مشکلات کاری خواستگار
-
تفاوتها مرا در انتخابم گیج کرده
- پرسش:دختری22ساله ام 6سال است با پسرخاله ام ک31ساله است رابطه دارم .اولا اختلاف سنی ما زیاد است از طرفی وضعیت درسی وشغلی من نامعلوم است از طرفی رابطه خیلی کش دار شده است .من مایلم ک سریعتر تکلیفم مهلوم شود و تصمیم ی بگیرم اما او بیان میکند ک من معیار های مورد نظره او را ندارم هنوز ان استقلال مالی و استقلال شخصیتی ام را ،چون من رشتهمهندسی معماری میخوانم اما هنوز با ان راحت نیسم ممطمئن نیستم ان رابخواهم با بی میلی درس میخوانم اما حاضر به ترک تحصیل و رهاکردن ان هم نیستم به ناچار وارد این رشته شدم و بی میلم اما از اینکه چه رشته ای راهم دوست دارم اگاه نیستم حقیقتا.بهمین علت او این موضوع را مانعی برای ازدواج وتصمیم گیری اش میداند اما همچنان رابطه برقرار است من نیز بعلت اینک میترسم ادمی بخوبی او بهتر از او برخورد نداشته باشم از خروج از رابطه امتناع میکنم یعنی چند باری تصمیم گرفتم و قطع کردم اما انگار موفق به قطع ارتباط نیسم و وابستگی دارم حالا یکی بحث اختلاف سنی ،یکی بحث مورد خواست او نبودن،از طرفی تفاوت در وضعیت شغلی و تحصیلی ماست والبته کمی تفاوت اقتصادی خانواده ها این عوامل من را گیج کرده لطفا راهنمایی کنیدممنونپاسخ:
-
پدرم میگه کارش که مشخص شد بیاد خواستگاری
- پرسش:دختری 25 ساله هستم،از 18 19 سالگی که وارد دانشگاه شدم با پسری آشنا شدم و تا همین لحظه هم در ارتباط هستیم باهم خیلی کم همدیگه رو میبینیم بیشتر اس ام اسی در ارتباطیم،خوانواده ها هم در جریانن،یک بار به خواستگاریم اومده وخوانواده و پدرم زیاد راضی نبودن و پدرم بهش گفت که بهتره موقعی که کارت مشخص شد بیای!و من همچنان بلا تکلیفم،ما قصد ازدواج داریم باهم،اما خوانواده ی من زیاد راضی نیستن،چون نه هنوز کارش معلومه نه درامدی داره،تک فرزنده،ولی خوانوادش نمی تونن زیاد حمایتش کنن،برای من خواستگارای زیادی اومده که موقعیت های بهتری داشتن از نظر تحصیل و درامد..واقعا نمی دونم چیکار کنم،چون سخته 5 6 سال خاطراتو فراموش کرد..نظر شما چیه؟این رو هم بگم ما عاشق هم بودیم،اما فکر کنم به دلیل مشکلات و طولانی شدن رابطه و دور بودن از هم داره اون ابراز احساسات فکر کنم کمتر میشه!پاسخ:
-
همزمان دو تا خواستگار دارم، سر دو راهی موندم…
- پرسش:دختری سی و یک ساله هستم، چند وقتیه دو خواستگار همزمان دارم، یکی شون همسن خودمه ولی کارش خوب نیست، از طرفی هم خیلی ادعای دوست داشتنمو داره، یکی دیگه چهار سال از من کوچیکتره، موقعیت مالی خوبی داره ولی قبلا یک بار ازدواج کرده، اون هم ادعا میکنه منو خیلی دوست داره، هرکدومشون یک سری از معیارای منو دارن، موندم ک کدوم رو انتخاب کنم.راهنمایی کنید
-
عاشق دختری با ایمان شدهام و لی تا شرایط ازدواجم فراهم شود سالها طول میکشد
پرسش:
علاقمند دختري با ايمان و خوش اخلاق که نسبت فامیلی داریم شده ام و از طريق دختر خاله ام فهميدم كه به من علاقه دارد و ميداند كه دوستش دارم اما به خود كه نگاه مي كنم نه خانواده پولداري دارم كه به من كمك كنند ونه خودم. چند روز ديگر خدمت سزبازي ام تمام ميشود اما تا بخواهم شرايط ازدواج را ايجاد كنم حداقل ۵ سال وقت لازم دارم حالا من به خواستگاري او بروم يا نه؟ من ۲۱ سال و او ۲۰ سال دارد.پاسخ:
در رابطه با مسئله مذکور توجه شما را به نکات زیر جلب می کنم:
لازم است شما ابتدا معیارهای خود را برای انتخاب همسر به طور واضح و شفاف مشخص کنید و برای تطبیق این معیارها به امور کلی اکتفا نکنید مثلا ضروری است شما تعریفی جامع و روشن از با ایمان بودن و خوش اخلاقی ارائه دهید. به تعبیر دیگر باید به این سوال در نزد خود پاسخ دهید که لوازم با ایمان بودن و خوش اخلاق بودن چیست و به چه کسی با ایمان و خوش اخلاق گفته می شود.
