دروغ گویی همسر

  • از خیانت‌ها و دروغ‌های مدام همسرم خسته شدم
    • پرسش:
      من 32 سالمه وهمسرم دوسال از من بزرگتره ما حدود ده ساله ازدواج کردیم من فوق لیسانس هستم وهمسرم لیسانس هستش من تک دختر بوده ولی همسرم از یک خونواده پر جمعیت هستش مادو بچه داریم که بچه دومم حدود یه ماه به دنیا اومده ما در زندگیمون اختلافات زیادی داشتیم که اغلب اونا به خاطر رفت وامد با فامیل ومراسمات بوده چون همسرم توبه خونواده ای بزرگ شده که ارتباط صمیمی با فامیل ندارن برا همین همسر من زیاد اهل رفت وامد به جمع خونواده ما نبود وهمش بهانه ای الکی وبحث های بیجا میکرد که باعث  اختلافات بزرگی برامون میشد ویه اخلاقی هم داره اینه که هر اختلافی پیش میومد زود تلفونو برمیداره وبه پدر من زنگ میزنه وموضوع رو کش میده خلاصه با همه این اختلافات من همیشه کوتاه اومدم وسعی کردم هر جور اون میخواد باشه در طول این سالها من چندین بار اس های عاشقانه در موبایلش    دیدم ولی هردفعه بهم قول داد که دیگه تکرار نمیشه ومن با خودم میگفتم که فقط در حد فضای مجازی و گفتگو هستش زیاد سخت نمیگرفتم ولی کلا بهش اعتماد نداشتم تا یه ماه پیش من شب رو به اصرار شوهرم  وبه بهانه اینکه حوصله ام سر رفته خونه مادر شوهرم رفتم وبهم گفت فردا میام از سر کار اونجا باهم برمیگردیم شب بعد که برگشتیم  من تو جیبش کاندوم پیدا کردم وچون من در دوران بارداری بودم پا رابطه ای با هم نداشتیم ازش خواستم توضیح بده که دوباره با هزار قسم گفت از کارگران کارخانه گرفتم و توبیخ کردم ولی من باور نکردم بعد اینکه رفت سر کار رفتم داخل زباله های ساختمان گشتم دیدم داخل کیسه ای که شبیه زباله های ماست دستمال کاغذی و کاندوم هستش وبهش زنگ زدم اومد ولی بازم انکار کرد وگفت اونا آشغالهاي یکی دیگه است و خلاصه با هزار ترفند منو قانع کرد من قانع نشدم ولی چون اواخر بارداری بود صبر کردم تا بچه به دنیا بیاد بعد از سه هفته که بچه دنیا اومده بود به من گفت حوصله ات سر رفته بریم خونه مادر شوهرم منم گفتم اگه تو میای میریم من تنها شب نمیرم اونم گفت باشه رفتیم ولی من باز برا اطمینان تبلت رو ضبط صدا تو خونه گذاشتم صبح خونه مادر شوهرم گفت میره سرکار اون روز هم جمعه بود گفت به خاطر اضافه کاری میرم ظهر برمیگردم بعد یه ساعت من بهش زنگ زدم گفت کارخانه ام ظهر میام چهل دقیقه بعد خودش دوباره زنگ زد گفت من نرفتم کارخانه ماشین پنچر شده برگشتم وبرای اینکه تو نگران نشی بهت دروغ گفتم  خلاصه ما شب اومدیم خونه ومن از تبلت صدای ضبط شده رو گوش کردم ديدم اومده خونه حتی وقتی با من صحبت میکرد خونه بوده از خونه صدای یه زنم اومد وقتی بهش گفتم که دیگه من میخوام برم طلاق بگیرم گفت آره من اومدم خونه ولی زنی نیاوردم  فقط فیلم سوپر نگاه کردم وبرگشتم حالا من نمیدونم با دروغهای این چکار کنم  البته تو خونه خیلی به منو بچه ها میرسه اصلا باور نمیکردم تا این حد پیش بره فقط به خاطر بچه هام نمیتونم تصمیم بگیرم از یه طرفم نمیتونم باهاش زندگی کنم شما بگید من چکار کنم

