به كمبودها و عيب‏ها و ناكاميهاى خود فكر كنيد به موفقيت‏ها و امكاناتى كه در زندگى از آن بهرمند بوده و هستيد فكر كنيد. به عبارت ديگر امكانات و شرايط زندگى ما مانند يك ليوانى است كه بخشى از آن پر است و بخشى خالى و همه افراد اينچنين هستند سعى كنيد به آن بخش پر فكر كنيد و از آن بهره ببريد و غصه آن نيمه ‏خالي را نخوريد چه اينكه از آنچه در اختيار داريد میتوانيد بهره ‏مند شوند، فرصتهاى زندگى را مغتنم بشمريد و از آنچه در آينده پيش خواهد آمد نگران نباشيد.
      11.از بيكارى و بی ‏برنامه ‏گى اجتناب كنيد و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر كنيد.براى اوقات شبانه ‏روزى خود برنامه ريزي كنيد يعني براي هر ساعت از 24 ساعت شبانه روز، يك فعاليت و كار خاص در نظر بگيريد و بر اساس همان عمل كنيد و در پايان روز ميزان موفقيت خود را در به اجرا درآوردن برنامه محك بزنيد و بسنجيد و سعي كنيد روز به روز ميزان موفقيت را افزايش دهيد تا آنجا كه كاملا برنامه اجرا شود و برنامه نيز يك برنامه هماهنگ با هدف باشد.
      12. به تغذيه خود خصوصا صبحانه اهميت بدهيد و هيچگاه بدون خوردن صبحانه خود را مشغول كار يا مطالعه و يا كلاس نكنيد.
      13. براى رشد معنويت، بايد براى خود برنامه‏ ريزى كنيد. البته برنامه سنگين نريزيد؛ ولى در اجراى آن مداومت و جديت داشته باشيد. هر چه می‏توانيد قرآن بخوانيد و از مضامين بلند دعاهاى نقل شده از اهل‏بيت(ع) بهره بگيريد (فاقرأوا ما تيسر منه) البته قرآن را با تأنى و توجه به معنا تلاوت كنيد. به مسائل معنوى بويژه نماز اول وقت اهميت فوق ‏العاده بدهيد. با توسل به اهل ‏بيت(ع) از آنها بخواهيد كه شما را كمك كنند و همواره اميدوار به لطف و رحمت خدا باشيد.
      14. به ياد داشته باشيد كه نوع لذتي كه انسان در اين دوره زندگي خود مي برد با ساير دوره هاي زندگي متفاوت مي باشد و شما نبايد انتظار داشته باشيد كه لذتهاي شما از زندگي مانند يك جوان 20 ساله باشد بلكه در اين دوره انسان به دنبال معنايي در زندگي خود مي باشد كه اين معنا به غير از توجه به نيازهاي معنوي قابل پاسخ دهي نمي باشد.
      15.سعي كنيد ارتباط صميمانه خود با همسرتان را گسترش دهيد و در طول روز زماني را براي درد و دل كردن با او اختصاص دهيد. ارتباط با همسر خود را مانند وظائف شغلي خود قلمداد كنيد كه ملزم به انجام آن مي باشيد.
      دوست عزیز انجام این تكنيك ها را به مدت 45 روز انجام دهید. منتظر مكاتبه بعدي شما هستيم.

      منبع

  • تمام اوقات همسرم به کار می‌گذره
    • پرسش:
      خانمی 30ساله هستم، 4سال ازدواج کردم و دختری 20ماهه دارم. همسرم شغل آزاد داره و فردی شدیدا پر کار و پر مشغله هست حتی روزهای تعطیل هم مشغول کار است، به طوریکه در طول سال فرصت های کمی را برای استراحت و مسافرت  داریم، مشکل اینجاست که همین فرصت های کوتاه هم بنا به اصرار همسرم در کنار خانواده ی ایشون باید بگذرونیم و به باغ خانوادگیشون بریم، مشکل من اصلاً حضور در کنار خانواده ی همسرم نیست فقط از اینکه همسرم زمانی رو برای تفریح خودمون در نظر نمیگیره و اصرار داره تمام اوقات فراغتمون رو باید دسته جمعی بگذرونیم ناراحتم. در این مورد با هاش صحبت کردم و احساسات و نیازهای روحیم رو گفتم اما همسرم گفت اگر نریم و تهران بمونیم من تعطیلات رو خونه نمیمونم و میرم سرکار، نمیدونم چطور باهاش صحبت کنم، آیا من  باید مثل تمام این 4سال باز هم کوتاه بیایم و به تصمیم او عمل کنم یا این بار روی حرفم پافشاری کنم؟ لطفا من را راهنمایی کنید، متشکرم.
       

      پاسخ:

      ببینید نکته ی اساسی شما در جایی دیگر است همسر شما چه مسئله و مشکلی وجود دارد که برای فضای خصوصی خانواده زمان نمی گذارد .نکته ای در جمله ی شماست که مشخص می کند کار بهانه است . چون حاضر است با دیگران بروید . اما حاضر نیست در خانه بماند . میگه اگر نریم من تعطیلات را در خونه نمی مونم و می رم سر کار . درداخل خانه ارتباطات چگونه است ؟ در جمع ارتباطات چگونه؟ او در جمع از شما چه می خواهد انجام می دهید ولی در خانه این جوری نیست؟ یابر عکس عملکرد ایشان در بیرون چگونه است که او رضایت دایم دارد ؟

      این یک دفعه و دفعه های دیگر دائم به شرایط خاص خود بر قرار می گیرد . پس باید خو ب ببینید و بعد تحلیل کنید و عامل را بر طرف کنید .

      نکته ی خیلی مهم این است که بر اساس لجبازی اقدام نکنید ؟ که در مقابل لجبازی کنند؟ پس به درون خود رجوع کنید و تصمیم را صحیح بگیرید .