ضمن اینکه توجه به این نکته نیز لازم به نظر می رسد که انسانها ممکن است در موقعیتهای مختلف به خاطر غریزه صیانت از ذات چهره های متفاوتی از خود نشان دهند از اینرو برا ی اثبات و کشف صفتی در شخص مورد نظر می بایست او را در موقعیتهای مختلف مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم.
قطع نظر از این مسائل اگر واقعا شما تا زمان مذکور توانایی ازدواج را ندارید شایسته تر این است که ذهن خود را با چنین مسئله ای درگیر نسازید و تصمیم گیری نسبت به ازدواج و انتخاب فرد مورد نظر را تا آن زمان به تاخیر بیاندازید. چرا که حتی اگر فرض کنیم هیچ مانعی در مقابل عقد شما نباشد ولی باید توجه داشته باشید که طولانی شدن دوره عقد تا ۵ سال به هیچوجه توصیه نمی شود و می تواند بستر چالش و اختلاف را در زندگی مشترک شما ایجاد کند.
پس به طور کلی باید گفت یا به طور کلی این موضوع را از ذهن خود پاک کنید و اجازه دهید انتخاب همسر به زمان مناسب موکول شود و یا اینکه با تعدیل انتظارات و توقعات و قدری فاصله گرفتن از سختگیری مدت زمان مذکور را به حداقل زمان ممکن برسانید.
منبع
-
پسره رو دوست دارم ولی نمیتونم از خانوادم دور بشم
- پرسش:
من دختر 24 سالهام. دو سال پیش تو دانشگاه با پسری آشنا شدم که یک سال از من کوچیکتره. هردو فوق لیسانس هستیم. من کارمندام و شغل خوبی دارم ولی ایشون تازه درسشونو تموم کردند و سربازی نرفتند. شدیداً به هم علاقه مند هستیم بطوری که طی این دوسال بارها خواستیم از هم جدا شیم (البته پیشنهاد از جانب من بوده) ولی نتونستیم.
خانواده ایشون در جریان هستند و موافق ولی خانواده من در جریان نیستند. البته مادرم تا حدی میدونن ولی بدلیل اینکه موقعیت من بهتر از ایشونه و اینکه خاستگارای با موقعیت خوب دارم و تکلیف کار و سربازی ایشون مشخص نیست و پشتوانه مالی خوب ندارن و همچنین بدلیل دوری راه مخالفند. وضعیت مالی خانواده من خوب ولی خانواده ایشون متوسطه. من با همه این مشکلات کنار اومدم. فقط یه مشکل داریم. اونم انتخاب محل زندگیمونه.
من آدم فوق العاده احساساتی هستم و میدونم دور از خانواده و مخصوصا مادرم نمیتونم. ایشون هم بخاطره آینده شغلی و پیشرفت و حمایت پدرشون نمیتونن بیان شهر من. بارها منو راضی کردند. مسافت سه ساعته بین شهرامون هست ولی هرچی فکر کردم دیدم نمیتونم طاقت بیارم چون دوران تحصیلم که دور از خانواده بود برام خیلی سخت گذشت. از طرفی نمیتونم به این رابطه پایان بدم چون اصلا نمیتونم فراموششون کنم و به کسی که قراره در آینده باهاش ازدواج کنم خیانت کنم.
