خیانت همسر

  • شوهر دوستم مرد هوس بازیه
    • پرسش:

      شوهر دوست من خیلی هوسبازه و الان یه ساله عروسیشون شده ولی از دوران نامزدی حتی 5-6 روز مانده به عروسی به خود بنده هم پیشنهاد دادن..ایشون به تمام دوستان ویا هم دانشگاهی هاشون پیشنهاد دوستی و برقراری رابطه جنسی میدن..با اینکه من و یا سایر دوستانم کامل شناختیمش ولی باز به روی دوستم نمیاریم که شوهرش چنین ادمی هس..ضمنا طبق گفته دوستم شوهرش خیلی بهش میرسه و باهاش خوبه……..ضمنا این اقا خیلی چاپلوس و دروغگو و ظاهرساز هستن..حالا سوال من ایجاس که آیا واقعا همچین مردایی پیدا میشن که علی رغم رابطه خوب با زن شون،به دنبال هوسبازی و برقراری رابطه با دیگران مخصوصا افراد اشنا باشند؟من خودم مجردم و با دیدن شوهر دوستم واقعا از ازدواج ترسیدم ..ضمنا ایا من و دوستانم به دوستم بگیم که شوهرش همچین درخواست هایی به ما داده اچه ز طریق تلفن و رودرو…سپاس از لطفتون.

      پاسخ:

      دوست بزرگوار بهتر برای یافتن علت مشکل  و دلیل این مساله به صورت حضوری مراجعه شود تا با تشخیص درست نسبت به رفع و درمان این مشکل اقدامات لازم صورت گیرد. در ضمن همه افراد به یک شکل و ویژگی عین هم نیستند ،بهتر از تعمیم خوداری کنید و دیدگاه مثبت به ازدواج رو حفظ کنید. موفق باشید.

      منبع

  • از خیانت‌ها و دروغ‌های مدام همسرم خسته شدم
    • پرسش:
      من 32 سالمه وهمسرم دوسال از من بزرگتره ما حدود ده ساله ازدواج کردیم من فوق لیسانس هستم وهمسرم لیسانس هستش من تک دختر بوده ولی همسرم از یک خونواده پر جمعیت هستش مادو بچه داریم که بچه دومم حدود یه ماه به دنیا اومده ما در زندگیمون اختلافات زیادی داشتیم که اغلب اونا به خاطر رفت وامد با فامیل ومراسمات بوده چون همسرم توبه خونواده ای بزرگ شده که ارتباط صمیمی با فامیل ندارن برا همین همسر من زیاد اهل رفت وامد به جمع خونواده ما نبود وهمش بهانه ای الکی وبحث های بیجا میکرد که باعث  اختلافات بزرگی برامون میشد ویه اخلاقی هم داره اینه که هر اختلافی پیش میومد زود تلفونو برمیداره وبه پدر من زنگ میزنه وموضوع رو کش میده خلاصه با همه این اختلافات من همیشه کوتاه اومدم وسعی کردم هر جور اون میخواد باشه در طول این سالها من چندین بار اس های عاشقانه در موبایلش    دیدم ولی هردفعه بهم قول داد که دیگه تکرار نمیشه ومن با خودم میگفتم که فقط در حد فضای مجازی و گفتگو هستش زیاد سخت نمیگرفتم ولی کلا بهش اعتماد نداشتم تا یه ماه پیش من شب رو به اصرار شوهرم  وبه بهانه اینکه حوصله ام سر رفته خونه مادر شوهرم رفتم وبهم گفت فردا میام از سر کار اونجا باهم برمیگردیم شب بعد که برگشتیم  من تو جیبش کاندوم پیدا کردم وچون من در دوران بارداری بودم پا رابطه ای با هم نداشتیم ازش خواستم توضیح بده که دوباره با هزار قسم گفت از کارگران کارخانه گرفتم و توبیخ کردم ولی من باور نکردم بعد اینکه رفت سر کار رفتم داخل زباله های ساختمان گشتم دیدم داخل کیسه ای که شبیه زباله های ماست دستمال کاغذی و کاندوم هستش وبهش زنگ زدم اومد ولی بازم انکار کرد وگفت اونا آشغالهاي یکی دیگه است و خلاصه با هزار ترفند منو قانع کرد من قانع نشدم ولی چون اواخر بارداری بود صبر کردم تا بچه به دنیا بیاد بعد از سه هفته که بچه دنیا اومده بود به من گفت حوصله ات سر رفته بریم خونه مادر شوهرم منم گفتم اگه تو میای میریم من تنها شب نمیرم اونم گفت باشه رفتیم ولی من باز برا اطمینان تبلت رو ضبط صدا تو خونه گذاشتم صبح خونه مادر شوهرم گفت میره سرکار اون روز هم جمعه بود گفت به خاطر اضافه کاری میرم ظهر برمیگردم بعد یه ساعت من بهش زنگ زدم گفت کارخانه ام ظهر میام چهل دقیقه بعد خودش دوباره زنگ زد گفت من نرفتم کارخانه ماشین پنچر شده برگشتم وبرای اینکه تو نگران نشی بهت دروغ گفتم  خلاصه ما شب اومدیم خونه ومن از تبلت صدای ضبط شده رو گوش کردم ديدم اومده خونه حتی وقتی با من صحبت میکرد خونه بوده از خونه صدای یه زنم اومد وقتی بهش گفتم که دیگه من میخوام برم طلاق بگیرم گفت آره من اومدم خونه ولی زنی نیاوردم  فقط فیلم سوپر نگاه کردم وبرگشتم حالا من نمیدونم با دروغهای این چکار کنم  البته تو خونه خیلی به منو بچه ها میرسه اصلا باور نمیکردم تا این حد پیش بره فقط به خاطر بچه هام نمیتونم تصمیم بگیرم از یه طرفم نمیتونم باهاش زندگی کنم شما بگید من چکار کنم

      پاسخ:
      ابتدا تولد فرزند دلبندتان را به شما مادر گرامی تبریک می گوییم، آرامش و سلامتی شما برای پرورش، فرزندانی سالم، بزرگترین مهم است که انشالله به آن دست پیدا می کنید. حمایت عاطفی و روانی زن توسط مرد در دوران بارداری خانم امری لازم و ضروری است با این حال به واسطه مسائلی که در روابط جنسی زوجین هنگام بارداری خانم ، برای مردان پیش می آید، ممکن است از نظر ارضا نیاز جنسی مرد را دچارسردرگمی کند.که البته در سیستم خانواده ، داشتن روابط خارج از عرف، به هر نحوی خیانت محسوب می شود و این حقی را برای مرد به حساب نمی آورد. در رابطه با توضیحاتی که فرمودید و با توجه به فرزندان عزیزتان، شما باید رابطه خود و همسرتان را مورد بررسی بیشتر قرار دهید و مشکلات ارتباطی فی مابین را پیدا کنید، و به صورت ریشه ایی حل کنید، خودتان بهتر می دانید که جدایی و طلاق شرایط شما را بهتر نمی کند. پس به فکر ساختن زندگی باشید. به نظر بنده در قبال اشتباه همسرتان باید موضع جدی بگیرید که او متوجه قاطعیت شما و لزوم حفظ چارچوب ها و قوانین زندگی باشد ولی در صورت عذرخواهی او ، او را ببخشید و زندگی را ادامه دهید، برقراری مجدد فضای گرم خانه این مسائل را در گذر زمان به فراموشی میسپارد. در ضمن زیاد نسبت به اتفاقات قبلی وسواس فکری به خرج ندهید و به مسائل دامن نزنید، متهم کردن و اثبات جرم چه مزیتی برای شما دارد. اگر هم اشتباهی بوده در گذرید و راههای تغییر جهت برقراری ارتباط خوب با همسرتان را فرا بگیرید.توصیه می شود از نظرات مشاور خانواده یا روانشناس بالینی در نزدیکی محل سکونت خود هم به صورت حضوری کمک بگیرید.
      منبع
  • به مردایی که با من رفتار خوبی دارن احساس وابستگی می‌کنم
    • پرسش:
      من سی و یک سال دارم و شش سال هست که ازدواج کردم. همسر خوب و آرومی دارم هر دو تحصیل کرده هستیم. متاسفانه من مشکلی دارم که به شدت اذیتم می کنه . من در برابر مردایی که به من ابراز علاقه می کنند و رفتار خوبی دارن و ظاهر خوبی هم دارن احساس وابستگی می کنم و مدام احساس می کنم که دارم به اونها علاقمند میشم. این موضوع یک بار کار دستم داد و  چند سال پیش در محیط کار با یکی از این آقایون که خیلی با من تماس می گرفتن و مدام سر راه من قرار می گرفتند دوست شدم … ولی بعد از مدتی به اشتباهم پی بردم و کلا باهاشون قطع رابطه کردم… اونقدر عذاب وجدان داشتم که نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و به همسرم موضوع رو گفتم و خودم رو برای همه عواقبش آماده کرده بودم. ولی ایشون یه بخشی ازین مشکل رو تقصیر خودشون دونستن که به من بی توجهی می کردن و … بخشیدند. الان بعد از گذشت چند سال مجددا من احساس می کنم که همون حس برگشته و من دارم به یه آقایی که تنها به من در کلاس تعلیم میدن و این چند جلسه بیشتر نیست علاقمند میشم! البته شروع کننده نبودم هیچوقت ولی ازین که نمی تونم خیلی محکم مواظب خودم باشم و اینکه من در جای دیگه تعهد دارم و حق ندارم به مرد دیگه ای احساسی پیدا کنم به شدت آزارم میده و حتی باعث میشه از زندگیم از همسرم و از خودم بدم بیاد و واقعا زندگیم مختل بشه… من زندگیه خالی ای دارم . دوستان زیادی ندارم. چن تا خواهر دارم که اونها به دلیل تفاوت در سطح تحصیلات خودشون و همسراشون خیلی حرف من رو نمی فهمن و من هم در اینجور موارد کسی رو ندارم باهاش صحبت کنم … الان جویای کار هستم و مدتی ایران نبودم برای تحصیل به خارج از ایران رفته بودیم. ولی همش استرس اینو دارم که اگر در محیط کار باز مردایی باشن که بخوان از من سواستفاده کنن من چطور حواسم باشه و این حس خودم رو کنترل کنم … چون من حق ندارم واقعا اینجوری باشم . ممنون میشم کمکم کنید.
      پاسخ:

      قبل از هر چیز لازم است این نکته را یاد آور شوم که ظرفیت این محیط پاسخ گوی بررسی دقیق وضعیت شما نیست و بهتر است برای کسب راهنمایی درباره وضعیت خویش به یک روانشناس بالینی مجرب در نزدیکی محل سکونت خود مر اجعه بفرمایید.