      و اگر شرایط صحبت نیست و یا اینکه حاضر به صحبت نیست به بینید در موقع صحبت دارید چگونه اقدام می کنید. می خواهید انتقاد کنید ؟ دارید مقایسه می کنید ؟ یا کاملا بیطرف و به ایشان به عنوان یک فرد که می تونه تجزیه تحلیل کنه در خواست راهکار می کنید .

      به هر حال به خیلی نکات باید توجه شود و آن را حل کنیم و مهمتر اینکه این دفعه اگر می خواهید بروید به این فکر نکنید که باز او برنده است این دفعه را برید و برای دل خود برید و در جمع با آنچه خود لذت می برید حاضر شوید .

      منبع
  • آیا با وجود داشتن همسری پرخاشگر و بهانه‌گیر بچه‌دار شدن کار درستی است؟
    • پرسش:
      من و همسرم تقریبا دو سال پیش ازدواج کردیم. من 31 و همسرم 32 سال دارد. هر دو دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هستیم. همسرم شاغل است ولی من به صورت حق التدریس در دانشگاه مشغل هستم. متاسفانه همسرم بسیار مضطرب و پرخاشگر و بهانه گیر است،  چه برای کارهای منزل، غذا و هزینه های عمومی ( هزینه های شخصی خودم با من است) . شدت عصبانیت وی به حدی است که چندین بار مرا کتک زده است ( تقریبا 5 بار). مدتی است که به بهانه افزایش سن من و به اصرار مادرش اصرارمی کند که بچه دار شویم. البته او فقط پسر می خواهد و به شدت از فکر اینکه دختر دار شود ناراحت می شود و می گوید انقدر بچه دار بشویم که بالاخره پسر دار شود! درحالیکه  من از ادامه این ازدواج مطمئن نیستم و نمی دانم با این شرایط چقدر می توانم ادامه دهم. چندین بار به مشاوره مراجعه کرده ام ولی نتیجه ای نگرفته و نا امید شدم! و با این شرایط هیچ علاقه ای به بچه دار شدن ندارم. هم نگران خودم و هم نگران اینده بچه هستم مخصوصا اگر دختر باشد! از طرفی فکر میکنم شاید همه مشکل از او نباشد و راه حلی به غیر از طلاق هم وجود داشته باشد. لطفا به من راه کار عملی و مشخصی ارائه دهید تا حتی الامکان تصمیم درستی اتخاذ نمایم.
      پاسخ:
      سلام دوست عزیز
      فرزنددار شدن یکی از مهمترین تصمیمات در زندگی مشترک است که نیاز به داشتن آرامش روانی زوجین ، توافق طرفین ، تعادل روحی همسران ، حل تعارضات موجود و تفاهم اخلاقی حداقل 70 درصد دارد خواهر خوبم در شرایط کنونی زندگی شما نه تنها مشکلات حل نشده بلکه مشکل هم بر روی مشکلات موجود گذاشته می شود. کودکی که از طرف شما و همسرتان به این دنیا دعوت می شود باید بستر لازم از لحاظ روحی -فکری و اخلاقی و یا حتی اولیه را برای ورود این طفل معصوم دوست داشتنی و بی گناه فراهم آورده شود پس لطفا اجازه دهید زندگی شما به یک استیبل اولیه و آرامش دو طرفه برسد بعد با راهکارهای منطقی اقدام به بچه دار شدن بفرمایید براتون آرزوی موفقیت دارم.
  • موبایل تمام اوقات همسرمو پر کرده
    • پرسش:

      خانمی ۵۰ساله هستم همسرم۵۱سال داردسه دخترداریم دوتاشون ازدواج کردند. سومی دانشجوست۲۳سال دارد.
      همسرم جراح عمومی است بیشتر عمل های زیبایی انجام میدهد . مراجعین بیشتر همسرم خانم های بد حجاب وپولدار هستند. وهمچنین اغلب مخاطبین گوشی همسرم خانم ها هسنند. باهاش تماس میگیرند یا اس ام اس  میدهند یا تو وایبر باهم اختلاط میکنند و این مورد تمام اوقات همسرم را پر کرده طوریکه طول  روزبیش از ۳جمله  آن هم ضروری  بامن  حرف نمیزنه. وقتی اعتراض میکنم می گوید حرفی ندارم بگویم با وایبر بحث علمی میکنیم .مخاطبین وایبر یش عکس بی حجاب گذاشتندهنگام  گذاشتن  لیوان شربت وچای عکسشون به چشمم خورده است .این به از سی سال زحمت و جنگیدن  با مشکلات زندگی همسرم باحرف زدن بامن خسته شده آزار می دهد.چه راه کار برای بهبود اوضاع  پیشنهاد میکنید

      پاسخ:

      اولین و مهمترین نکته که توی حرف های شما وجود دارد فراموش کردن خودتون است . و دیدن دیگر خانمها به جای شما در نزد همسر تون . اگر درست دریافت کرده باشم و همین باشد . آنکه دارد شما را اذیت و آذار می دهد خودتون هستید به دلایل زیر

      1/ خودتون را حذف کردید

      2/ خودتون را دست کم گرفتید

      3/ برای خود هدفی را که پیش بینی کرده بودید. را کات کرده و دنبال نکردید

      4/ مسائل اساسی و مهمتر زندگی را رها کرده اید و به حاشیه ها وارد شدید

      5/ نوع نگاهتون به همسرتون را تغییر دادید

      6/ به دیگران بیش از آنچه که خود دارای ارزش و اعتبار دارید به دیگران ارزش دادید خصوصا بیماران همسر و در نتیجه شما در مقابل آنها خود را حذف نموده و این نگاه را هم به همسرتون انتقال دادید

      7/ خسته یک کلمه ی بسیار پیچیده است و اگر شما تحویلش بگیرید . ازبینتون می برد و آسیب جدی را خواهید دید . و اما اگر تحویلش نگیرید و به آن اجازه اظهار اندام ندهید جلوه ها و شادابی های شما روز به روز افزون ونه تنها برای خودتون بلکه برای دیگران را به ارمغان خواهد آورد .