پاسخ:اینکه شما میگی نمیتونم طاقت بیارم شاید بخاطر اینه که زندگی بعد ازدواج رو با دوران تحصیلت مقایسه میکنی که بخاطر دوری از خانواده خیلی بهت سخت گذشت اما باید عرض کنم این مقایسه درست نیست چون رفتن به شهر همسر بعد ازدواج با تحصیل در شهر دیگه بسیار متفاوته چون اولا: با ازدواج، تکیه گاه دختر از خانواده به همسرش منتقل میشه یعنی قبل ازدواج دختر اتکاش به پدر مادرشه اما بعد ازدواج همسرش رو حامی و پشتیبان در ناراحتیها و مشکلات میبینه و در نتیجه ارامشش تا حد زیادی به بودن در کنار همسره نه پدر و مادر، ثانیا: وقتی در شهر دیگه بودی دلبستگیت به پدر مادرت بود که در شهر دیگه بودند و در اون شهر دلبستگی نداشتی اما وقتی ازدواج میکنی در شهری که هستی دلبستگی داری که علاقه به همسره پس جایی که عشقت اونجا است بهت خوش میگذره ثالثا: در شهر غریب منزلگاهی نداشتی که بهت تعلق داشته باشه اما در شهر همسر، منزلی داری که به خودت تعلق داره و درش احساس ارامش میکنی رابعا: بخاطر وجود خانواده همسر که باهات انس میگیرند و بهت محبت میکنند احساس تنهایی نمیکنی بر خلاف اون شهر که فامیلی نداشتی خامسا: بعد ازدواج مثل ایام تحصیل به کار سختی مثل درس خوندن و امتحان دادن مشغول نیستی که سختی موندن در شهر محل تحصیل رو مضاعف کنه
پس بعد ازدواج بخاطر تکیه به همسر، و دلبستگی به او، و انس و محبت خانوادهاش، و داشتن منزل و محل ارامش، و نداشتن مشغولیت سختی مثل درس خوندن، زمینه احساس ارامش در شهر همسر برات فراهمه مواردی که هیچ کدومش در زمان تحصیلت در شهر دیگه نبود پس مقایسه شهر تحصیل با شهر همسر کاملا نادرسته
البته شکی نیست که در کنار پدر و مادر نبودن دلتنگت میکنه اما هیچوقت اونقدر نیست که زندگی رو برات طاقت فرسا کنه چون بر خلاف ایام تحصیل که درگیر درس بودی میتونی با هماهنگی همسر هر وقت بخوای و تا هر زمان که بخوای به شهر پدر مادرت بری و پیش اونا بمونی تا دلتنگیت برطرف بشه مگر اینکه این قدر ادم حساسی باشی که چند روز ندیدن پدر و مادر برات غیر قابل تحمل باشه که با توجه به اینکه چند سال بخاطر تحصیل از اونا دور بودی بعید به نظر میرسه که این طور باشی
ولی بازم محض اطمینان عرض میکنم اگر بازم میترسی که نتونی تحمل کنی با خودت فکر کن و ریشه سختی ایام تحصیل رو مشخص کن که ایا سختی ایام تحصیل بخاطر دلبستگی تو به پدر مادرت بوده یا اینکه سخت بودن اونجا بخاطر مواردی که عرض کردم مثل شرایط سخت محل تحصیل و نداشتن انس و الفت و دلبستگی عاطفی بوده که اگر اولی بوده باشه یعنی دلتنگی عامل سختی بوده و فکر میکنی با نقاط مثبت شهر همسر هم قابل جبران نیست در این صورت بهش جواب رد بده اما اگر علت اصلی سختی دوری از پدر مادر نبوده بلکه شرایط سخت اون محل موجب سختی شده در این صورت بهش جواب مثبت بده چون شرایط خوب شهر همسر زندگی رو برات لذت بخش و حتی سختی دلتنگی نبود پدر و مادر رو هم کم میکنه
-
احساس میکردم به خاطر مشکلات مالی دوستم نداره
پرسش:
پنج سال پیش با اقایی که دقیقا مطابق توقعات من بود اشنا شدم.از لحاظ مسائل خانوادگی فرهنگی مثل هم بودبم.هیچ مشکلی نداشتیم.من شاغل بودم و ایشون هم حق التدریس. قرار شد کمی به هم وفت بدیم تا شرایط شغلی و مالی مساعد بشه. متاسفانه اوضاع شغلی من و ایشون مطابق انتظار پیش نرفت. سه سال طول کشیدو ما بهم علاقه داشتیم . و هیچ مشکلی نداشتیم تا ابنکه من کارمو از دست دادم.اوضاع اقتصادی خانواده هامومون بهم خورد .احساس میکردم علاقه شون به من کم شده. بی پولی و ناامیدی و… در استانه سی سالگی بود ولی شغل ثابتی نداشت. فوق لیسانس بیکار. منم که بیکار بودم و شرایط مالی خانوادم هم کلا بهم ریخته بود. میتونم بگم یه ورشکستگی جزیی پیش اومده بود.