      نکاتی در متن شما به چشم می خورد که باید شفاف شود

      اول اینکه دلیل مهر طلبی شما نسبت به هر دو جنس است یا فقط نسبت به مردان و اینکه این مورد با، نوع دلبستگی شما در کودکی باید بررسی شود ، اینکه آیا در کودکی دلبستگی ایمن یا ناایمنی را تجربه کرده اید.دوم ، به شدت توصیه می کنم به هیچ وجه احساس یا رابطه عاطفی بین شما و مر دیگر را به همسرتان نگویید، این حاصلی جز بدبینی برای او ندارد.شما باید بتوانید این مشکل شخصی را حل کنید. مورد بعد اینکه فرمودید:”من زندگی خالی دارم”، ” دوستان زیادی ندارم”، “کسی رو ندارم که باهاش صحبت کنم”،” الان جویای کار هستم”….آیا تا به حال فکر کرده اید شاید برای فرار از این چهار جمله که خودتان بیان کردید، این اتفاق می افتد؟! روی هر کدام از این چهار جمله فکر کنید ، مغز شما راهکارهای زیادی را به شما نشان می دهد.از قلم و کاغذ استفاده کنید و راهکارها را ثبت کنید و با برنامه ریزی به آنها دست پیدا کنید.احساس می کنم فردی هستید که توانایی ها و دانش خوبی دارید و همچنین روابط عمومی خوب، پس چنین فردی نباید زندگی خالی(یعنی زندگی بی هدف!) داشته باشد، شما توانایی این را دارید که برای خود کار خوب، دوستان خوب پیدا کنید و تحرک و پویایی دوباره را در زندگی جاری کنید. در پایان علاوه بر نکات قبلی توصیه می کنم رباطه بین خود و همسرتان، را بیشتر بررسی کنید. شاید این رابطه نیاز به بازبینی دارد.

      منبع
  • همسرم همچنان به رابطش با زنی که قبل از ازدواج باهم دوست بودن ادامه میده
    • پرسش:
      من 30 سالمه و همسرم 45 ساله هستن. تقریبا 6 ماهه ازدواج کردیم و همسرم مقیمه آلمان و من تقریبا 3 ماهه به آلمان اومدم. من و همسرم تقریبا 1 سال قبل از ازدواج صحبت میکردیم البته ايشون فامیل هستن. قبل از ازدواج متوجه شدم که ايشون با خانمي که 10 سال از خودشون بزرگتره در آلمان به مدت 20 سال رابطه دارن که همسرم قبل ازدواج این رابطه رو توضیح دادن وگفتن که این رابطه تمام شده ولی برای خانم تمام شدنش سخته و زمان میخواد و همسرم قبل ازدواج قول داد که رابطه قبلی ظرف مدت 2 ماه تمام میشه یعنی 2 ماه از من فرصت خواستن و من چون میدونستم که دوستم داره اون خانم هم سنش خیلی از ايشون بالاتره حتما تمام میشه این رابطه و قبول کردم ولی الان که 3 ماهه من اومدم آلمان و 6 ماه از ازدواجمون میگذره میبینم که هنوز با هم تماس دارن و همسرم میگه که اون خانم حالش بده و من باید کمکش کنم و هیچی نیست فقط گاهگاهی تلفنی حرف میزنیم و همسر من عادت داره سر کوچکترین مسله قهر میکنه و تا من آشتی نکنم و طرفش نروم اون حرف نمیزنه منم چون اينجا تنهام طاقت نمیارم و یه روز که میگذره خودم میرم سمتش.میشه گفت باهم از نظر اخلاقی مشکلی نداریم ولی چند وقت یبار بهونه میگیره الکی میگه این رابطه رو به رابطه قبليم مقایسه میکنم و تو خیلی ساکتی خیلی اهل حرف زدن نیستی… نمیدونم چکار کنم من نمیخوام این رابطه تمام بشه چون قبلا یکبار به خاطر خیانت همسرم جدا شدم نمیخوام دوباره بخاطر یه زن دیگه زندگیم رو بزارم برم ولی دارم اذیت میشم احساس میکنم یه وقتهایی به اون زنه و اون رابطه فکر میکنه شاید من حساس شدم ولی احتیاج به کمک دارم… لطفا راهنماييم کنید
      پاسخ:

      شروع زندگی مشترک آنهم در فضایی جدید با فرهنگی متفاوت استرس و اضطراب بهمراه دارد که این طبیعی است و تطابق خود با شرایط جدید نیاز به گذر زمان و البته هوشیاری شما دارد.که انشالله لحظاتی  سراسر شادی و کامیابی برای خود و همسرتان به ارمغان بیاورید و از این فرصت در جهت رشد و بالندگی خود استفاده کنید.راههای جدیدی را برای تغییر روحیه خود پیدا کنید، ورزش، انجام امور هنری،ارتباطات اجتماعی یا تحصیل،و حتما برای روزها و ماه های پیش رو برنامه داشته باشید.

      ابتدا در مورد مسائلی صحبت می کنم که در زندگی شما وجود دارد و باید آنها را پذیرفت، شما با علم به وضعیت همسرتان و زندگی قبلیش او را پذیرفته و با او ازدواج کرده اید، باید بپذیرید که یک رابطه 20 ساله چیزی نیست که به چند ماه و حتی چند سال فراموش شود و باید به همسرتان فرصت دهید تا خودش بتواند با این مسئله کنار بیاید.البته همسر شما اشتباهی را مرتکب شده و آن اینکه بعد از جدایی ، سریعا ازدواج کرده و دوره استراحت و ریکاوری را طی نکرده، به قولی هنوز درگیر رابطه قبلی است و نتوانسته از آن خارج شود که همانطور که اشاره کردید،تنها به همسرتان مربوط نمی شود و آن خانم هم هنوز نتوانسته با این مسئله کنار بیاید. پس به او زمان بیشتری بدهید.کاری که شما می توانید انجام دهید این است که همسرتان احساس کند که در حل این مسئله همراهش هستید و او را می فهمید، باید بیشتر مهربان باشید و گرمای محبت و عشق را بیشتر از شما دریافت کند، سعی کنید کمتر بازجویی کنید و  او را مورد بازخواست قرار دهید  و در مورد همسر قبلی سئوال نپرسید.وقتی همسرتان، حمایت و محبت شما را بیشتر احساس کند آرامش بیشتری خواهد داشت. البته ایشان هم اگر صحبتی از همسر قبلی در خانه می کند و یا مقایسه ایی انجام می دهد(البته این کار اشتباهی است که ناشی از کم اطلاعی همسرتان در زندگی مشترک است) بخاطر این است که زمان زیادی نگذشته و ذهنش درگیر است.اگر این صحبتها شما را ناراحت می کند با خونسردی و آرامش بگویید ” عزیزم ، لطفا در این مورد صحبتی نکنید.شنیدن این حرفها من را ناراحت می کند”.به خداوند مهربان توکل کنید که آرامش دهنده بندگان است. با تغییر استراتژی خود که از آن صحبت کردیم رابطه گرم و صمیمی تری را تجربه می کنید.