      لطفا زمان دهید و در شناخت خود یک بازشناسی نمایید و همچنین با یک نگاه تاز ه از جانب یک بانویی که با ارزشی همچون شما مسائل را مرور کنید.

      منبع

  • همسرم فقط به فکر کار است و به خانواده‌اش توجهی نمی‌کند
    • پرسش:

      خانمي ٤٢ساله هستم ٢٠ساله ازدواج كردم.داراي٣فرزند١٥،١٣،٤ساله.همسرم فقط به فكر پول دراوردن و كاراست. أصلا به فكر وضعيت روحي و رواني من و بچه ها نيست. حتي تعطيلات هم سر كار ميرود.به من نه اجازه كار كردن در بيرون ميدهد و نه پولي بدست من ميدهد و من نيازهاي ماديم را خودم از پس انداز كمي كه در بأنك دارم يراوده ميكنم.هيچ گونه تفريحي نداريم.بچه ها حسرت رفتن به بك رستوران را دارند.در مقابل در خواست مالي يا گردش به شدت عصباني ميشود و به من توهين ميكند و گدازاده خطاب ميكند قبل از اينكه با من ارتباط جنسي داشته باشد فيلم و عكسهاي مستهجن ميبيند پنهاني عليرغم اينكه به او تذكر دادم ولي ادامه ميده  ومن نسبت به او كاملا سرد شدم .در ضمن بسيارتحت تأثير خانواده اش ميباشد.چه كار كنم ؟چگونه برخورد كنم با او؟

       

      پاسخ:

      در مطالب شما 10 عنوان یا نکته وجود دارد که تحلیل آن بسیار سخت است در این فضای یک طرف و آنچه برای شما عنوان می کنم در کلیت است ودر بعضی هم موردی بیان می شود

      به طور کلی یکی از کار های مهم این است که شما مسئولیت کارها در زندگیتون را آنچه که مربوط به شما می شود عهده دار شوید نه آنچه را که مربوط به دیگران هم می شود . به عنوان نمونه مسئولیت رستوران و تفریح فرزندانتان با توجه به 13 و 15 را می توانید به خودشون و همسرتون واگذار کنید . یعنی خود اونها خواسته شون را به پدر شون بیان کنند بدون واسطه قرار دادن شما و یا دفاع کردن شما و یا اینکه اونها شما را داخل خواسته شان نکنند و یا بهانه قرار ندهند .

      در نتیجه فرزندانتان موقعی فهمیدند که مسوئلیت این امر به عهده ی پدرشان است دیگه از شما متوقع نمی شوند و شما هم در مقابل احساس مفید نبودن و اینکه کاری انجام نداده اید نمی شوید.

      تمام آنچه در منزل فراهم می کنید از خوردو پوشاک و پخت و پز را به واسطه آنچه ایشان برایتان تامین می کنند انجام دهید . مسئولیت خرید را به خودشون واگذار کنید و اگر کم بود غیابی از جای دیگر تامین نکنید. هر گاه مورد سوال واقع شدید . شما اجرا کننده هستید و هر آنچه او فراهم می کند با تمام وجود انجام می دهید و مسئول نیستید.

      از پس انداز خود ؟؟؟ پوزش می طلبم سر کار نمی روید از خرجی خونه از کجا ؟ اگر ذهنیت این باشد که شما خرج نمی کنید و برای خود پس انداز می کنید ؟ زمینه ساز آسیب     اگر هم به واسطه ی خانواده دریافت کردید یا می کنید نباید در اینجا یا لا اقل به این صورت وارد خانه یا هزینه کنید بازهم زمینه آسیب.

      و….

      اما مهمتر از همه شما برای سلامت خود چه کار انجام دادید؟ تازمانی که به فکر این باشید دیگری باید زمینه را برای من ایجاد کنه ، دیگری باید برای من آرامش به و جود آورد و…  آسیب را دارید در دامن می پرورانید و شاید در کوتاه مدت عالی باشد اما در دراز مدت آسیب جدیست.

      شما در تمام مسائل که فرمودید فقط می توانید از خود شروع کنید و برای خود وقت بگذارید و در خود تغییر را ایجاد بکنید در غیر اینصورت برای هرکس که بخواهید کاری انجام دهید و یا در او تغییر ایجاد کنید موفق نخواهید شد مگر اینکه او خودش واقعا بخواهد و از تو درخواست همیاری کرده باشد . ودراینصورت فقط شما با دانش اضافه کردن می توانید کمک کنید و بقیه کارها به عهده ی خودش است.

      مسائل جنسی و روابط باید ببینید در فیلم چه به دست می آورد که در شرایط بدون آن نمی آورد ، خواسته ی او از نوع رابطه چیست ؟ و اصلا تعریف شما از این مورد چیست ؟ تعریف همسر چیست ؟ نگاهمان به رابطه جنسی چیست ؟ نوع روابط و زمان و شرایط و محیط و… دیگر است که باید برای یک تحلیل صحیح مد نظر گرفت.

      اما درخواست مالی نیز اگر آنچه می تواند به جای درخواست مسولیت اجرا و عملکرد را به خود ایشان انتقال بدهید کلی به شما کمک خواهد کرد و آنگاه نه نیاز به درخواست می باشد و در مقابل نه توهین می شنوید. به عنوان مثال لوازم مورد نیاز مدرسه توسط خود فرزندان به پدر اتقال داده شود و در مقابل خودشون هم پیگیری کنند . در خصوص خرید نیاز های خانه برای خوردو خوراک روزانه به عهده ی خودشون باشد. پوشاک اول مهر شب عید و مناسبت ها با خودشون و…

      آنچه می خواهید انجام دهید باید توجه داشته باشید باید با برنامه ریزی اصولی و با نظر متخصص که خود زمینه آسیب نباشد . آنچه به وجود آمده است یک شب نیست که یک شب هم حل شود.

      در نوع رفتار و عملکرد شما فقط باید برای خود قدم بردارید و در نگاه شما بر اساس افزایش دانش تغییر ایجاد شود در عملکرد شما هم تغییر ایجاد می شود و در نتیجه در دیگران هم تغییر ایجاد می شود و اگر تغییر ایجاد نشد برای شما نیز آسیب را به وجود نمی آورد.