به هر بهانه دعوامون میشد. من زجر میکشیدم ازینکه حس میکردم بخاطر مشکلات مالی دیگه دوسم نداره. خیلی اذیتم کرد. به هر طریقی میخواس خودشو ازین رابطه بکشه کنار. کار به جایی رسید که فکر میکردم سردی و بی میلیش به من بخاطر اینه که دختر دبگه ای تو زتدگیشه. یکسال خیلی سختو گذروندم. میگفت خانوادم میگن دختر باید شاغل باشه. من و تو بیکاریم و …. یکسال تحقیرم کرد سرزنشم کرد.خیلی دوسش داشتم.حیلی بهش اعتماد داشتم.ضربه بدی خوردم.اون داشت دیوونه میشد منم دیوونه مبکرد.همش بخاطر بی پولی و بیکاری بود.همه خانوادم فهمیده بودن و نفرینش میکردن که منو بخاطر پول میخواسته. … الان هشت ماهه میرم سرکار.ماشین خریدم و مشکلات مالی هردومون حل سده.تو این یکسال دعوا کردیم جنگیدبم بهم بی احترامی کردیم ولی قطع ارتباط کامل نکردیم. از چند وقت پیش تا حالا بهم همش ابراز علاقه میکنه.میگه دست خودش نبودو هیچ امیدی نداشت.گاهی بی مقدمه اس میده که خیلی اذیتت کردم منو ببخش! برای داشتنم تلاش میکنه.همش میگه میترسم از دستم بری و ازم انتقام بگیری.میگه اگه من نباشم خیلی تنهاست و حالا که همه چیز درست شده من ببخشم و دوباره بهش فرصت بدم! نمیدونم. میترسم. من هیچ مشکلی باهاش نداشتم.جز اینکه وقتی شغلمو از دست دادم اونم فرار کرد بهم وقت نداد.میتونم بگم خودشو نجات داد. اما حالا همش میگه اشتباه کردم و…. ازطرفی من دوسش دارم.تو تمام مدتی که اذیتم میکرد هر،روز یه جور بهم فشار روحی میاورد ولی نتونستم فراموشش کنم.رابطه ما بر پایه عقل و منطق بود.پاک بود.هر دو ادمای موجهی هستیم.و جز این تجربه تلخ هیچ اختلاف نظر و مشکلی نداریم.نمیدونم قبولش کنم یا نه. خانوادم هم ازش دلخورن.میترسم بازم تنهام بذاره.میترسم نتونم بهس تکیه کنم…
پاسخ:
مشکل شما در برقرار کردن ارتباط قبل از عقد و ازدواج
اگر بخواهیم ریشه مشکلات شما را بررسی کنیم (دلیل این همه اذیت شدنها و تحقیر شدن ها و ..)منشا همه آنهابر می گردد به یک گناه که متاسفانه افراد زیادی دچار آن می شوند و سالهای زیبای جوانی خود و شور و نشاط آن را از دست می دهند و آن ایجاد ارتباط با نامحرم است داشتن رابطه رابطه با نامحرم حتی با نیت ازدواج، علاوه بر آنکه شرعا حرام است دارای آسیب های فراوانی است از جمله همانطور که خودتان هم اشاره کردید ایجاد وابستگی، که این وابستگی باعث عدم شناخت درست طرف و ندیدن عیوب او می شود.
برای داشتن ازدواج خوب و موفق و بدور از این همه دردسر و اضطراب آشنایی چند جلسه ای در مراسم خواستگاری و انجام تحقیقات لازم کفایت می کند، بنابراین در حال حاضر بهترین کاری که شما می توانید بکنید این است که بدور از احساسات و باعقلانیت کامل ببینید که آیا ایشان مناسب شما هستند ؟آیا از تناسبهای لازم ازدواج یعنی تناسبهای فکری اخلاقی رفتاری و اعتقادی برخورد دار هستید؟خلاصه با توجه به روابط چند ساله ای که با ایشان داشتید و تحقیق از دوستان و آشنایانش به یک شناخت کامل از ایشان برسید، همین اختلافی که شما از آن بعنوان یک تجربه تلخ یاد کردید، می تواند سرنخ های خوبی را به شما در مورد این آقا بدهد، یعنی سرنخ هایی از روحیات و حالات او و اینکه آیا اصلا ایشان شما را بخاطر خودتان انتخاب کرده اند یا بخاطر شغلتان؟شما با ایشان اتمام حجت کنید که لزومی ندارد که زن ها در بیرون از منزل هم شغلی داشته باشند زیرا در دین ما نفقه بر عهده مرد است و علاوه بر آن برای زن ها مشکلاتی از جمله بارداری و …پیش می آید که نباید کار کنند و کلا کار کردن در بیرون از خانه برای زن ها یک مزیت محسوب نمی شود، با این حساب شما خود بسنجید که آیا او بدرد شما می خورد؟ آیا حاضر هستید با چنین فردی یک عمر زندگی کنید؟ و سپس تصمیم بگیرید.اگر قصد ازدواج داشتید هر چه سریعتر ارتباط خود را قطع کنید و به ایشان یک مهلت یک ماهه بدهید تا از طریق خانواده برای خواستگاری اقدام کنند(البته در صورت نیاز می توانید تا سه ماه تمدید کنید)
در اخر با توکل وتوسل به خداوند متعال و اهل بیت عصمت وطهارت همیشه در زندگی پیروزو سربلند باشید.