      منبع
  • همسرم مدام قول می‌دهد ولی مجدد خیانت می‌کند
    • پرسش:
      4سال پيش در سن ٢٢ سالگي با پسري ٢٧ ساله از اقوام دور ازدواج كردم. قبل از ازدواج پيام هاي مشكوكي در گوشي همسرم ديدم كه هر بار توجيح ميكرد و ديگر فكر كردم خودم بد بين هستم. ازدواج كردم و بعد از چند ماه به طور اتفاقي شاهد پيام هاي بسيار زياد و با محتواي بسيار بد در صفحه اجتماعي همسرم شدم با او در ميان گذاشتم و گفتند كه كار من نبوده و صفحه ي من دست فرد ديگري بوده من گذشت كردم و بخشيدم. در ماه روزي دو تا سه روز به عنوان ماموريت من رو به خانه ي پدرم مي بردند و من هم شك مي كردم ولي پيگيري نكردم. تا اينكه چند ماه پيش خانمي با من تماس گرفتند و گفتند همسرتان با من در ارتباط بوده و به غير از من با افراد ديگري هم بوده به من و خانواده ام ثابت شده ولي خودش و خانواده اش قبول نكردند من باز هم بخشيدم. اين بار در زمانهايي كه خانه نبودم و سر كار بودم صدايش را ضبط كردم و متوجه شدم فردي را به خانه آورده و پول هم داده باز صدا گذاشتم و متوجه شدم هنوز به اين كار ادامه مي دهد . اينبار با خانواده ها در ميان گذاشتم همه قبول كردند خود همسرم هم اظهار پشيماني كردند. به نظر شما جاي بخشش هست؟ احتمال تكرار خيانت وجود دارد؟ بچه ندارم.
      انرژي بيش از حدي دارد از صبح زود تا آخر شب توانايي انجام هر كاري را دارد و اصلا خسته نمي شود. رفتن به مشاور را قبول نمي كند. خودم به تنهايي به مشاور مراجعه كردم و بعد از شرح همه ي موارد مشاور بهترين راه را طلاق عنوان كرد. خودم در ابتدا فكرد مي كردم بيماري دو شخصيتي دارد و كمبود محبت شديد دارد ولي بقيه ي رفتارهاي او را كه مي بينم احتمال مي دهم از روي سلامت عقل و با آگاهي اين كار را مي كند چون بسيار تيز و زرنگ است.
      بهترين مشاورها را در شهر خود پيدا كردم ولي ياايران نبودند يا نوبت براي چند ماه آينده وقت مي دادند. چند جلسه مشاوره خودم رفتم تقريبا متوجه شدم كه تغيير نمي كند زيرا هيچ تصميمي براي زندگيمان نمي گيرد و بعد از چند سال هم حرفي از بچه نمي زند به گونه اي كه مي خواهد هميشه راحت باشد و براي خود و در لحظه زندگي كند و هميشه به هر گونه اي كه شده اسباب شادي و لذت را براي خود فراهم مي كند. تصميم به طلاق گرفته ام. لطفا مرا راهنمايي كنيد.

      پاسخ:

      در این جا یک نکته ی مهم این است که سلام شخصیت و روان همسر شما مطمئن شوید. در بعضی از اختلالات شخصیت این امر وجود دارد و مشکل شخصیت همسر است نه بحث اینکه بخواهد خیانت کند یا نکند.

      نکته ی دیگر اینکه باید عوامل پایه در سلامت روان بررسی شود کسی که چندین بار بخشیده شده و این کار را ادامه می دهد. نمی توان با یک اظهار پشیمانی امید بست که دیگر تکرار نمی کند.

      همراه شدن با متخصص و اگاهی از سلامت مهمترین قدم است.

      روان شناس بالینی. سلامت. و شخصیت کسانی هستند در اولویت مشورت. روان پزشک هم در صورت عدم دسترسی به عزیزان می تواند به شما کمک کند.

      به عنوان مثال مگر همسر شما بیش فعال باشد. این ویژگی از شخصیت های این افراد می تواند باشد. و درمان ندارد.
      ببینید وضعیت دو شخصیتی یا هر گونه اختلال دیگر در رفتار ایشان ملاک عمل اشکال در عقل نیست. مهم این است که شما موقعی مطمئن شدید این وضعیت تغییر پذیر نیست باید تصمیم بگیرید برای زندگی آینده تون
      و مسئولیت آن را بپذیرید. یا پذیرش ایشان به طور کامل و یا جدایی. و قبل از هر عمل خوب آنچه را برای خود تصمیم می گیرید با یک متخصص چک کنید که نوع تصمیم شما اشتباه نباشد.
      منبع
  • نمی‌دونم برگشت به همسرم که طلاقش دادم درسته یا نه؟
    • پرسش:
      مردی هستم 35 ساله که 5 ماهه همسرم رو بخاطر اینکه بهم خیانت کرده بود – بعد از گذشت 4سال زندگی مشترک – طلاق دادم (همسرم 31 سال داشت و بچه ای هم نداشتیم) اما بعد از گذشت این مدت از جداییمون، با تماس های مکرر و گریه و خواهش هاش روبرو شدم که باعث شده حال و روزم خیلی به هم بریزه. از طرفی دلم خیلی براش می سوزه و اظهار توبه و پشیمانیش منجر شده به بازگشت دوباره بهش فکر کنم از طرف دیگه به این باور رسیدم که اون زن صالحی برای من و مادر خوبی برای بچه هام در آینده نمی تونه باشه و اعتمادم رو به کل نسبتِ بهش از دست دادم و باز از طرفی احساس می کنم ساختن یک زندگی جدید برام خیلی سخته، فکر اینکه این مسیر رو با کس ديگه ای بخوام طی بکنم باعث ميشه پشتم بلرزه..
      همسرم مادرشو یک سال بعد ازدواجمون از دست داده بود و همیشه احساس تنهایی میکرد، می دونم بدون من چه عذابی داره میکشه اما نمی تونستم نسبت به خيانتش بی تفاوت باشم، هرچند من هم خودمو بی تقصیر نمی دونم و اگه می تونستم کمبود های عاطفیش رو برطرف کنم شايد زندگیم اینطور از هم نمی پاشید اما معتقدم خط قرمز یک زندگی، خیانته و به فرض، اون هرچقدر هم که از من بی توجهی میدید نباید بهم خیانت میکرد. احساس میکنم دیگه نمی تونم دوستش داشته باشم و این اتفاق، مثل یه لکه ی سیاهه که از دلم پاک نمیشه..

      حالا با همه ی این حرف و حدیث ها آیا بازگشتِ بهش کار درستيه و شروع دوباره ی اين زندگی که این بار با عشق نیست و بنابر یک سری ملاحظات انجام ميشه، منطقيه؟ یا اینکه نباید این کارو انجام بدم؟؟

      پاسخ:
      دوست عزبز،این حق انتخاب با شماست که همسر خود را ببخشید یا نه،اما چند نکته را در نظر داشته باشید:اول اینکه هیچ وقت از سر دلسوزی تصمیم نگیرید . دوم اینکه،شما جزو کدام دسته افراد هستید?افرادی که معتقدند اگرکسی یکبار اشتباهي را انجام داد ،دوباره و دوباره آن را انجام خواهد داد،یا افرادی که معتقدند انسان جایزالخطاست وانسانهايي هم وجود دارند که فقط در طول عمرشان یکبار مرتکب یک اشتباه می شوند ،اگر جزو دسته اول هستید ،پس شک و ترديدهرگز شما را رها نخواهد کرد(حتی اگر هرگز چنین اتفاقی نیفتد)،وزندگی همراه با تردید ،اصلا خوشایند نیست.
      ودر آخر اینکه،صرفا جمله من می بخشم،کافی نیست،بخشش نیاز به زمان دارد ،پیشنهاد می کنم حتما چندین جلسه با یک متخصص در ارتباط باشید و بعد از بررسی جنبه های مختلف و شناخت بیشتر،تصمیم بگیرید،این بهترین فرصتی است که می توانید به خودتان بدهید.
      منبع
  • ٦ماه از زندگی مشتركم می‌گذره اما با دختر مورد علاقم در ارتباطم
    • پرسش:

      پسري هستم ٣٠ساله. ٥سال پيش با دختري اشنا شدم كه در يك شهر نبوديم. قصدم ازدواج بود. اما خانواده م مخالف بودن و ميگفتن كه راهش دوره و شناخت كافي نيست و ذهنيت بدي به اون شهر داشتن اما من مطمئن بودم دختري كه انتخاب كردم دختر پاك و معصومي هست. بعد از اصرار زياد و پافشاري بعد از ٤سال راضي شدن كه به خواستگاري دختر مورد علاقه ام برويم. بعد از خواستگاري باز هم راضي نشدند و من و دختر مورد علاقه ام از هم جدا شديم. بعد از ٤ ماه از اين جدايي به خواستگاري دختري كه خانواده م معرفي كرده بودند رفتيم و ازدواج كردم. ٦ ماه از زندگي مشتركم ميگذره اما نتونستم دختر مورد علاقه م رو فراموش كنم و باهاش در ارتباطم. هر موضوعي توي زندگيم پيش مياد زنم رو با دختر مورد علاقه م مقايسه ميكنم و از ازدواجم پشيمون ميشم. واسه خاطر شغلم كه به شهرهاي مختلف ميرم، به شهر دختر مورد علاقه م ميرم و ميبينمش و حسرت ميخورم كه چرا ازش گذشتم. به طلاق فكر ميكنم. كه زنم رو طلاق بدم و به دختر مورد علاقه م برسم. لطفا كمكم كنيد…