      زمان تفکر و تحلیل و انجام در حال و اکنون بدون توجه و بودن در گذشته و آینده اصل درمات است که باید در آن هیچ گونه قضاوت وجود نداشته باشد.

      منبع
  • یک هفته بعد از عروسیمون فهمیدم همسرم با دختری رابطه داشته
    • پرسش:

      دختري 23 ساله و ليسانس حسابداري هستم شوهرم 25 ساله و ديپلم فني هست ما دختر عمو پسر عمو هستيم ولي من زياد شناخت راجع ب همسرم نداشتم زماني ب خواستگاريم اومد مرتب نماز ميخوند و گفت ک تو دوران مجردي مثل پسراي ديگه مشروب ميخورده و با دختر ها دوست بوده ولي الان همه چيز رو کنار گذاشته و ميخواد زندگي جديدي رو شروع کنه (سه سال پيش)
      بعد از عقد من زياد پيگير روابطش نبودم ولي تو اولين هفته عروسيمون متوجه شدم ک با دختري در ارتباطه و بعد از اون هم چند باري اين اتفاق افتاد  ولي هربار خانواده م با وجود ايتکه من ميگفتم ديگه نميخوام باهاش زندگي کنم من رو مجبور ب ادامه اين زندگي ميکردن من ک حامي و همراز نداشتم تو همه اين مدت فقط گرريه ميکنم و افسردگي شديد گرفتم ولي شوهرم هرکاري ميکنم حاضر نيست که پيش مشاور بريم شوهرم تو دوران نامزديميگفت ک علاقه اي ب ديدن فيلم هاي پونو نداره ،و فقط دوران نوجواني ب اين فيلم ها علاقه داشته
      ولي بعد از ازدواج متوجه شدم ک کامپيوترش پر از اين فيلم و عکس هاست بارها ازش خواستم ک اون فيلم ها رو پاک کنه ولي فقط يک هفته يا چند روز قهر نصيبم ميشد از پاييز سال گذشته ک گوشي هوشمند خريده تو گروه هاي مستهجن ک فقط فيلم و عکس پورنو ميذاشتن عضو ميشد و من هربار با هزار دعوا و روزها گريه و قهر کاري ميکردم ک اون گروه ها رو پاک کنه تا جايي ک ديگه رمز گوشيش رو از من قايم ميکنه ولي با هزار زحمت تونستم باز رمزش رو بفهمم يک ماه پيش قول داده بود ک ديگه عضو اين گروه ها نشه ولي من چند روزپيش ک با زحمت رمز گوشيش رو باز کردم دبدم ک حدود 100 فيلم پورنو تذ گوشيش داره ک hide کرده.
      خواهش ميکنم منو راهنمايي کنين ک چکار کنم با اين مرد ک حتي بعد عقد مون فهميدم اون نماز خوندن ها هم،الکي بوده و اينکه اصلا خرج خونه و زندگيمون نميکنه ما الان 3 هفته س ک تو خونه هيچ چيزي نداريم و من فقط 1 وعده ناهار خرنه مادرم ميخورم و اون هم دو وعده سرکارش ميخوره و شام هم ميره يواشکی منزل مادرش ميخوره خواهش ميکنم بگين با اين مرد چيکار کنم من حتي ذره اي بهش اعتماد ندارم

      پاسخ:

      ببینید در شروع ازدواج شما یکسری پوشانندگی وجود داشته است و شاید هنوز هم داشته باشد.

      آنچه بسیار مهم است در نوع عملکرد شما یکسری اتفاق هایی افتاده است که بجای حل مسئله آن را به بیراهه یا مقاومت کشونده است. به عنوان نمونه برای گوشی رمز گذاشته . رمز را عوض کرده و به شما نداده است.

      در فضای زندگی شما آسیب به وجود آمده باید ببینید می تونید آن را حل کنید و اگر نمی تونید زمینه های آسیب دیگر را به وجود نیاورید.

      باید اهداف خود را در زندگی روشن کنید آنچه اسیب است در وضعیت زندگی شماست که قابل حل است به شرط اینکه اهداف زندگیتون مشخص شود.

      اما مسئله ی بسیار مهم این است که از این وضعیت چه کسانی اطلاع دارند ؟ هدف همسر شما از این کارها چیست ؟ انتظاراتشون چیه ؟ از زندگی مشترک چی میخواهند؟ ایشون برای ادامه ی زندگی چه نظر دارند ؟ و…   آیا از اینکه شما یک وعده غذا می خورید . اینکه هیچ چیز وجود ندارد و… چی می گویند ؟… تحلیل یک طرف اینجوری سخت و احتمال خطا در قضاوت وجود دارد که آسیب بزرگی است.

      اما در روابط جنسی و فیلم پرنو و عکس های سکس ، چه اتفاقی براشون می افتد ، چی به واسطه ی اینها به دست می آورند که خارج از این شرایط نیست و ایشان برایش قدم بر نمی دارند یا به آنها ترجیع می دهند .؟و…

      باید شما خود رو خوب بشناسید واول با خود روراست شوید و ببینید از خود تون برای خودتون چی می خواهید . و بعد به زندگی مشترک و آنچه از آن می خواهید فکر کنید . ودر این میان توجه به حال و آنچه در این شرایط وجود دارد نه به واسطه ی گذشته و آنچه در گذشته وجود داشته است یا در آیند به وجود خواهد آمد و یا وجود خواهد داشت.

      بعد از روشن شدن خودتون با خودتون تازه می تونیم بریم روی همسر که خوب با توجه به خودتون از او چی می خواهد که آیا او مفید خواهد بود یانه ارتباط باشد یا نباشد و…

      مهم در مسائل طرح شده اول خود می باشید و تغییر ایجاد شده در خودتون که باید تفکر و تحلیل کنید و سوال های طرح شده را به جواب برسید و بر اساس آن جواب ها راهکارها داده شود.