-
ممکنه در مدارج بالاتر بتونم فردی رو پیدا کنم که مناسبتر باشه؟
پرسش:
مدتی پیش یکی از آشنایان من رو واسه پسر شون خواستگاری کردند من قبول نکردم اما مادرم همچنان اصرار داشتند تااینکه بنا شد عکس پسرشون روبفرستند که اگه پسندشد بیاند خواستگاری خب از نظرظاهری مقبول بود اما بطورکلی شرایطشون با اون چیزی که همیشه مدنظر من بود تفاوت داره مثلا شغلشون تحصیلاتشون و حتی به نظرم خلقیاتی که با توجه به شناخت خانواده شون انتظار میره داشته باشند… حالا چندتا سوال… اول اینکه من ۲۲ سالمه ودانشجوی سال دومم آیا الان زمان مناسبیه واسه ازدواج؟ دوم اینکه با توجه به اینکه یکسری معیارهای مورد نظرمو نداره قبول کنم که بیاند برای صحبت و آشنایی بیشتر؟؟ سوم اینکه به نظرتون تحصیلات چقدر رو آدما و اخلاق و رفتارشون تاثیر گذاره؟ایشون دیپلمه هستن ویه چیز دیگه…اونم اینکه خودم فکر میکنم تا حالا خیلی دیده نشدم که یکی دوتا خواستگار بیشتر نداشتم شاید در مدارج بالاتر بتونم فردی رو پیدا کنم که مناسبتر باشه اما خب ممکنه دیگه هیچ خواستگاری نداشته باشم… لطفن راهنماییم کنید خیلی ذهنمو درگیر کرده.
پاسخ:
نکته اول: ازدواج سه صلاحیت میخواهد؛ 1. صلاحیت ذاتی که با بلوغ جنسی به دست میآید. 2. صلاحیت مهارتی یا همان مهارتهای زندگی است که البته در دوران عقد به وسیله آموزش خانوادهها و مشاوره به دست آورد. 3. آمادگی ذهنی و روحی برای ورود به زندگی مشترک. این به شما بستگی دارد که آیا این صلاحیتها را در خود میبینید یا نه.
نکته دوم: بر فرض که به این نتیجه رسیدید که صلاحیت ازدواج را دارید، در آن صورت از آنجایی آشنایی اولیه هم صورت نگرفته و اطلاعات کافی از فرد موردنظر ندارید، بهتر است اجازه بدهید که این دیدار اولیه صورت بگیرد، زیرا دیدار و آشنایی، باعث میشود هم شناختتان نسبت به او بیشتر شود و هم بهتر بتوانید او ارزیابی کنید.
نکته سوم: در مورد اختلاف تحصیلی باید عرض کنم که اگر ایشان دیپلم باشد و شما مثلا لیسانس، این اختلاف چه بسا مشکل ساز باشد ولی بطور کلی این قاعده را مدنظر داشته باشید که اختلاف تحصیلی طرفین، بخودی خود مشکل ساز نیست مگر آنکه منجر به اولا: اختلاف زیاد درک و فهم و علم مربوط به مهارتهای زندگی شود. دوما: اختلاف زیادی در علایق و سلایق داشته باشند. سوما: دختر خود را بالاتر ببیند و فخرفروشی کند.
پس اگر این اختلاف تحصیلی، این موارد را بدنبال نداشته باشد، مشکل ساز نیست.
نکته چهارم: اینکه تصور میکنید با گرفتن مدارج بالای علمی و تحصیلی، فرد مناسبتری بدست میآورید، این تصور غلط و اشتباهی است.
تحصیل دو نوع است؛ 1. تحصیل برای تحصیل، 2. تحصیل برای سود و فایده
اگر اولی باشد؛ مثل اینکه برای مدرک یا علاقه شخصی درس بخواند، یا بداند که نخواهد توانست شاغل شود، در این صورت تاخیر ازدواج از این بابت درست نیست، امّا اگر دومی باشد؛ یعنی از تحصیلش مثلا برای اشتغال یا تربیت فرزند استفاده کند در این صورت اگر انجام هر دو (تحصیل و ازدواج) ممکن باشد چه بهتر ولی اگر انجام هر دو ممکن نباشد، ازدواج به بعد از اتمام تحصیل موکول شود، مگر اینکه خسارت تاخیر ازدواج بیشتر از ضرر رها کردن تحصیل باشد؛ مثل از دست رفتن موقعیت خوب ازدواج.از طرفی بدست آوردن تحصیلات عالیه، توأم با بالا رفتن سن فرد میباشد، لذا بالا رفتن سن و داشتن تحصیلات عالیه، گر چه کیفیت خواستگاران را بالا میبرد، امّا تعداد آن را کم میکند؛ چون آقاپسرهای دارای سن یا تحصیلات پایینتر، به خواستگاری آنها نمیروند اگر هم بروند آنها قبول نمیکنند
از اینها گذشته، عدهای از پسران سن بالا، دختران کم سنتر را به دختران دارای تحصیلات عالیه ترجیح میدهند. بنابراین این تصور غلط را در ذهن خود جا ندهید و اگر خواستگار مناسب دیدید، ازدواج کنید و اگر هم نمیخواهید تحصیلاتتان را از دست بدهید، در آن صورت با برنامه ریزی درست میتوانید همزمان یعنی ازدواج و تحصیل را با هم داشته باشید.