       پاسخ:
      دوست عزیز،خودتان بیندیشید و نظر دهيد:
      با دختر مورد علاقه ام آشنا شدم ،به قصد ازدواج،اما خانواده مخالف بودند،بعد 4 سال خانواده راضی به رفتن خواستگاری شدند ،اما باز هم مخالف بودند،4ماه بعد از جدایی رفتم و ازدواج کردم،6ماه بعد زندگی مشترک فکر می کنم که زنم را طلاق بدم و به دختر مورد علاقه ام برسم!!!!
      یعنی در این مسیر تنها راه رسیدن به دختر مورد علاقه این بوده که ابتدا با فرد دیگر ازدواج کنيد سپس او را طلاق دهيد!!!حالا  آیا همه مسائل حل شده و شما بعد از طلاق به وصال دختر مورد علاقه می رسید?
      شما می گویید در این مدت نتوانسته ام دختر مورد علاقه ام را فراموش کنم ،به نظر شما کسی که فورا 4ماه بعد از جدایی ازدواج می کند ،و در ازدواج هم سر هر موضوعی همسرش را  با فرد قبلی مقایسه می کند و علاوه برآن با دختر قبلی هم ارتباط دارد ،حتی به دیدن او می رود ،چگونه می تو اند ،فراموش کند?!(مگر اینکه بخواهد خودش را گول بزند).
      و انسانی که خودش را گول می زند ،خیلی از تعهدات و قوانین را نادیده می گیرد ،ساده ازدواج می کند،ساده طلاق می دهد ،دوباره ساده ازدواج می کند و تازه شاید چند ماه دیگر بعد از ازدواج مجدد،بخواهد به مسائل مهمتر فکر کند !!
      دوست عزیز ،شاید از صحبتهای من آزرده خاطر شده باشید ،اما لطفا هر صحبتی که بیشتر آزرده تان کرد در رابطه با آن بیشتر فکر کنید.چون زندگی شما ارزشمند است ،و قبل از اینکه اقدامی انجام دهید حتما چندین جلسه با یک مشاور در ارتباط باشید.
      منبع
  • اذیت‌های همسرم منو به سمت شخص دیگری کشوند
    • پرسش:
      من 13 ساله ازدواج کردم ودوبچه دارم،ولی یک سال است که باپسری دوست شدم ،وخیلی هم دوستش دارم،شوهرم خیلی اذیتم میکرد،ودست بزن داشت ،من بخاطربچه هام نتونستم جدابشم،همش افسرده بودم پارسال باپسری خوش اخلاق ومهربان آشناشدم،بهم پیشنهاد دوستی داد،اولش قبول نمیکردم ولی بعدنمیدونم چی شد که باهم دوست شدیم،ولیمن عذاب وجدان دارم اون پسرخوبیه،ولی من ازخدا وآخرتم میترسم،چندبارهم بهش گفتم ادامه ندیم،ولی اون میگه من بدون تومیمیرم،منم نمیدونم چیکارکنم هم بهش علاقه دارم ،وهم عذاب وجدان دارم،خواهش میکنم منوراهنمایی کنید تابتونم این رابطه راقطع کنم.
       

      پاسخ:

      دوست عزیز،این خیلی خوبه که خودتون تصمیم به قطع این رابطه گرفته اید،اما بیشتر از هرکس دیگر این خود شما هستید که می توانید به خودتان کمک کنيد،یک سوال شما به خاطر بچه هاتون نتونستيد جدا شید و اذیتها و دست بزن های همسرتون رو تحمل کردید ،اونوقت چطور میشه که یک مادر مهربان و باگذشت تصمیم به رابطه دوستی با فرد دیگر می گیرد بدون اینکه به آسیبهایی که در این انتخاب ،به فرزندانش میزند آگاه باشد!!
      فرض کنید پدر و مادر شما در کودکی  به هر دلیلی به جز خیانت از هم جدا می شدند ،الان چه احساسی نسبت به مادرتان داشتید?
      حالا فرض کنید دلیل جدایی پدر ومادرتان خیانت مادر بوده،یا اصلا جدا هم نشده اند ،اما متوجه شده اید که مادرتان طی سالهای زندگی در کنار خانواده با مرد دیگری در ارتباط بوده یا هست،الان چه احساسی به مادرتان داريد?
      مطمئنا ،آسیبی که فرزند ان شما قبل از آشنایی با این فرد،دراثر جدایی شما می دیدند به مراتب کمتر از مانی است که متوجه شوند مادری داشته اند که به پدرشان خیانت می کرده!!
      منبع
  • همسرم همیشه عاشقم بوده ولی من بهش علاقه ندارم
    • پرسش:

      دختری 28 ساله هستم و همسرم 3 3،   3 سال که ازدواج کردم ، و این ازدواج برای رهای از مشکلاتی که در خانه پدری داشتم صورت گرفت، پدر و مادرم اختلافات زیادی داشتن و پدرم خیلی یه ادم غیر منطقی  و بد اخلاق بود ، و همسرم در یک شهر دیگر مشغول کار بود و فوق العاده شخصیت ضعیف اروم و ساکتی و داره که من معیارم همین اروم بودنش بود برخلاف شخصیت پدرم با اینکه علاقه ای نداشتم بهش بخاطر شرایطم حاضر به ازدواج شدم علارغم مخالفت پدر م بخاطر اینکه هم از نظر مسافتی خیلی دور بود هم ازنظر وضعیت مالی ما در شرایط بهتری بودیم و هم از نظر ظاهر اصلا بهم نمی امدیم و البته خودمم با این ها مشکل داشتم مخصوصا ظاهر من از ایشون ازنظر چهره خیلی بهتر بودم طوری که مورد تمسخر فامیل قرار گرفتم ،در گیر دار این مخالفت ها خودمم موردد بودم وهمش رابطمون بهم می زدم ولی اصرار از سمت ایش.ن و همچنین دلسوزی و ترحمی که داشتم  بهش سرانجام عقد کردیم، در دوران عقد هم من همچنان پشیمون بودم چون علاقه ای نداشتم برعکس اون به شدت من دوست داشت و هر فداکاری انجام میداد به هر حال بعد از 6 ماه عقد ازدواج کردیم، بعد از یک سال ازدواجم که همیشه یه عشق یک طرفه از سمت همسرم بود من تو این زندگی اصلا ادم خوشحالی نبودم  و همیشه فکر جدای بودم ولی می ترسیدم از تنهای و خیلی چیزای دیگه ، تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بئم در مقطع ارشد که درس خواندم باعث شد من اشتباه دومم انجام بدم و به همسرم خیانت کنم، من در دانشگاه یک همکلاس داشتم 2 سال از خودم کوچکتر که این فوق العاده با هوش زرنگ و دارای روابط اجتماعی بالا بود؛، ترم اول به من تو درس ها خیلی کمک می کرد و خیلیم بهم توجه میکرد من ازش خوشم میومد چون ادم قوی بود ولی تو فکر رابطه نبودم؛ ترم دوم کم کم ابراز علاقه کرد کم کم رابطه شکل گرفت  الان 6 ماه از رابطمون میگذره من با ایشون سکس هم داشتم در صورتی که دیگ2 ماه با همسرم به بهانه های مختلف  سکس نداشتم 1 ماه که بهش گفتم که دوسش ندارم و میخوام ازش جدا شم ولی خیلی شک شده و حالش بده، من تو این مدت خیلی عذاب وجدان دارم و حالم از خوئم بهم میخوره ! در مورد رابطه ام بگم که من و سجاد خیلی همدیگر دوست داریم ئ با هم دیگه خیلی خوشحالیم ولی تا الان صحبت جدی بینمون انجام نشده وقتی از برنامه هاش میگه صحبت از ما میزنه مثلا برای دکتری بریم خارج از کشور ؛
      سوالی که داشتم من نمی خوام دلیل جدایم رابطه ام باشه میخوام تصمیم ئرست بگیرم؟ایا رابطه ای که اشتباه شروع شده باشه سرانجام خوبی داره ؟

      پاسخ:

      دوست عزيز،با توجه به مطلبی که در ابتدا فرمودید ،فکر نمی کنید باید از همسرتان سپاسگزار باشيدباشید،برای اینکه شما را از مشکلاتی که در خانه پدری داشتید رها کردند،به شما فرصت یک زندگی مستقل و ادامه تحصیل  دادند و در کنار همه اینها در طول این مدت به شما ابراز عشق و علاقه داشتند.
      درسته که شما الان به فرد دوم علاقه بیشتری دارید و همخوان با او هستید ،اما برای رسیدن به این مرحله (یعنی دوست داشتن)شما از یک انسان (همسرتون) به عنوان یک ابزار استفاده کردید.اما بخاطر داشته باشید که او یک انسان است نه  یک ابزار که اگر بعد از مدتی که از یک ابزار یا وسیله بد استفاده کنیم یا سواستفاده کنیم ، شاید فراموش کنیم،اما در مورد انسان ها این موضوع فرق می کند ،روان شما هيچ گاه آسوده نخواهد بود.
      در مورد سوال آخرتون، آیا ازدواج شما سرانجام خوبی داشت?چون آن هم رابطه ای بود که اشتباه شروع شد!
      ود ر آخر ،لطفا به این سوال فکر کنید،اگر شما یک دختر مجرد بودید،و با مردی متاهل آشنا میشدید،حتی اگر با آن مرد متاهل ازدواج هم می کردید ،چه افکاری به سراغتان می اومد ،آیا  فکر می کنیدسرانجام خوبی داشتيد?
      شاید یک زن در این موقعیت شرایط را به نفع خودش تعبیر کند و بگويد حتما من بهتر م که تصمیم گرفت زنش را رها کند و با من ازدواج کنه،اما اکثرا مردها اینگونه فکر نمی کنند چون منطقی تر به مسله نگاه می کنند در نتیجه. اولین پیام در ذهنشان این است کسی که به همسر خودش خیانت کرده ،به احتمال زیاد روزی به من هم خیانت خواهد کرد،پس او هرگز با اطمینان در این رابطه گام برنخواهد داشت.بسیار مراقب باشید شاید این بار شما یک ابزار برای دیگری باشید.