      منبع

      منبع

  • وابستگی شدید همسرم به مادرش باعث دعوای مداوم ما شده
    • پرسش:

      یک سال نامزد بودم.و در حال حاضرم یک سال و نیم از ازدواجم میگذره.اما جمعا توی این دو سال و نیم مدام باهم دعوا داشتیم.
      همسرم به شدت به مادرش وابسته است و این وابستگی تو تمام ابعاد زندگی مون تأثیر گذار بوده.
      مثلا:۲-۱ ماه اول ازدواج پیش هم میخوابیدیم.مدت هاست کنار هم نمیخوابیم.
      برای من و خونه خرج نمیکنه.بیرون نمیریم.روابط جنسی مونیم خیلی محدوده.حتی بیشتر از چند کلمه در روز با هم حرف نمیزنیم.از هدف ها و تصمیم هاش برام حرف نمیزنه.
      تنها دلیلشم اینکه مادرش درباره ی من بد میگه و باعث دوری ما از هم میشه.

      پاسخ:

      ببینید اولین نکته این است که در خصوص مسئله ی طرح شده ی شما همسرتون می گوید مادرشون از شما بد می گوید . خوب باید تحلیل کرد چی می گویند و آنچه گفته می شود نسبت شما واقعیت دارد یا نه ؟ همسر شما چی می گوید او آیا تمام دلایل مادرشون را قبول دارد یا اینکه نه ؟ اینکه از مادر تاثیر پذیرند تاثیر پذیریشون چگونه و تا چه حد و چه مبنایی دارد.؟

      اما نوع رابطه ی شما دلیل داره و فکر نمی کنم همه ی دلایلش بر اساس گفته ی مادر باشد . اینکه سر هرچی دعوایمان می شود و باهم توافق نداریم خرجی نمی دهد بیرون نمی رود و… همه نشانه هایی از عدم بر آورده شدن نیاز ها است که در اینجا هیچ اشاره ای نشده است و علت به وجود آورنده خیلی مهم است که باید آن را پیدا کنیم . که یکی از آن دلایل در شما یا در نوع عملکرد شما نهفته باشد که خود نیز متوجه نشده باشید و آن نیاز به تحلیل دارد.

      پس آنچه مهم است بر اساس تحلیل رفتار متقابل هر آنچه ما انجام می دهیم یا احساس است یا رفتار و یا هردو . و آنچه منبع آن است که به وجود می آورد . یا یک فکر یا یک خاطره  یا عوامل بیرونی یا عوامل درونی و آنچه باعث شکل آن می شود نیاز است اگر نیاز برآورده شود می خندم بوس می کنم . دعوت می کنم و… اما اگر نیاز بر آورده نشود . داد میزن / فحش می دهم / پرت می کنم / قهر می کنم / بهانه می گیرم و

      و شما برگردید و تحلیل کنید و سوالات مطرح شده را اول برای خود جواب دهید تا بعد بتوان تحلیل و راه حلی را براساس نظر و دیدگاه های خودتون طرح نمود.

      منبع

  • همسرم به تازگی توجهش به من و فرزندم کم شده
    • پرسش:
      خانومی هستم ۲۹ ساله ۶ ساله ازدواج کردم ودو دختردارم به تازگی همسرم خیلی بی حوصله شده توجهش نسبت ب ما خیلی کم شده بی اعصاب و بد دهن شده بطوری که حتی حرف زدن هم باهاش سخت شده درمونده شدم ک دیگه چطور باید رفتار کنم روزای سختی رو میگذرونم فشار عصبی هم روی خودم خیلی زیادششده ممنون میشم راهنماییم کنید.

      پاسخ:

      دوست عزیز .روزهای سخت هم جزیی از روزهای زندگیمون هست که باید ببینیمشون و بگذرونیمشون ،اما چیزی که به ما کمک می کند این است که در این روزهای سخت نقش ما چیست?یک قهرمان یا یک قربانی??
      به این امید که شما یک قهرمان باشید ،چند نکته را پیشنهاد می کنم:در درجه اول سعی کنید حال همسر خود را درک کنید و قضیه را شخصی سازی نکنید،زمانی که اقایون در کارشان ،اهدافشان و….به مشکل یا مانعی برمی خورند ،تازمانی که به نتیجه نرسند خیالشان راحت نمیشود ،به او فرصت دهید تا خودش را پیدا کند.ممکن است حال او ارتباطی با شما نداشته باشد.
      سعی کنید به جای تمرکز بر روی رفتارهای همسرتان ،بروری نقش ها و رفتارهای خودتان متمرکز شوید ،یک زن دوست داشتتی و یک مادر مهربان.
      هرروز نیم ساعت الی یک ساعت را تنها و تنها. به خودتان اختصاص دهید.و در ان زمان به علایق خود بپردازید.
      سعی کنید. در روابطتان خلاق باشید.خلاقیت زندگی را زیبا می کند
      بعد از اینکه احساس کردید کمی ارامتر و سبکتر شده اید حتما کتاب زنان ونوسی و مردان مریخی را مطالعه کنید.
      منبع
  • همسرم خیلی دهن بین و دم دمی مزاج است
    • پرسش:

      یک زن31 ساله هستم وکارشناس حقوق ودارای 2 فرزندپسر 14و 5 ساله هستم همسرم بسیار دهن بین و دم دمی مزاج است و هر وقت شهرستان ونزد خانواده اش که اصلا بامن خوب نیستند میرود تقریبا هر دوهفته و نیز اکثر تعطیلات رسمی و اعیاد من و بچه هایم تنهاییم و او آنجاست و بسیار تحت تاثیر آنهاست و کاملا مرد سالار  است نسبت به بچه ها کوچکترین مسوولیتی را قبول نمیکند و واصلا با انها ارتباط بر قرار نمی کند و ضمنا دست بزن دارد و نیز محبت وتوجهی به خصوص در جمع به من نشان نمی دهد من خیلی احساس تنهایی میکنم طوری که آرزوی مرگ دارم . خیلی با او صحبت میکنم و هر کاری که اورا جلب کند انجام میدهم و خانه وفرزندانم و خودم را آراسته نگه میدارم ولی او بی محبت و بی مسوولیت هست و چشم چران  کمکم کنید