-
با شغل و عدم تمایل خواستگارم به ادامه تحصیل مشکل دارم
پرسش:
من دختری 20 ساله هستم که دانشجوی کارشناسی ام و قصد ادامه ی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را نیز دارم، علی رغم نظر من که اصرار و عجله ای برای ازدواج ندارم خانواده ام مایل اند که هرچه زودتر این امر صورت پذیرد و همچنین تنها با ازدواج من با همشهری راضی می شوند درحالی که من در آینده می توانم فرصت های خیلی خوب و بهتری داشته باشم که البته از شهری دیگر باشند. خواستگاری دارم که هم شهری من است و این مسئله کاملا سنتی مطرح شد و پدر ایشان با پدربزرگ بنده سابقه ی دوستی دارند. به سبب این آشنایی و همشهری بودن و شناخت خانواده من از خانواده و اصالت خانوادگی شان راضی شدم که به خواستگاری بیایند.
ایشان در یک رشته ی معمولی یک دانشگاه نه چندان خوب درس خوانده اند و قصد ادامه ی تحصیل ندارند و در آینده می خواهند در بازار کار کنند، مثلا طلافروشی. درآمد ایشان و وضع مالی خانواده شان بسیار خوب است و از لحاظ سایر معیارها و استاندارد هایی که در ذهن داشتم بالای 90% ایشان را تایید می کنم. محیط خانوادگی شان بسیار گرم و با محبت و سرشار از احترام است و با ادامه تحصیل من و اشتغال در آینده من مشکلی ندارند و قرار است در تهران ادامه تحصیل دهم. تنها مشکل شغل ایشان و عدم تمایل شان برای ادمه ی تحصیل است و از لحاظ فکری با هم هماهنگ هستیم فقط در زمینه ی درس و تحصیل کمی اختلاف داریم. تنها عاملی که مرا قانع می کند جواب بله بگویم محدود بودن انتخاب های من به سبب صرفاً همشهری بودن شان است. با این اوصاف شما این ازدواج را به صلاح می دانید؟
پاسخ:
تحصیلات دانشگاهی مخصوصا برای آقایون تا حدودی فقط به خاطر شغل و درآمده و همه دنبال دانش به خاطر خود دانش نیستند. اگه ایشون با همین مقدار درس تونسته شغل مناسبی پیدا کنه و وضع مالی خوبی هم داره و خودش هم علاقه ای به ادامه تحصیل نداره دلیلی وجود نداره که بخواد ادامه تحصیل بده. اگه ایشون تناسب لازم فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری رو با شما داره و شما هم بهش علاقه داری گزینه خوبی برای ازدواجه و بهتره از دستش ندی.
در مورد تحصیلات و کار خودتون هم که باید به تفاهم برسین که ظاهرا مشکلی با درس و شغل شما ندارن.
نکته دیگه اینکه اگه شما بنا دارید که ادامه تحصیل بدین، در این صورت سطح تحصیلات شما بالاتر از ایشون میشه که در اون صورت شما نباید اهل فخر فروشی در این مورد باشید و احیانا در اختلافات جزئی که ممکنه برای هر خانواده ای پیش بیاد نباید این مساله رو به رخ ایشون بکشید و خودتون رو بالاتر از ایشون بدونید.
در مورد اینکه فکر کنی در آینده موقعیت های خوب دیگه ای خواهی داشت باید بدونی که این صرف احتماله و ممکن هم هست در آینده موقعیت های خوبی نداشته باشی مثل خیلی از دخترایی که مثل شما فکر می کردن و بعد از اینکه درسشون تموم شد بر خلاف انتظاری که داشتن اونی که میخواستن رو پیدا نکردن بخاطر اینکه تحصیلات بالای دختر گرچه کیفیت خواستگارش رو بالا می بره اما تعدادش رو کم می کنه به همین خاطر باید منتظر افراد خاصی باشه که از نظر تحصیلی با او هماهنگند و ممکنه اونا به خواستگاریش نیان یا اگرم بیان از جهات دیگه مناسب نباشند به همین خاطر صبر کردن برای آینده بهتر ریسک داره چون ممکنه هرگز اونی که می خوای گیرت نیاد
بنابراین خیلی ایده آل گرایانه فکر نکن و اگه طرف مورد مناسبیه ازدواج کن.
-
کی حاضر میشه تو این سن کم دخترشو بمن بده؟!