      تمام انسانها مجموعه ای از خوبی ها(که برای ما خوشایند هستند)و مجموعه ای از غیر خوبی ها(که برای ما ناخوشایند هستند)می باشند،حالا بستگی به این دارد که ما از ابتدا با چه نگرشی وارد شده ایم و روی کدام قسمت تمرکز داریم.اگر از ابتدا باور من این است که طرف مقابل من دوست داشتنی نیست در نتیجه تمام رفتارهای او برایم دوست نداشتنی می شود و روزبه روز باور من بیشتر تقویت می شود .علی الخصوص با فردی که برایمان دوست داشتنی است نیز روبه رو شویم ،به مراتب فرد قبلی دوست نداشتنی تر از قبل هم خواهد شد.
      یا شما به مسائل  احساسی نگاه می کنید یا احساس و منطق در کنار هم،اگر صرفا احساسی نگاه می  کنید درنتیجه نمی توانید از تکنیکهای موجود ،استفاده کنید چون فقط احساس مهم و غالب است،در نتیجه کنترل زندگی شما در دست احساستان است و مانند هر مسأله ایی صرفا احساسی بایدخسارت و تاوان آن را در زندگی بدهید،اما چیزی که شمارا متمایز می کندقدرت تفکر و استفاده از منطق در کنار احساساتتان می باشد،در روان شناسی معتقدیم پشت هر احساسی یک فکر است،مثلا اگر من در مورد شمااحساس منفی داشته باشم حتما یک فکر پشت این احساس من است ،ممکنه فکرکنم عجب خانمی!!چقدر راحت خیانت می کنه و می خواد خود شو توجیه کنه و هیچ وقت هم تغییر نخواهد کرد،خب طبیعتا این فکر من باعث شده نسبت به شما احساس منفی پیدا کنم،اما اگر اینگونه فکر کنم که عجب خانمی ،خودش در مسیر احساس خطر کرده و حالا می خواهد با راهنمایی بهترین مسیر را اانتخاب کند ،چقدر زندگیش براش ارزشمنده،خب اگر این فکر از ذهنم رد شود احساس من به شما دیگر منفی نیست.(این صرفا يک مثال بود،جهت درک بیشتر،لطفا موضوع را شخصی نکنید).
      پس در واقع نوع افکار و باور ما صددرصد با احساساتی که داریم مرتبط است،واگر شما جزو گروه دوم باشید ،یعنی احساس و منطق در کنار یکدیگر،درنتیجه به خودتون فرصت میدهید تا باورها و فکرهاتون را بازبینی کنید شاید احساسات متفاوتی را تجربه کنید .
      ودر آخر اینکه هیچ زندگی ،یک طرفه نمی تونه ادامه پیدا کنه و مطمئنا اگر با این ذهنیت و باور که فرمودید باشید ،اوضاع روزبه روز بدتر خواهد شد نه بهتر!

      منبع

  • همسرم مدام به من خیانت می‌کند
    • پرسش:
      ده ساله که ازدواج کردم ،اولین  بار كه  مچش رو گرفتم  یک سال از زندگی مشترکمون می گذشت ، و بعد از اون هر سال ادامه پیدا کرد ، بارها و بارها و هر بار به التماس می افته ولی  نمی دونم چرا دباره تکرار می شه، الآن هم با پسری که در زیر زمین منزل ما  مستا جر است طی 6 ماه دوبار مچش رو گرفتم ،، باید چه کنم ؟ بنده مردی 30 ساله تحصیلات، لیسانس دارم ، و همسرم ديپلم دارن.

      پاسخ:

      با توجه به مسعله مطرح شده بهتر حضورا به اتفاق همسرتون به روانشناس مراجعه کنید.تا ایشونم از دلایل این عملشون صحبت کنند.
      توصیه می کنم توجه و محبت خودتون رو نسبت به همسرتون بیشتر کنید چون احتمالا ایشون بخاطر یک سری کمبودها و نیازها به این کار رو می کنند البته کارشون به هر دلیلی موجه نیست .در هر حال با مراجعه حضوری بهتر می توان به ایشون کمک کرد.شما هم بهتر است با صبر وتحمل و بخشش بیشتر و محبت روزافزون تر به حل این مشکل کمک کنید.
      منبع
  • می‌خوام رابطمو با زنی متاهل قطع کنم ولی…
    • پرسش:

      پسری 25ساله ام؛مدتی است با یه خانوم 44ساله که دارای یک شوهر معتاد و سه دختر 28 و 27 و 24 ساله است اشنا شده ام؛اوایل فقط در حد صحبت کردن بود ولی بعد شد رابطه حضوری  و در حد ماچ و بوسه….
      اوایل فقط میخواستم در حد تجربه باشه ولی بعد شد لذت…
      نمازم یکدفعه ترک شد؛اخلاقم 90%برگشت؛تا حدی که وقتی از کار می امدم فقط زنگ میزدم تا صدایش را بشنوم..از طرفی اون زن جوری به من وابسته شده که میگه اگه منو ترک کنی دست به خودکشی میزنم
      احساس گناه میکنم و میخواهم توبه کنم ولی دلم به حال این زن میسوزد
      از طرفی از خدا میترسم که بعدا که اردواج کنم همین جریانا برام پیش بیاره و زنم همین کار را باهام کنه و از طرفی دلم به حال این زن میسوزد
      احساس گناه میکنم
      دلم توبه میخواهد
      ولی اگر این زن دست به خودکشی بزند من جواب خدارا چه بگویم که او را وابسطه کردم

      پاسخ:

      برادر بزرگوار توصیه می کنم هر چه سریعتر نسبت به اتمام این رابطه اقدام کنید .و اجازه ندهید که آسیب بیشتری به خود شما و اون خانم از لحاظ جسمی و روحی وارد شود.با توجه به سن حساس شما و غلبه کردن هیجانات و احساسات و نیازهای جنسی شما متاسفانه مسیر نادرست رو انتخاب کردین که اگر ادامه دار باشد ممکن است لطمات جبران ناپذیری براتون در پی داشته باشد.چون این کار هم از لحاظ دینی حرام  است و هم از لحاظ اجتماعی امری زشت و ناپسند و به دور از اخلاقیات .
      شما می تونید با تغییر مسیر  و اصلاح گذشته و توبه از درگاه خدا و انتخاب هدف درست و منطقی آینده ای روشن رو برای خودتون رقم بزنید .
      برای اینکه در تصمیم تون پایداری داشته باشید توصیه می کنم  برای خودتون سرگرمی و تفریح و انتخاب ورزش برای تخلیه انرژی و دوری از تنهایی و کنترل ذهن و فکر و مخصوصا دوری از مکانهایی که شما رو یاد اتفاقات گذشته می اندازد امیدوارم بتونید مسیر روشنی رو برای خودتون انتخاب کنید .و در آینده نزدیک انشاالله با انتخاب همسر شایسته آتیه خوبی رو برا خودتون رقم بزنید.موفق باشید.

      منبع

  • میخوام از مردی که بهم خیانت کرده جدا بشم
    • پرسش:

      دختری هستم بیست و نه ساله و همسرم سی و سه ساله  دوازده ساله ازدواج کردم پسر شش ساله دارم همسرم راننده کامیونه شغلش ایجاب میکنه دیر به  دیر خونه بیاد حدود سه ساله پیش فهمیدم شوهرم با کسی دوست شده بعد از فهمیدنش ضربه سختی بهم خورد واین قضیه دو سال طول کشید تا رابطه تمام بشه با اینکه همسرم رابطشو قطع کرده بود اذیت هایی که از طرف مقابل بود تمومی نداشت دو سال طول کشید دوباره به همسرم اعتماد کنم تا اینکه چند روز پیش همسرم بعد از بیست روز  به خونه اومد ناخود اگاه گوشیش رو چک کردم فهمیدم دوباره با کس دیگه ای بهم خیانت میکنه البته اینم بگم شوهرم ادمی هستش که خیلی به همه چی گیر میده همه چی منو کنترل میکنه پسرم از لحاظ روحی تو فشار هستش چون من خونه رو با اینکه التماسم میکرد اشتباه کرده ترک کردم  وفردای اون روز رفتم درخواست طلاق دادم الان نمیتونم تصمیم بگیرم باید چیکار کنم خواهش میکنم راهنماییم کنید

      پاسخ:

      شما در تعارضي بين دو تصميم قرار گرفته ايد و بايد بدونيد هر تصميمي كه بگيريد به دنبال خودش پيامد هاي مثبت و منفي خواهد داشت. بهترين كاري كه مي توانيد بكنيد اين است كه  روي يك برگه كاغذ اين پيامد هاي مثبت و منفي (سود و زيان)هر انتخاب را بصورت جداگانه بنويسيد و بعد سبك و سنگين كنيد كه كداميك براي شما قابل تحمل تر و يا مناسب تر است. مي توانيد در مسير اين انتخاب از راهنمايي يك روانشناس بهره ببريد .

      منبع

       

  • همسر دوستم 12 ساله به اون خیانت می‌کنه
    • پرسش:
      دوست من ۴۱ سالشه. و همسرش حدود ۱۲ ساله که بهش خیانت می کنه و ایشون بخاطر فرزندانش دختر ۱۸ ساله و پسر ۶ ساله تحمل می کنه تا سه هفته پیش که صبرش لبریز شد و به یک حرکت کاراگاهی رفت و شوهر و زنی که باهتش رابطه داشته رو در زیر پله ای (اتاقک) پدر شوهر ش توسط پلیس دستگیر می کنه. شوهر بینهایت بد دهن حتی به دخترش. وضعیت مالیشون خوبه ولی برای زن خپدش زیاد خرج نمی کنه. الان سوالی که دارم اینه که با توجه به اینکه زن خانواده ای  که بتونه پشتش باشه نداره. برای طلاق دو دل هست. از چاله به چاه افتادنه. در ضمن زنی که شوهر ایشون باهاش رابطه داره شوهر داره. و فعلا به قید وثیقه آزاد شدند و همسر ایشون هم وثیقه آزادی زن که ۲۰ میلیون بود رو پرداخت کرده. خیلی اوضاع روحی بدی داره چطور میشه بهش کمک کرد. متاسفانه وضعیت مالی خانوم هم خیلی بده هرچی پس انداز داره داده وکیل. لطفا کمک کنید
       
      پاسخ:

      1 باید خود ایشان مستقیم تماس بگیرند .

      2 کسی که هیچ گونه پشتوانه و حمایت ندارد . مهم این است که به اصطلاح در درون خانه با یک گرگ روبرو است . اما بعد از طلاق با 10 گرگ . این برای کسی است که هیچ گونه حمایت و شرایط محافظت از خود را ندارد.