       

      پاسخ:

      دوست عزیز به علت اینکه کلی توضیح دادید و نوع برخورد و روابط شما با همسرتان بیشتر از این گفته نشده بنده هم صحت را بر روی گفته های شما گذاشته و کلی میگویم:
      اگر همسر شما از لحاظ عاطفی به خانواده‌اش وابسته است و باعث شده که شما احساس کنید نیازهای روحی و عاطفی شما تامین نمی‌شود حق دارید که از این وضعیت ناراحت باشید.
      وابستگی عاطفی زمانی نامطلوب و خطرناک می‌شود که روی عملکرد افراد تأثیر منفی بگذارد و استقلال، اظهارنظر و خلاقیت را از آن‌ها بگیرد.
      اگر همسر شما از لحاظ عاطفی به خانواده‌اش وابسته است و باعث شده که شما احساس کنید نیازهای روحی و عاطفی شما تامین نمی‌شود حق دارید که از این وضعیت ناراحت باشید.
      _ در ابتدا برای اینکه این مشکل را حل کنید به جای جبهه گیری سعی کنید به این نیاز همسرتان احترام بگذارید.
      _ سعی کنید رابطه عاطفی خود را با همسرتان بیشتر کنید و احساس صمیمیت بیشتری بین خودتان به وجود بیاورید.
      _ هنگامی که همسرتان به طور مستقل درباره موضوعی اظهار نظر می‌کند حتما وی را تحسین و تشویق کنید. اعتماد به نفس او را بالا ببرید.
      _ هیچ وقت به همسرتان پیشنهاد قطع ارتباط با خانواده‌اش را ندهید فراموش نکنید که این موضوع باعث موضع گیری و لجاجت بیشتر وی خواهد شد.
      _ همچنین تجربه وارد شدن در گروه‌های دوستی نیز یکی دیگر از مهارت‌هایی است که به مستقل شدن همسرتان کمک می‌کند.

       

      منبع

  • همسرم خرجی به من نمی‌دهد
    • پرسش:
      خانمی ۳۷ ساله هستم. ۱۳ سال است که ازدواج کرده ام. همسرم به مدت یک سال است که هیچ خرجی به من نمیدهد. چون که اولا می گوید کم خونه مادر و خواهرش می روم. و معتقد است چون کارمند هستم باید خرج خودم رو بدم و پول مهد بچه هم با من باشد و قبض تلفن خونه رو هم من بدهم چون من از تلفن استفاده می کنم و به خانواده ام زنگ میزنم. خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید. چندبار گفتم که می رم شکایت می کنم گفته برو من هم بدتر میشم و تو نخواهی تونست از من پول بگیری

      پاسخ:

      این روزها،این مسابل بین همسران شیوع پیدا کرده ،یکی از علتهای ان می تواند این باشد که زنان و یا مردان ما بین حالت سنتی و مدرن قرارگرفته اند ، و از قبل هم در مورد این مسایل به توافقی نرسیده اند .از طرفی زن دوست دارد مانند حالت مدرن کار کند ،شغلی داشته باشد ،در اجتماع باشد و در مقابل ،این باور سنتی وجود دارد که تمام مخارج به عهده مرد می باشد و وظیفه اوست که مسایل مالی را به دوش بکشد .
      و برخی مردان به صورت مدرن انتظار دارند همسرشان شاغل باشد ،درامدی،داشته باشد اما به صورت سنتی ادعا می کنند که نیازی به درامدهمسرشان ندارند و حتی گاهی انرا بی ارزش جلوه می دهند و یا رفتارهایی مثل اینکه همه چیز را به نام خود می زنند و …..ودرنتیجه مابین این دوحالت بودن هم برای زن و هم برای مرد فشار روانی ایجاد می کند و حال هر کدام از طریقی با این فشار مقابله می کنند.درنتیجه بهتر است ابتدا. در ذهن خود مشخص کنید که می خواهید سنتی باشید یا مدرن و بعداز ان به صورت واضح و شفاف انتظارات خود را به یکدیگر بگویید و به یک توافق برسید طوری که ان توافق برد-برد باشد نه اینکه یک طرف برنده و طرف دیگربازنده یا هردو طرف بازنده.حتی اگر در پایان به توافقی نرسیدید ،به این توافق برسید که “هنوز به توافق نرسیدیم”!!!
      منبع
  • از بی توجهی همسرم خسته شدم…
    • پرسش:

      همسرم فقط دو تا چیر براش مهمه خانوادش و کارش، دیگه طاقتم تموم شده چه کنم؟

      پاسخ:
      خودتان در خلوت احوال شوهرتان و خودتان را در طول این سالها بررسی کنید. چرا برای کارش وقت زیادی صرف می کند.؟چه اهدافی دارد ؟می خواهد به چه برسد ؟ من چقدر او را به عنوان یک مرد می شناسم.؟ مردان از چه رفتارهایی بدشان می آید و از همسرشان انتظار ندارند.؟ چقدر فضای خانه آرامش و جذابیت دارد که آن را به جاهای دیگر ترجیح ندهد.؟ چقدر با هم تفاهیم داریم،؟اگر نداریم چرا؟ چند مورد را بی طرفانه تحلیل کنید و نقش خود را در بروز بحث های بوجود آمده  بررسی کنید. در نهایت چرا شما چنین حسی دارید که زندگی جذاب نیست؟ کلی نگویید ! مغزتان گیج می شود. مشکل فقط همسرتات است ؟ یا در برنامه های خودتان هم مانده اید. ؟کسالت و بی برنامه گی  تان خسته تان کرده ؟و انتظار دارید همیشه حال شما را همسرتان خوب کند و  همیشه شما را بفهمد.