پرسش:
20سالمه و دانشجوی ترم 4 کارشناسی عمران و از خدمت معافیت کفالت شدم و تقریباً بچه مذهبی هم هستم! من دلم میخواد با یک دختر متدین، کم توقع و مورد ایده آل ام ازدواج کنم ولی از این مشکلات خیلی می ترسم: 1. ادامه تحصیلم، 2. وضعیت اقتصادی، 3. کم بودن سن ام برای ازدواج، 4. حرف فامیل و …
از اون ور دلم میخواد با این شرط باشه که مدت نامزدی مون تا زمان اتمام تحصیلم و پیدا کردن کار ادامه یابد که کارشناسان این رو مناسب نمی دونن.پاسخ:
در مورد این مطلب که گفتی ” کی حاضر میشه تو این سن کم دخترشو بمن بده ” باید توجه داشته باشید که شما خودت بنا نیست اقدام کنی بلکه خانواده باید اقدام کنن همچنین همه افراد یکسان و یک فکر نیستند و هستند افرادی که راضی بشن دخترشون رو به این سن و حتی کمتر بدن و این فقط یک حدس نیست بلکه امروزه تو جامعه هست و اتفاق میفته اما مهم اینه که شما با یکی دوجا رفتن خسته نشید و دست برندارید.
شما از نظر دین هیچ مانعی برای ازدواج نداری و در مورد تحصیل هم باید عرض کنم که ازدواج منافاتی با ادامه تحصیل نداره و خیلی ها مدارج عالی شون رو در زمان تاهل کسب کردند.
در مورد اینکه گفتید مورد ایده آل تون رو پیدا کنید عرض می کنم که مورد باید مناسب باشه ظاهرش رو بپسندی و تناسبهای فکری اعتقاید اخلاقی رفتاری هم باشه اما باید حواست باشه که ایده ال گرا در انتخاب نشی چون اگه شرایط سخت و زیادی برای انتخابت بذاری به مشکل می خوری و اصلا چنین موردی پیدا نمیشه.
در مورد مساله اقتصادی عقد کردن هزینه ی زیادی نداره بلکه اونی که هزینه و شغل میخواد تشکیل زندگی هست البته شما برای اینکه اعتماد خانواده رو جلب کنی می تونی یک شغل پاره وقت پیدا کنی و جائی مشغول بشی تا بتونن بهت اعتماد کنن و برای ازدواجت اقدام کنن و از اون طرف هم خانوادتون رو بفرستید تا براتون مورد مناسبی پیدا کنن و یه مدت که تو عقد باشید که در این مدت شما هم میتونید آموزشهای لازمه رو تحت نظر خانواده ها یاد بگیرید و هم درستون رو تمام کنید و انگیزه تون هم برای پیدا کردن کار قوی تر میشه.
طولانی شدن عقد مشکلاتی رو به همراه داره اما اگر فرض کنیم که هر دو طرف (یعنی ازدواج نکردن تا اتمام تحصیل و از اون طرف در عقد ماندن تا زمان اتمام تحصیل) هر کدوم مشکلاتی داره باید ببینیم کدوم طرف خسارتش بیشتره که خب ازدواج نکردنی که منجر به گناه افتادن و عادی شدن گناه بشه خسارتش بیشتره و اگر در این مدت که در عقد هستید برخی مسائل رو چه زوجین و چه خانواده رعایت کنند مشکلی پیش نمیاد و یا اگه مشکلی به وجود امد با تدبیر و مشورت رفع میشه
-
24 سالمه برای ازدواج زود نیست؟
پرسش:
من پسري 24 ساله هستم كه ميخوام ازدواج كنم.تازه دانشگام تموم شده و قرار برم دنبال كار.از سربازي هم معافم. هم خانواده من راضي هستن و هم خانواده دختره.آيا ازدواج در اين سن كار درستيه؟؟؟؟
پاسخ:
خب اگه بتونید کاری مناسب و با ثبات پیدا کنید مسلما” میتونید زندگی خوبی رو شروع کنید با توجه به اینکه خانواده شما و ایشون راضی هستند مشکلی ندارید و اول باید استقلال مالی خودتون رو تعریف کنید.
-
پسره وضع مالی خوبی نداره
پرسش:
من دختری۲۱ ساله ،تهرانی، دانشجو سال سوم مهندسی هستم با پسری ۲۴ساله، نیشابوری، دانشجوی ارشد در کلاس نقاشی آشنا شدم. ۳ماه باهم صحبت در زمینه هنر و درس و غیره داشته ایم البته نه خیلی مداوم. هیچکداممان اهل دوستی و روابط امروزی نیستیم، ولی با صحبتهایی که شده فهمیدیم که همدیگیر را پسندیده ایم، دو مشکل داریم: هیچکدام اهل دوستی نیستیم و تداوم حرف زدن بدون هدف و زمان مشخص هم کاردرستی نیست، ازطرفی هم پسر اصلا وضع مالی مناسبی ندارد، برای اینکه این علاقه درست رشد کند و به بار بشیند و به ازدواجی که مبنای عقلی دارد، ختم شود چه باید بکنیم؟!