      منبع
  • کاش همسرم همسر دوم اختیار کنه
    • پرسش:

      40 ساله هستم دانشجوی کارشناسی رشته مدیریت برنامه ریزی هستم 11 ساله ازدواج کردم و یک فرزند پسر 5 ساله دارم. همسرم 6 سال از من کوچکتر است.و لیسانس مکانیک می باشد. حدود 4 سال باهم دوست بودیم. علاقه خیلی زیادی به هم داشتیم و من به او خیلی وابسته بودم اما تقریبا از 3 ماه بعد از عروسی اختلافات ما شروع شد. اینکه پشیمونه از اینکه زود ازدواج کرده. جوانی نکرده(با وجود اینکه قبل از ازدواج دوست دخترهای زیادی داشته و حتی با زن بیوه هم ارتباط جنسی داشته و فوق العاده رفیق باز بوده) من اهل معاشرتهای دوستانه و  مسافرتهای دوستانه نیستم. پشیمون بود از اینکه چرا بعد از ازدواج نمیتواند ارتباطهای دوستانه قبلی خود را داشته باشد. و مدام بر سر این مسائل جنجال به راه می انداخت. بسیار به خانواده اش وابسته است در حالی که قبل از ازدواج اصلا چنین نبوده. زمانی که (سال87) متوجه شدم با یک خانم مطلقه ارتباط دارد البته به گفته اون خانم و خودش چند روز بیشتر طول نکشیده چون من خیلی زود متوجه شدم. دیگر نتوانستم با او ارتباط صمیمانه و با محبت داشته باشم. در آن زمان قصد طلاق داشتم ولی با اصرار خودش و بزرگان فامیل او والبته میل درونی خودم که هنوز دوستش داشتم از طلاق منصرف شدم. او مدام از زنهایی که مشتاق برای ارتباط با او در محل کار و محیطهای مختلف هستند صحبت می کند. و میدانم در شبکه های مجازی نیز دوستان جنس مخالف دارد ولی اینکه با آنها ارتباط بیرونی هم دارد یا نه نمیدانم. سعی میکنم کنجکاوی نکنم تا خودم اذیت نشوم. علیرغم میل باطنیم ترجیح میدهم برود همسر دیگری اختیار کند تا اینکه فکر کنم به من خیانت می کند. یا گهگاهی با وقاحت تمام از ارتباطهای مجازی و تلفنی خود برایم بگوید. با وجود پسرم نمیتوانم از او جدا شوم.دوست نداره من درس بخونم و مدام بهانه جویی میکنه، دیگر نمیتوانم با او ارتباط گرم و صمیمی برقرار کنم.ادامه این زندگی هم خیلی برام سخت و طاقت فرسا شده. از شما تقاضا دارم من را راهنمایی کنم.

       
      پاسخ:
      دوست عزیز،درسته که ادامه این زندگی براتون سخت و طاقت فرسا شده،اما یک سوال?ایا فکر می کنید با گرفتن همسر دوم زندگی برای شما از حالت طاقت فرسا به حالت ارامش تبدیل می شود???!!!
      اصلا ایشون از شما خواستند برایشان همسر دوم اختیار کنید یا این ایده شماست??(این فقط نظر شماست برای اینکه اینطور خودتون رو توجیه کنید که همسرم به من خیانت نمی کند).لطفا لطفا با خودتون صادق باشید ،اگر قرار است در رابطه بمانید ،واقعیتهای موجود ان را بپذیرید و به اندازه سهم خودتان جهت بهبود ان تلاش کنید.اما دوست عزیز ،اگر فقط و فقط به خاطر فرزندتان در رابطه هستید ،پس سعی کنید تمام تمرکز و توجهتان را به فرزندتان بدهید و برای تربیت او تلاش کنید و انتظار زیادی از همسرتان نداشته باشید.
      منبع
  • چند ماه بعد از عقدمون شوهرم بهم خيانت كرد
    • پرسش:

      من تازه ازدواج كردم ،٢٢سالمه و همسرم ٢٥و بعد از چند ماه از عقدمون شوهرم بهم خيانت كرده و با يك زني كه ميگه ٤٠ سالشه رابطه داشتن و من اين رو از طريق اس ام اس گوشيش فهميدم كه خيلي هم بد بودن …  چند وقتي گوشيش رو چك ميكردم همون موقع كه فهميدم به اون شماره زنگ زدم و مطمئن شدم و هيچ اعتمادي بهش ندارم هر دومون دانشجو هستيم و اين رابطه در دانشگاه همسرم اتفاق افتاده ميخوام كه اين قضيه رو فراموش كنم اما هر چند وقت يك بار برام تجديد خاطره ميشه و من راهي جز زندگي ندارم براي حفظ ابروي خودم از لحاظ روحي خيلي به هم ريختم قرص ارام بخش مصرف ميكنم كار هر روز من مرور كردن اون اس ام اس هاشونه و گريه كردن و هر وقت با شوهرم بحث ميكنم راجع به اين قضيه دعوامون ميشه و ميزاره ميره ازتون ميخوام كمكم كنين و اين موضوع را فقط خودمون دوتا ميدونيم به كسي نگفتم كه ابروش نره اخه ما تازه عروس داماد هستيم از الان بخواد اين اتفق بيفته بعد ٢٠ سال چي ميشه ؟ نميدونم پنهان كردن و كوتاه اومدن اوضاع رو بد تر ميكنه يا نه ؟ هيچ اعتمادي ندارم و همش فكر ميكنم باز هم در ارتباط هستن. چي كار كنم ؟

      پاسخ:

      با توجه به اینکه همسر شما این رفتار نامناسب را انجام داده است، نگرانی شما از تکرار این رفتار توسط او طبیعی است. اما شما باید اولاً این نگرانی را کنترل کنید چون در درجه اول تداوم آن احتمالاً برای خود شما آسیب زا خواهد بود و در درجه دوم همان طور که عنوان کردید به رابطه تان آسیبب می زند. باید با مشورت روانشناس شرایطی فراهم شود که اولاً همسر شما با رفتارهایش موجب تشدید نگرانی و بی اعتمادی شما نشود و دوماً شما نیز به جای کنترل رفتارهای همسرتان و القاء بیشتر حس بی اعتمادی که تخریب کننده رابطه تان است، سعی در توجه بیشتر به رابطه تان و بازسازی مجدد اعتماد دوسویه نمایید. مطمین باشید اگر هر دو نفر شما خواهان تداوم رابطه ای تؤام با اعتماد و حتی داشتن رابطه ای بهتر از گذشته باشید، این امر با تلاش و مشارکت هر دوی شما میسر خواهد شد. توصیه می شود سریعاً باهم به یک زوج درمانگر ماهر مراجعه کنید. موفق باشید

      منبع

  • شوهرم با زنی را که قبلا طلاق گرفته ارتباط داره
    • پرسش:
      دو فرزند دارم حدود 10سال که ازدواج کردم حدود یکسال هست که فهمیدم شوهرم با زنی را که قبلاطلاق گرفته ارتباط داره یه مدت همش می گفت چی میشه ادم دوتا زن داشته باشه مگه چی شده دارن زندگی می کنن یا فلانی این کار کرده از ماه شهریور سال گذشته فهمیدم بهش اعتماد کامل داشتم اصلا فکرش هم نمی کردم این کارا رو بکنه
      اون موقع تصادف کرده بود ولی خودش صدمه ندید بعد از یک هفته که خونه اومد مرتب موبایلش مشغول بود چند بار ازش پرسیدم می گفت یکی از دوستام سرطان داره دارم باهاش حرف می زنم تا روحیه اش بهتر بشه بعد دیدم دو سه ساعت می رفت توی مغازه حرف می زد هر وقتم میومد خونه مرتب تو وات ساپ واینترنت بود فهمیدم که داره دروغ میگه خلاصه هرروز بیشتر حساس شدم و بیشتر به اون گیر دادم اونم که منتظر فرصت بود بیشتر می رفت به اون سمت کتکم می زد قبل از که حرف بزنم جبهه می گرفت تا من خاموش بشم وخلاصه همش انکار میکنه ولی کاره خودشو میکنه تا اینکه با مشاوره صحبت کردم اونم خواهرش معرفی کرد چون شوهرم حساس بود از طریق وات ساپ بامشاوره ارتباط داشتم اون قدر احساس تنهایی می کمردم که با مشاوره راحت صحبت می کردم اونم درکم می کرد وسعی می کرد با صحبت کردن خیلی چیزا بهم یاد بده هراز گاهی هم پیام ی می فرستاد منم همین طور منظورم چیزایی که در وات ساپ میومد من بهش گفتم که شوهرم حساسه و قرار شد هر وقت من پیام دادم اونجواب بده تا اینکه رفتیم خونه برادرم و اونجا شوهرم فهمید که خانواده ام می دونن و دنبال بهانه بود با عصابانیت اومدیم و بین راه کلی دعوا کتک کاری کرد توی ماسین ومنم اشتباه کردم موبایل و دستم گرفتم اونم به زور ازم گرفت و گفت باید رمزشو باز کنی و خلاصه فهمید که من با مشاوره در تماس بودم وخیلی عصبانی شد هر وقت مشاوره نبود من بهش میگفتم دلم براتون تنک شده یا اینکه از اینکه باشما حرف می زنم اروم میشم دراین حد زنگ زد به برادرم واونا هم اومدن برادرم گفت که اشتباه کرده ولی وقتی محبت تو خونه کم بشه معلومه که طرف مقابل به یه سمت دیگه سوق پیدا میکنه و برادر کوچکترم گفت که تو موبایل خواهرم رو زیرو کردی منم می رم شکایت میکنم پرینت موبایلتو می گیرم  اشوهرم گفت من زنم رو بخشیدم نمی خاد ببرینش ولی دخترم خیلی گریه می کرد من مجبور شدم به خاطر اون برم خونه پدرم روز اول شوهرم زنگ زد به دخترم که بیایم دنبالتون گفتم نه بذار یه دوروز بمونیم بعدش دوباره زنگ زد که میام دنبال تو وداداشی که دخترم گریه کرد بعداز سه روز زنگ زد دوباره که می خای چی کار کنی اگه نمی یای برادرم بفرستم دنبال بچهها اینم با لحن بد منم گفتم میام گفتش باید خودت بیای کسی دنبالت نمی یاد و مثل یه سگ هستی توخ.نه من وکلی فحش وبد بیراه گفت حالا که اومدم رابطهش با دختره بیشتر شده جای خابشو جدا کرده بددهنی میکنه کمکم کنین نمی دونم چی درسته من این سه روزرومرخصی گرفتم حالا که قراره حقوق بریزن به حساب میگه من دیگه پول ندارم  نمی خام دیگه کارت بهش بدم از بس حساسه دیگه نمی تونم برم پیش مشاور موبایلم را ازم گرفه تلفن خونه رو قطع کرده کمکم کنید