      خانم عزیز برای تشخیص نیاز به بررسی جنبه های مختلفی است و دلایل همسرتان و خودتان در ارتباط متقابل با هم باید بررسی شود ولی توصیه می کنم از تغییر خودتان شروع کنید

      منبع
  • دوست داره با دوستاش وقت بگذرونه و به من توجه نمی‌کنه
    • پرسش:
      خانمی 28 ساله هستم و 2سال ونیم هست که ازدواج کردم اوایل همسرم همیشه می خواست که با دوستاش بیرون بریم و از بیرون رفتن دو نفره خوشش نمیومد و میگفت خوش نمی گذره و حالا من مقاومت می کنم و میگم نمی خوام با دیگران باشم و مشکل اینه که دیگه نمی خواد بامن باشه و می خواد وقتشو با دوستاش بگذرونه تو خونه هم اصلا باهام حرف  نمی زنه و خودشو با اینترنت و گوشی سرگرم می کنه و عمدا کارایی می کنه که منو حساس کنه.

       پاسخ:

      آنچه ما انجام می دهیم یا احساس است و یا رفتار و یا هر دوی آنها. و آنچه باعث به وجود آمدن آن می شود . یا یک فکر یا یک خاطره و یا عوامل بیرونی و یا عوامل درونی است . و مهمتر از آن اینکه اگر نیاز ها در خصوص آن دریافت نشود شکل و شمایل به شیوه ای که شما گفتید ظهور می کند و اگر نیاز ها بر آورده شود به شیوه ی عکس آن یعنی ارتباط بر قرار می کنم ، صحبت می کنم ، لبخند می زنم و…

      پس باید با اگاهی کامل دنبال عامل ایجاد شده گشت و سپس آن را حل کرد.

      توصیه می شود زمانی که هردو سرحال و خوشحال هستید،با همسرتان راجع به رفتارهایش خیلی آرام و منطقی و مودبانه،به صورت ارتباطی چشمی صحبت کنید و نظرش را جویا شوید.
      داشتن برنامه های تفریحی دو نفره در طول هفته را بخواهید او برنامه ریزی کند و مدیریت و حسن اجرای کار او را در اداره امور و تجربیاتش تحسین کنید
      منبع
  • همسرم بد اخلاقه و کارش براش اولویت داره
    • پرسش:

      من و شوهرم تقریبا 3 سال پیش عقدی کردیم و 2ساله که ازدواج کردیم.خیلی وقتا باهم بحث و جدل داریم.باردار هم هستم.مشکل اینه که همسرم با اینکه 29 سالشه اما اصلا دلش شاد نیست و مثل پیرمرد هاست.از مهمونی رفتن و مهمون اومدن بدش میاد و بداخلاقی میکنه.کلا همه زندگیش کارشه و براش اولویت داره براش چون مدیره و مسئولیت داره!شب حتما باید زود بخوابه و درک نمیکنه که عروسی و مهمونی گهگاهیه نه همیشه.کلا با این.چیزا مشکل داره و میگه مگه چیه اینا هم 1روزه میگذره.

      غیر از این ها اصلا ابراز احساسات نمیکنه و میگه میدونی دوست دارم چه نیازه که بگم. کلا زندگیمون شاد نیست دیگه خسته شدم فکر میکنم اشتباه کردم باردار شدم با این اخلاق بد چطور میتونم دووم بیارم.احساس میکنم فقط همسرم بدنبال ارضای جنسیشه و عشق بی معنیه براش.اگرهم به خواستش تن ندم بداخلاقی میکنه و دعوا میکنه.وقتی خونه میاد اصلا زحمت 1لبخند هم به خودش نمیده و بهونش خستگی و مشغله زیادیه.کلا دیگه مثل قبل ادم شادی نیستم چون اون به همه چی گیر میده و ناراضیه.از زیاد بودن غذا بگیر تا مسائل بی اهمیت دیگه

       

      پاسخ:

      در هر حال این مسئله قبل از بارداری شما هم وجود داشته است اما الان شما را بسیار ناراحت می کند در نظر داشته باشید در دوران بارداری به دلیل شرایط بدنی مادر امکان حساس و زودرنج شدن فرد وجود دارد و ممکن است همسر شما مثل قبل رفتار کند ولی شما انتظار جدیدی از او داشته باشید . بنابراین بهتر است در مورد حالت روحی خود در دوران بارداری با ایشان صحبت کنید و اطلاعات لازم را بدهید.

       

      منبع

       

  • رابطه همسرم با من سرد شده
    • پرسش:

      با سلام من مدت 6 سال هست ازدواج کردم و الان یک دختر 1.5 ساله دارم،تا قبل از بچه رابطه من و شوهرم خوب بود اما ومن شدید عاشقش بودم از بعد از بچه رابطه مان سردی پیدا کرده،اون نه به بچه توجه میکنه و نه به من و همش سرش تو موبایل و اینترنت هست.هیچی من براش مهم نیست نه شادی نه غم نه مریضی،به زبون اگر مجبور بشه میگه دوست دارم اما من اینو حس نمیکنم.مثلا امروز نهار خورد و رفت خوابید و حتی براش مهم نبود که بچه رو بگیره تا من نهار بخورم و من باید اول به بچه غذا بدم وبعد باهاش بازی کنم و اگر بعد از چند ساعت خوابید میتونم غذا بخورم و به وقت از صبح تا شب من اصلا نمیرسم غذا بخورم و دخترم هم از بس باباش بهش بی توجه هست فقط به من میچسبه و این آقا نمیپرسه کمک میخوای زنده هستی یا مرده و وقت هاییم که پیشش میشینم بازم سرش تو موبایلشه و اگر صداش کنم یا نمیشنوه یا بعد از چند بار صدا کردن و عصبانی شدن من میگه بله!!احساس میکنم تو زندگی تنهای تنهای و تمام مسیولیت های خونه بر دوش منه! دیگه از اینجور زندگی کردن به ستوه اومدم!!