      پاسخ:
      ابتدا تولد فرزند دلبندتان را به شما مادر گرامی تبریک می گوییم، آرامش و سلامتی شما برای پرورش، فرزندانی سالم، بزرگترین مهم است که انشالله به آن دست پیدا می کنید. حمایت عاطفی و روانی زن توسط مرد در دوران بارداری خانم امری لازم و ضروری است با این حال به واسطه مسائلی که در روابط جنسی زوجین هنگام بارداری خانم ، برای مردان پیش می آید، ممکن است از نظر ارضا نیاز جنسی مرد را دچارسردرگمی کند.که البته در سیستم خانواده ، داشتن روابط خارج از عرف، به هر نحوی خیانت محسوب می شود و این حقی را برای مرد به حساب نمی آورد. در رابطه با توضیحاتی که فرمودید و با توجه به فرزندان عزیزتان، شما باید رابطه خود و همسرتان را مورد بررسی بیشتر قرار دهید و مشکلات ارتباطی فی مابین را پیدا کنید، و به صورت ریشه ایی حل کنید، خودتان بهتر می دانید که جدایی و طلاق شرایط شما را بهتر نمی کند. پس به فکر ساختن زندگی باشید. به نظر بنده در قبال اشتباه همسرتان باید موضع جدی بگیرید که او متوجه قاطعیت شما و لزوم حفظ چارچوب ها و قوانین زندگی باشد ولی در صورت عذرخواهی او ، او را ببخشید و زندگی را ادامه دهید، برقراری مجدد فضای گرم خانه این مسائل را در گذر زمان به فراموشی میسپارد. در ضمن زیاد نسبت به اتفاقات قبلی وسواس فکری به خرج ندهید و به مسائل دامن نزنید، متهم کردن و اثبات جرم چه مزیتی برای شما دارد. اگر هم اشتباهی بوده در گذرید و راههای تغییر جهت برقراری ارتباط خوب با همسرتان را فرا بگیرید.توصیه می شود از نظرات مشاور خانواده یا روانشناس بالینی در نزدیکی محل سکونت خود هم به صورت حضوری کمک بگیرید.
      منبع
  • در طول زندگی فهمیدم همسرم خیلی بهم دروغ گفته
    • پرسش:
      من ۳۵ سال دارم، لیسانس و از یک خانواده تقریبا مذهبی، دوسال پیش با پسری که کارگر ساده بود ازدواج کردم (من مدتی کارهای اداری مشغول بودم) که در ابتدا ادعای داشتن خانه و ماشین و دارای مدرک تحصیلی دیپلم. در مراسم خواستگاری متوجه شدم که خانه و ماشین از خودش نیست. البته برای من مهم اخلاق خوب، عدم اعتیاد و ایمان بود. خلاصه این ازدواج شکل گرفت چون همه از او تعریف می کردند. پس از دو هفته از ازدواجمان متوجه شدم که قبلاً معتاد بوده،مدتی بعد فهمیدم که فقط سواد خواندن و نوشتن دارد و نماز هم حتی نمیخاند. پس از مدتی اخلاقش هم تغییر کرد و مدام با هم درگیر بودیم. ما حتی از نظر خانوادگی هم با هم خیلی متفاوت هستیم. اما خب با وساطت خانواده اش ما زندگی مشترک را آغاز کردیم. تا اینکه درگیری ها رسید به کتک زدن من. چون به گفته خودش و دیگران خیلی مرا دوست دارد و حاضر نیست مرا از دست بدهد با قول هایی که به خانواده ام داد که یکی از آنها حق طلاق بود من راضی شدم برگردم به زندگی با او.اما به قولش هم وفا نمیکنید و مدام تهدیدم میکند که اگر طلاق بگیری فلان کار را میکنم. من نمیدونم باید چکار کنم؟؟؟
       
      پاسخ:
      تهدید ایشان برای دست یافتن به اهدافش است و شما باید از راه قانون عمل کنید و حتما از مشاور حقوقی و خانواده هم زمان استفاده نمایید.
      منبع
  • شهرت طلبی همسرم زندگیمونو با مشکل مواجه کرده
    • پرسش:

      مردی هستم 34 ساله متاهل،با تحصیلات لیسانس و خانمم دیپلم داره و 30 سالشه.
      چهار ساله ازدواج کردیم و مشکل زیادی در زندگی مشترکمون نداشتیم. اما يه مساله ای که خیلی منو آزار میده حس شهرت طلبیه خانوممه چرا که همیشه سعی داره خودشو بین دیگران از چیزی که هست بزرگتر جلوه بده،  از اغراق کردن در مسائل خیلی پیش پا افتاده گرفته تا موارد خیلی مهمتر.
      مثلن در مورد تحصیلاتش، در مورد خرج ها و خرید کردن هاش، حتی آشپزی و دست پختش و خیلی چیزهای دیگه همیشه خالی می بنده و الکی کلاس میزاره و به کاراش شاخ و برگ میده. این مساله باعث شده تا دیگران به خصوص خانواده من اونو آدم صادق و راستگویی ندونن و این باعث خجالت وناراحتی من ميشه. تازه علاوه بر خودش گاهی وقتها منم مجبور میکنه در مورد بعضی چیزا دروغ بگم و همراهیش کنم!
      اوایل ازدواجمون زیاد اين کاراشو جدی نمی گرفتم اما واقعن دیگه رفته رو اعصابم و چند بار با هم سر این موضوع دعوامون شده اما دیگه نمی دونم با این مشکلش چیکار کنم و حرف هام روش هیچ تاثیری نداره و کماکان به کار هاش ادامه میده آیا راه حلی هست که بتونم متقاعدش کنم دست از این کار هاش برداره؟؟

      پاسخ:

      البته اطلاعات بيشتري نياز هست. ولي با اين حال به نظر مي رسه كه اين فرضيه مناسب باشه كه احتمالاً ريشه اين ظرز فكر و رفتارشان ناشي از عقده حقارت باشد. عقده حقارت در تقريبا همه افراد وجود دارد و بر خلاف اسم آن چيز بدي نيست. اين عقده حقارت د رطول تاريخ موجب بوجود آمدن نوابغ بسياري شده است كه از آن در مسير مناسبي استفاده كرده اند. ولي گويا در مورد همسر شما در مسير و راه نامناسب قرار گرفته است .

      با اين حال توصيه مي شود براي گرفتن راهنمايي بيشتر ا ز همسرتان بخواهيد و او را ترغيب كنيد تا به يك متخصص مراجعه كنند تا از آسيب هاي احتمالي بيشتر بكاهيد.

      منبع

  • همسرم خیلی به خانوادش توجه می‌کنه و منو غریبه میدونه
    • پرسش:
      من 3ساله ازدواج کردم ،زندگی خیلی خوب و منو شوهرم عاشقانه همدیگرو دوس داریم ،فقط مشکلی که من دارم این هست که شوهر من پدر نداره و یه جورایی تکیه گاه مادر و خواهراش هست،وابستگی زیادی بینشون هست و شوهر من هرکاری واسه اونا میکنه به من نمیگه ،من رو این قضیه حساس شدم همش فکرمیکنم چیزی از من پنهونه،مثلا چیزی براشون میگیره لباس یا وسیله خونه یا سند خونه به نام میکنه به من نمیگه و من وقتی از جایی میفهمم خیلی ناراحت میشم که چرا منو غریبه میدونه و نمیتونم چیزی بهش بگم واگر بگم ناراحت میشه و جبهه میگیره من چه برخوردی داشته باشم؟ چکار کنم ؟
       

      پاسخ:

      اولین عامل پنهان کاری ودروغگویی ،ترس هست.باتوجه به عشقی که بین شماهست آیا فکرنمیکنید نوع برخوردهاتون باعث پنهان کاری همسرتون شده؟این توپ برفی ازابتدا حتما اینقدر نبوده،واکنشهای ما نوع پاسخهای دریافتی ماروتحت تاثیر قرار میده. اولین گام برای یک گفتگوی دونفره بدون سوگیری ،تشریح موقعیت به صورت عینی است.(انسانها ازاینکه مورد بازجویی وانتقاد قراربگیرندبه شدت آزرده میشوند واولین واکنش ما هنگام مورد حمله قرارگرفتن که همون انتقاد منظورم هست بستن دیوار دفاعی  ذهنی به دورمون هست که این همان پنهان کاریست).برای بیان دلخوریتون بدون اینکه نیتهای همسرتون روموردبررسی وتحلیل قراربدید احساس خودتون روبیان کنید. وقتی دیروز شنیدم برای مادر پول بردی (تشریح موقعیت)وبه من نگفتی احساس (بیان احساس من) (دلیل احساس من)ناامنی یا…(هرحس واقعی دیگه ای که تجربه کردید)کردم به دلیل اینکه … دلم میخواد (خواسته قلبی من)…همه این مکالمه کوتاه وبدون انگشت اشاره به سمت همسرتون یا هرشخص دیگه ای بجز خودتون باید باشه.نوع دیالوگهامون رو تغییر بدیم تا واکنشهای دیگه ای دریافت کنیم.
      منبع
  • همسرم مدام به من دروغ می‌گوید
    • پرسش:
      مردي هستم ٣٥ساله با تحصيلات ديپلم. ١١سال است که ازدواج کرده ام ولي همسرم مدام به من دروغ مي گويد و هميشه کارهايش را ازمن پنهان مي کند. لطفا راهنمايي ام کنيد.