      پاسخ:

      شما هردو به هم خیانت کرده اید ولی خودتون نمی دانید
      بیش از سی نوع خیانت داریم.
      شما باید تکلیف را اول با خودت و بعد با همسر تون مشخص کنید
      پنهان کاری هم نداریم
      اگی مسائل شما روشن شود که می خواهید چه کار کنید می توان راهنمایی کرد
      اگر حقوق بگیر و کارمند هستید حقوق مال شما است و از این طریق برای حل مسئله اقدام نکنید آسیب است.
      همراه شدن با متخصص به صورت واضح می تواندراه کار را باز کند.
      اقرار و قبول همسر به ارتباط داشتن ایشان با یک زن دیگر مشکل شما را حل نمی کند. شما سعی نمایید مسائل را با آگاهی از خودتون و شناخت از خودتون و هدف از زندگی مشترک با همراهی متخصص حل نمایید
      منبع
  • خیانت همسرم داره افسردم می‌کنه
    • پرسش:

      خانمی 31 ساله هستم و یه دختر 11 ماهه دارم. من و همسرم حدود 5 سال است که ازدواج کردیم. چند ماهی است که همسرم تمام وقتی که در منزل هست سرش تو گوشیشه، خیلی کنجکاو شدم ببینم اون تو چه خبره که دیگه توجهی به من و بچمون نداره. یه روز که حمام بود گوشیشو چک کردم دیدم در تلگرام با دوست دختر اسبقش که قبل ازدواجمون 4 سال باهاش دوست بوده و به گفته خودش فقط سکس پارتنرش بوده کلی صحبت و عکس ها و فیلمهای پورن و درد و دل و … 2 دختر دیگه هم بودن که نمی شناختم و خلاصه تمام حرفهایی که می تونست با شریک زندگیش بزنه با دیگران می زنه و این ماجرا همچنان ادامه داره، من به این فکر می کنم وقتی همسرم این قدر راحت در مورد مسائل پورن با دوست دختر اسبقش صحبت می کنه احتمال زیاد هنوز با هم سکس دارن و این خیلی برای من سنگین هست . هر چی من فکر می کنم که مشکل کجای کاره متوجه نمی شم. من واقعاً همسرم و دخترم رو دوست دارم و نمی خوام زندگیمون به هم بریزه. با وجود سختی هایی که بزرگ کردن بچه داره من سعی کردم توجه و محبتم به همسرم کم نشه ولی نتیجه عکس داده. گاهی اوقات فکر می کنم من زیاد از حد برای زندگیمون انرژی گذاشتم و به قول قدیمیا خوشی زده زیر دل همسرم. یکبار خواستم باهاش در رابطه با اینکه تا دیر وقت سرش تو گوشیشه صحبت کنم و لی اون گفت حوصله دعوا نداره و بگو مگو شد و حسابی دعوا کردیم. من دارم افسرده می شم و واقعاً دیگه نمی دونم چیکار کنم.

      پاسخ:

      شما بدون اشاره به چت کردن همسرتون محترمانه از ایشون بخواهید که زمان بیشتری برای شما و فرزندتان بذاره.وقتی‌ براتون صحبت می‌کنه خودتون رو مشتاق نشون بدید .مردان دوست دارند تاید بگیرند تا احساس قدرتمندی کنند.مقایسه و سرزنش نکنید .و به کمترین محبتی که می‌کنه تشکر کنید .به بهداشت و روابط جنسی تان اهمیت بدید .زمانی‌ فرزندتو نزد اقوام بذارید تا گاهی‌ با همسرتون تنها باشید  .به روانشناس مراجع کنید تا اصول رو به هر ۲تا آموزش بدهند.

      منبع

  • خیانت‌های مدام همسرم راهی جز طلاق برام نذاشته
    • پرسش:
      سی ساله هستم هفت ساله که ازدواج کردم چند بار دیدم که شوهرم بهم خیانت کرده و بحث شدیدی داشتیم تااینکه قول داد ک تکرار نکنه و منم بخشیدمش و بار آخر بهش گفتم اگه تکرار کنه ازش جدامیشم بعد از یکسال و نیم از قولش بازم تو مسافرت یه گوشی که قایم کرده بود رو دیدم وچندتا شماره ومخاطب دختر داشت تو گوشی دومش که پیداکردم توماشین.بحثمون شد بهش گفتم ازت جدامیشم ولی واهمه ای از این موضوع نداره نمیدونم چکارکنم آیاجدایی راه حل منه؟؟؟؟؟
      دیگه خیلی کلافه شدم لطفا راهنماییم کنید
      پاسخ:

      دوست عزیز،شاید تنها راهی که بخواد به همسرتون انگیزه ای برای تغییر بده اجرا کردن قولتون باشه،زمانی که ببینه داره زن زندگیشو از دست میده،حالا شاید،شاید بخواد تغییر کنه تا جلوی این از دست دادن رو بگیره،در غیر این صورت.چه چیزی با ارزش تر از شما مینونه وجود داشته باشه که ایشون از ،بخواد برای از دست ندادنش تلاش کنه!!!!واگر چنین ارزشی رو شما برای خودتون ،یا ایشون به شما قایل نشوند ،پس متاسفانه روال به همین صورت ادامه خواهد داشت،البته برای مشاوره کاملتر نیاز به بررسی جنبه های دیگر. می باشد .
      منبع
  • به خاطر خیانت‌های مدام همسرم دیگه نمی‌تونم بهش اعتماد کنم
    • پرسش:

      اینجانب ک .ش 30 ساله از تهران مدت 10 سال است ازدواج کرده و حاصل این ازدواج 2 فرزند میباشد به سنهای 5 و 9 ساله و خانم 26 سالشه سر آغاز زندگی بآ عشق و 1 سال دوستی شروع شد و در 4 سال اول ازدواج عاشق همدیگر بودیم ولی در کمال نا باوری همسرم در سال چهارم زندگی با یه آقای دیگه که از بستگان بود رابطه عشقی برقرار کرد و بعد از یه مدت ارتباط که داشتند من متوجه این رابطه شدم ولی بخاطر فرزندم که آون موقع اولین فرزند بود و 3 سال بیشتر نداشت گذشت کردم و به زندگی با همون عشق ادامه دادم و خدا فرزند دوم را به ما داد تا 2 سال از فرزند دوم گذشته بود که دوباره همسرم با یه آقای دیگه ارتباط جنسی پیدا کرد و باز از آنجایی که خداوند همیشه شاهد و نظاره گر هست و نمیزاره ماه پشت ابر بمونه باز هم از این ماجرا مطلع شدم و این بار دیگه خیلی سخت بود با همه عشق و علاقه ای که به ایشون داشتم دوبار به من خیانت کرده بود ولی باز حس پدرانه و از همه بیشتر حس عشقی که به خودش داشتم مانع از طلاق و جدایی شد ولی حالا بعد از گذشت 2 سال نمیتونم اعتماد کنم و هر وقت مشاجره ای میشه فکر خیانت دیونه ام میکنه خواهشمندم راهنماییم کنید میتونم این زندگی رو ادامه بدم یا هر چه زودتر پایان بدم به این زندگی بهتره   

      پاسخ:

      اينكه همسر شما قبول دارند كه اين اشتباهات را مرتكب شده اند، شما مي توانيد ايشان را ببخشيد و يا نبخشيد. عفو يك موضوغ شخصي است.

      ولي در صورت عفو  از اينجا به بعد چي ؟ همسر شما با اين رفتاري كه خودشون بچه گانه و يك شيطنت مي دانند و شما اون را ارتباط جنسي مي دونيد، مي خواهند چه كار كنند؟ آيا پشيمون اند و مي خواهند تكرار نكنند و يا مي خواهند به آن ادامه دهند؟
      هر چند بايد به رابطه بين شما هم پرداخته شود كه چگونه است و آيا نواقصي دارد و چيست؟
      به هر حال اين موضوع ساده اي نيست و پيشنهاد مي شود به يك مشاور خانواده  مراجعه كنيد.