       

      پاسخ:

      با توجه به مطالبی که نوشته اید . بهترین گزینه کمک گرفتن از یک مشاور خانواده است دلیل این مسئله هم این است که معلوم نیست ایشان از قبل این طور بوده اند ولی شما الان متوجه شده اید یا خیر ایشان قبلا به شما خیلی توجه می کرده اند و از وقتی بچه به دنیا آمده است شما این حس را پیدا کرده اید و اگر همسرتان هم فکر کند همه توجه شما به کودک است و بود و نبود او برایتان مهم نیست چه؟؟ بنابراین احتمالا ایشان نیز حرفهایی برای گفتن دارند یا اینکه نیاز به آموزش دارند .

       

      منبع

  • در اعتراض به بی‌توجهی‌های همسرم منزل را ترک کردم
    • پرسش:

      شوهرم مدتهاست به من توجهی نمیکند ، هر دو مون تحصیل کرده ایم و شاغل و نزدیکهای ۳۰ سالمونه و ۸ سال از ازدواجمون میگذره چند روز قبل بهش بابت بی اعتنایی هایش اعتراض کردم و صدام بلند شد و او نیز  من را متهم به سرکشی و بی ادبی  کرد و من نیز درمانده از بی نتیجگی اقداماتم ، منزل را ترک کردم و به خانه یکی از دوستانم رفتم ، الان گیج شدم  که چه کاری درست یا غلط است….

      پاسخ:
      وقتی اختلاف زناشویی پیش میاد احتمال چند چیز بالا میرود
      • خشونت ( صدای بلند/ ضرب و شتم/ آبروریزی نزد آشنایان، تهدیدهای مختلف…)
      • تحقیر و توهین
      • رفتار خودتخریبی ( خشم به سوی خود و پیشروی به سمت افسردگی)
      من در درجه اول ترک منزل را رفتاری بالغانه در case شما نمیبینم ، انگار میخواهید به خودتان اثبات کنید که او توجهی به شما نخواهد کرد
      دوم آنکه وقتش است بدون اتلاف وقت از یک زوج درمان couple therapist کمک بگیرید
      سوم اینکه اگر در رابطه ای احترام ،صمیمت فیزیکی، تعهد ، هر سه در معرض آسیب هست و کسی هم تمایلی به اصلاحش نداشته باشد ، لغزش یا خیانت یا طلاق مسیرهای بعدی میشوند ، پس بالغانه بنشینید با ایشان صحبت کنید بدون گله گذاری و بازجویی و اخم و تخم.
  • به خاطر شلختگی زنم می‌خواهم ازدواج مجدد کنم
    • پرسش:

      مردى42ساله و کارمند هستم در سال1369 ازدواج کردم، خانم من نيز42ساله با سطح سواد ابتدايى است. خانه و وسيله نقليه و تمام امکانات رفاهي زندگى را فراهم کردم، در اين مدت شلختگي وبى توجهي وى به امور زندگي و بد دلى و تند خويي اش را تحمل کردم باتوجه به بزرگ شدن بچه ها نگران آن ها هستم. در ضمن تصميم به ازدواج مجدد دارم.

      پاسخ:

      حدود 22 سال زندگي مشترک زمان مناسبي است براي اين که زوجين يکديگر را همان طور که هستند بپذيرند. در سوال تان اشاره کرده ايد که در مدت زندگي زناشويي با شلختگي همسر و بي توجهي او به امور منزل مواجه بوده ايد. به نظر مي رسد بعد از سپري شدن دو دهه از زندگي زناشويي يافتن دليل اين مشکل در همسرتان کار دشواري نباشد. آيا اين مشکل از ابتدا به همين شدت بوده است؟ يا به مرور زمان شدت پيدا کرده؟ اگر اين ويژگي از ابتدا وجود داشته است به اين نتيجه مي رسيم که نگاه همسر شما به نظم و انجام امور خانه با شما متفاوت است. اين تفاوت شماست و تفاهم به معناي پذيرش تفاوت ها و احترام گذاشتن به آن هاست. اگر همسر شما در خانواده اي زندگي کرده که نظم به همين شکلي بوده که اکنون در خانه شما است پس تقاضاي شما از او خواستن چيزي است که در خزانه رفتاري اش ندارد. بنابراين شما نياز داريد در همسرتان رفتار جديدي (نظم به شکلي که مد نظرتان است) ايجاد شود. ايجاد رفتار جديد و يادگيري مستلزم توجه و تشويق يادگيرنده است و انتقاد و عيب جويي، يادگيرنده را از فضاي يادگيري رفتار جديد دور مي کند و بيشتر در او احساس ناتواني و بي کفايتي ايجاد مي کند. اگر بي نظمي در همسرتان از ابتدا به اين شکل وجود نداشته است بايد در پي يافتن دليل اين بي نظمي باشيد. سرد بودن ارتباط عاطفي زن و مرد، نبود فضاي دلگرمي و پذيرش مي تواند باعث دلسردي همسر و نپرداختن او به امور منزل شود. در واقع او خشم و ناکامي را که در ارتباط عاطفي با شما تجربه مي کند به صورت بي توجهي به امور منزل نشان مي دهد. حال هر چقدر در غني کردن ارتباط عاطفي تان تلاش کنيد دلگرمي همسرتان به انجام منظم امور منزل بيشتر خواهد شد.

      در سوال تان به ازدواج مجدد اشاره کرده ايد. از ازدواج مجدد چه هدفي داريد؟ بديهي است تشکيل زندگي جديد نه تنها مشکلات زندگي زناشويي فعلي شما را برطرف نمي کند بلکه مشکلات را شديدتر مي کند. وقتي رابطه اي دچار اشکال مي شود طرفين رابطه در ايجاد اشکال و حل آن سهيم و مسئول هستند. اگر شما سهم خود را در ايجاد مشکلات با همسر کنوني تان ناديده بگيريد و خدانکرده در پي اصلاح نباشيد همين مشکلات به شکلي ديگر در زندگي زناشويي بعدي تان هم تکرار خواهد شد.

       

      منبع

InstagramTelegrammaghalat