      پاسخ:

      دروغ گويي و پنهان کاري مي تواند ريشه هاي متعدد و دلايل متفاوتي داشته باشد . گاهي افراد براي اين که خود را مطابق ميل اطرافيان نشان دهند دروغ مي گويند. اين گونه افراد معمولاً کمتر مورد پذيرش ديگران قرار مي گيرند و گاه ناخودآگاه براي دريافت اين پذيرش و تاييد در رفتارها و انتخاب هاي خود دست به تحريف واقعيت مي زنند . دليل ديگري که مي تواند به دروغ گويي در افراد منجر شود ترس از تنبيه و اجتناب از آن است. به عبارت ديگر وقتي فرد درست يا اشتباه پيامد رفتار خود را تنبيه پيش بيني مي کند ممکن است براي دوري از آن به دروغ گفتن و پنهان کردن پناه ببرد. هر چند در برخي موارد اين پيش بيني برگرفته از تفسير اشتباه موقعيت است اما اگر فرد در دوران کودکي براي اشتباهات خود سرزنش و تنبيه شده باشد احتمال دارد نسبت به اين رفتار اجتنابي شرطي شده باشد و آن را راه نجات خود از مخمصه بداند. دروغ گويي مي تواند از علائم برخي اختلالات روانشناختي نيز باشد. در برخي از انواع اختلالات شخصيت که فرد در آن احساس خودکم بيني عميقي را تجربه مي کند و يا اين که زيان و ضرر وارد شده به اطرافيان را براي رسيدن به نفع شخصي اش در نظر نمي گيرد دروغ گويي زياد ديده مي شود. نکته ديگري که حائز اهميت است اين که معمولاً در خانواده هايي که بسته است و اعضاي خانواده براي بيان احساسات و نظرات خود چندان آزاد نيستند و يا اين که پيش داوري، قضاوت و سرزنش در فضاي ارتباطي ميان اعضا جريان دارد، گرايش به پنهان کاري و دروغ گويي افزايش مي يابد. به طور کلي براي رفع اين مشکل در يک رابطه زناشويي ابتدا بايد ديد همسر ما به چه دليل در ارتباط با ما اين راه را انتخاب مي کند؟! آيا اين رفتار در موقعيت هاي ديگر و يا در ارتباط با افراد ديگر هم اتفاق مي افتد؟ آيا اين رفتار از ابتداي آشنايي همسران بوده يا مدتي بعد شکل گرفته است؟ در هر صورت مي توان گفت دروغگويي به هر دليلي به سلامت رواني و به تبع آن اجتماعي فرد آسيب مي زند و ادامه پيدا کردن اين رفتار موجب ضعيف تر شدن و پايين تر آمدن اعتماد به نفس وي مي شود. از آن جا که مهم ترين دليل دروغ گويي احساس ناامني و پذيرفته نشدن از سوي اطرافيان است، با ايجاد يک فضاي امن به دور از سرزنش و توبيخ در رابطه مان مي توانيم به تدريج اين مشکل را برطرف کنيم.

      ضمن اين که درباره پيامدهاي پنهان کاري و دروغ گويي مانند از بين رفتن اعتماد ميان طرفين و به وجود آمدن فاصله عاطفي و کاهش علاقه با همسرمان نيز صحبت کنيم. در مواردي هم که تلاش هاي ما نتيجه اي در بر نداشت استفاده از کمک هاي يک مشاور و يادگيري مهارت هاي ارتباطي گزينه مناسبي است.

       

      منبع

InstagramTelegrammaghalat