پاسخ:
همانطور که خودتون گفتید ادامه دادن این رابطه به این شکل درست نیست چون روز به روز وابستگی شما به هم بیشتر میشه و اگه به هر دلیلی مثل مخالفت خونواده ها نتونین با هم ازدواج کنین برای فراموش کردن هم رنج زیادی رو باید متحمل بشین.
لذا اگه ایشون بحث ازدواج رو مطرح کرده، شما همین رو بهش بگو و بگو که آینده این رابطه مشخص نیست و ما نمیتونیم قبل از اینکه خونواده ها تصمیم نهایی رو بگیرن، خودمون همه چی رو تموم شده بدونیم و … لذا بهتره رابطه رو قطع کنیم و شما هم هر چه زودتر رسما اقدام کنی تا ببنیم به تفاهم میرسیم یا نه؟ اگه گفت فعلا شرایط مالی رو ندارم بگو اقدام اولیه برای ازدواج هزینه چندانی نداره و شما میتونی همین الان اقدام کنی و اگه به تفاهم رسیدم مدتی رو تو عقد بمونیم تا شرایط فراهم بشه و بعد عروسی کنیم.
اگر هم ایشون هنوز حرفی در مورد ازدواج نزده، شما با قطع رابطه میتونی نظر ایشون رو بدونی که آیا واقعا قصد ازدواج داره یا نه؟ اگه داشته باشه که مسلما بعد از این مسئله میاد سراغ شما و میگه که میخواد باهاتون ازدواج کنه که در این صورت شما بهش میگی ادامه دادن رابطه بیشتر از این به صلاح نیست و باید رسما اقدام کنه. اگر هم قصد ازدواج نداشته باشه و ببینه شما هم اهل دوستی و رابطه نیستی، میذاره و میره و در این صورت شما هم گرفتار مشکلات دوستی های بی سرانجام نمیشی.
-
خانوادم میخوان به خواستگارم چون کار ثابت نداره جواب رد بدن
پرسش:
من دختری 23 ساله هستم، کلا خواستگار زیاد دارم ولی همشون به یه دلیلی نمیشه خانوادم هم در سطح خوبی از نظر شان اجتماعی و… هستند.
الان خواستگاری دارم که 30 سالشه کارشناسی برق و قدرت دارد و به لحاظ خانودگی و اخلاقی خیلی عالین ولی شغل ثابت ندارند مطمئنم اهل کار هستند و فعلا مشغول به کار هستند اما به دنبال کار ثابتند و کار دولتی و رسمی ندارند…
پدرم و برادرم مخالف این ازدواج اند اگرچه اذعان دارند پسر خوبیست و اخلاق و خانواده خوبی هم دارد اما میگویند چون کار ثابت و در شان خانواده ما ندارند جوابش میکنیم معتقدند اگر تا حالا کار پیدا نکرده از این به بعد هم نخواهد داشت، به نظر شما حق با خانوادمه یا نه؟؟؟؟
پاسخ:
همانطور که خودتان هم اشاره کردید در ازدواج مهم این است که طرف اهل کار و تلاش باشد و داشتن شغل دولتی ملاک نیست. منتها برای اینکه این مسئله را بفهمید باید سابقه کاری او را بررسی کنید ببیند در این مدت چه فعالیت هایی داشته است. در مورد خواستگارتان هم با توجه به اینکه 30 سال دارند، باید ببینید چند سال است که وارد بازار کار شده و علت اینکه تا الان شغل ثابتی پیدا نکرده چیست؟ البته شغل ثابت به معنای شغل دولتی نیست.
بعلاوه اینکه این نکته را هم باید در نظر بگیرید و به خانواده هم گوشزد کنید که هیچ فردی بدون نقص نیست. ممکن است کسی شغل ثابت و پردرآمدی داشته باشد ولی اخلاق و خانواده و اعتقادات خوبی نداشته باشد.
بنابراین در مورد هر فردی خواستید قضاوت کنید باید تمام خوبی ها و نقص های ایشان را در کنار هم ببینید و بعد با دیگر خواستگارها مقایسه کنید. اگر نمره کل او بالاتر از بقیه بود مورد مناسبی است.
اگر با همه این موارد باز هم نسبت به شغل ایشان تردید داشتید، می توانید فرصتی به او بدهید تا شغل ثابتی پیدا کرده و بعد جواب قطعی را به او بدهید.
"نصب و پشتیبانی : گروه تبلیغاتی مانو"