      منبع

  • با خانمی که متاهل و بچه داره رابطه برقرار کردم
    • پرسش:
      پسری هستم ۳۵ ساله (لیسانس)، ۷ سال پیش با یک دختری دوست بودم (۳۲ ساله، لیسانسه) که ایشون رابطه عاطفی خیلی شدیدی با من داشت و اون موقع چون هرکاری کرده بود نتوانسته بود نظر من و به خودش جلب کنه از روی لجاجت با یک نفر ازدواج کرد و ناخواسته هم بچه دار شد و الان یک بچه سه سال داره.

      حدود یک سال هست که ما دوباره باهم رابطه خیلی شدید عاطفی و جنسی داریم. ایشون الان ازدواج کرده شوهر داره زندگی داره ولی همه فکرش اینجا پیش من هست و نتونسته توی این همه مدت فراموش کنه. منم نتونستم فراموش کنم ولی قبول کرده بودم، نه به اون شدت ولی خیلی درگیر این مسئله هستم. همش به اشتباهات گذشته و خاطرات گذشته فکر میکنیم. میبینم که بعضی افراد چطور به راحتی یک رابطه با تمام خوبی بدی هاش پاک میکنن و میرن سراغ رابطه بعدی. ولی ما دوتا و مخصوصا ایشون نتونستیم.

      حالا از شما سوال دارم چه کار باید کرد که بگیم آقا هرچی بوده گذشته، الان تمام شده، الان تو شوهر داری، بچه داری. برو سر زندگیت، برو با چیزهایی که داری حال کن، لذت ببر، بخند، شاد باش؟؟؟؟ چطور میشه یک رابطه اول از ذهن تمام کرد؟

      پاسخ:

      دوست عزیز،هراتفاقی که در زندگی ما میافتد یک رد و اثری در ذهن ما برجاخواهد گذاشت ،یا ما این ردها را پررنگتر و محکم تر می کنیم یا کمرنگتر،طوری که اثرگذاری ان بر زندگی کم شود.اما نمیتوان ان ردها را بطور کامل از بین برد،خصوصا زمانی که هیجان ان اتفاق،زیاد باشد، اما بنظر می رسد شما با هردفعه ارتباط این ردها را پررنگتر و قویتر می کنید،بعد انتظار دارید بتوانید راحت این موضوع را کنار بگذارید!!! برای شروع باید یکدفعه تصمیم بگیرید و خودتان را از رابطه بیرون بکشید،خیلی سخت است ،اما باید سختی ان را پذیرفت ،مثل فرد معتادی که قرار است اعتیاد خود را ترک. کند،تک تک سلولهایتان واکنش نشان خواهد داد ،اما احساس رهایی و رضایت شما بعد از تجربه این درد است ،منتها می توانید با صحبت کردن با یک مشاور ،با درد خود راحت تر کنار بیاید.برای وارد شدن به مرحله بعد و تجربه حس بهتر ،باید این مرحله سخت و درداور را بگذرانید،چاره ای نیست.فراموش نکنید که انسانهای سالم و موفق ،درد امروز را به لذت امروزترجیح می دهند تا فردا بتوانند لذت بدون درد را تجربه کنند.حال انتخاب با شماست.
      منبع
  • رفتار همسرم باعث نگرانی من شده
    • پرسش:
      متاهل هستم واطمینان کامل به شوهرم دارم، با این وجود مدتی ست که تماسهایی از جانب دوست من به او میشود که باعث نگرانی من شده از کجا بدونم آیا خیانتی صورت میگیرد یا خیر؟
       
      پاسخ:
      واژه خیانت کلمه سنگین ست که به کار بردن آن می تواند بدون وجود موضوعیت واقعی می تواند ویرانگر زندگی و روابط شما و همسرتان شود. قبل از هرگونه پیش قضاوتی ابتدا از بودن آن جریان مطمئن شوید بعد از طریق مجرای منطقی به حل مسئله بپردازید.
      منبع
  • نمی‌دونم همسرم به رابطه پنهانیش خاتمه داده یا نه؟
    • پرسش:
      خانمی هستم 30 ساله و دانشجوی روانشناسی.دو دختر ده و دو ساله دارم.8 سال پیش متوجه رابطه پنهاني شوهرم با خانمی که 15 سال ازش بزرگتر شدم و مسئله را به همراه همسرم پیش روانشناس مطرح کردم و ایشون متعهد شدن که همه چیز را تموم میکنه.اما من به کرات چه از طریق پیامک یا تماس متوجه رفت و آمد همسرم به منزل این خانم میشدم.اما هر بار که این موضوع و قولی که ایشون داده بود را مطرح میکردم با عصبانیت تهدید به طلاق و گرفتن بچه ها میکرد و من مجبور شدم این مسئله را با خانواده شون مطرح کنم.اولش که انکار میکرد و میگفت این توهم شماست و مجدداً قول داد که همه چیز را تموم میکنه.اما هیچ فایده ای نداشت.و من تصمیم گرفتم موضوع را با دایی شون  مطرح کنم. چون همسرم از ایشون خیلی حساب میبره. درحال حاضر همون قول های قبلی را میده. و هر بار که من انتقاد میکنم به دلیل بی اعتمادی به حرفشون عصبانی میشه و میگه تو همش تو گذشته هستی ناراحت هستی تقاضای طلاق بده.من میگم برای اعتماد من دلیل و مدرکی بگو که باورم بشود چون خیلی قول دادی ولی عمل نکردی،میگن این موضوع به من ربطی نداره مشکل خودت. گذشته ایی که تموم نشده و گره در حال خورده را چگونه فراموش کنم.واصلا اهل انتقاد نیستند فقط و فقط دوست داره ازشون تعریف وتمجید بشه و اشتباهاتشون نادیده گرفته بشه.با دستور روانکاو قرص ریتالین مصرف میکنن.چون در کودکی بیش فعال بودن درمان نشده.
      پاسخ:
      از ویژگی هایی که شما از همسرت میگی مشخص هست ایشون از افسردگی مزمن رنج میبره توصیه من به شما خواهر نازنین این هست که اولاً حتما برای پیگیری و ادامه درمان حتما با رعایت همدلی و بدون برچسب زدن به ایشون همراهیش کنید ثانیاً با شرایط خاصی روحی که همسر شما فعلا داره مشاجره لفظی درباره رابطه ها با او نداشته باشید چون فقط باعث جبهه گیری بيشتر و اختلاف بین شما میشه و رابطه بینتون رو تیره تر میکنه.  بعد از شروع اولین علايم بهبود در ایشون میشه از طریق راهکارهای مناسب برای برطرف کردن این ارتباطات ناسالم با همسرتون اقدام کرد سربلند و موفق باشید.
      منبع
  • میخوام به خاطر خیانت همسرم ازش انتقام بگیرم
    • پرسش:

      من قبلا  شك داشتم كه همسرم خيانت ميكنه ولى الان برام مسلم شده كه ايشون ٦ ساله با من بازى كردن و خيانت كردند چرا ميگم بازى چون غير مستقيم خانم را ميشناختم و هر دو منو به مسخره و بازى گرفتند الان خيلى سخته تحمل اين مسئله ولى شرايط زندگيم طوريه كه نميتونم جدا بشم ولى فقط تو فكر اين هستم كه چطور از اونها مخصوصاًً اون زن انتقام بگيرم و تا اينكارو نكنم دل سوختم آروم نميشه ميخوام برم سر كارش و آبروشو ببرم چون كارى كرده كه زندگيم به جهنم تبديل شده و در ضمن من دو دختر بزرگ دارم

      پاسخ:

      باسلام بانوی عزیز همدلی بنده را پذیرا باشید و در این راستا شما باید:
      ۱- نباید عکس العمل آنی از خود نشان دهید و یکمرتبه به دلیل بدعهدی همسرتان تصمیم بگیرید که از او جدا شوید. شما نیازمند کمی زمان هستید تا مسایل دیگر را نیز زیر و رو کنید. نباید به طور خاص تمام توجه خود را به خیانتی که از او سر زده معطوف نکنید.
      ۲- باید قبول کنید که احساس خشم، عصبانیت، شک و تردید، شکه شدن، آشفتگی، ترس، درد و رنج، افسردگی، و پریشانی برای فردی که شاهد خیانت همسرش بوده کاملا نرمال است.
      ۳- این مشکل باعث به وجود آمدن برخی مشکلات فیزیکی در فرد می شود از قبیل: حالت تهوع و استفراغ، اسهال، مشکلات مربوط به خواب (بی خوابی و یا پر خوابی)، لرزش، اختلال حواس، کم غذایی و کم اشتهایی. سعی کنید در این حال بیش از پیش از خود مراقبت کنید.
      ۴- خودتان را وادار کنید تا غذاهای سالم مصرف کنید، طبق برنامه پیش بروید، به اندازه کافی استراحت کنید، هر روز ورزش کنید، به اندازه کافی آب بنوشید و تفریح داشته باشید. ایجاد تعادل، بهترین راه حل، برای مبارزه با آسیبی است که به شما وارد شده است.
      ۵- خندیدن کاملا طبیعی و نشان دهنده سلامت فرد است. فیلم یا سریال های تلویزیونی خنده دار تماشا کنید و مقداری از وقت خود را با افرادی صرف کنید که خنده بر روی لب های شما می اورند. زندگی بدون اینکه توجهی به قلب های شکسته و خیانت های همسران داشته باشد، همچنان در حال پیش رفتن است.
      ۶- گریه کردن نیز یک امر کاملا طبیعی است. اگر خود به خود گریه نمی کنید، می توانید آهنگ های غمگین گوش کنید و یا به تماشای فیلم های تراژیک بنشینید.
      ۷- برای خود یک ژورنال درست کنید. تمام افکار و احساساتی که به شما به دلیل خیانت و بی وفایی همسرتان دست می دهد را بر روی کاغذ یادداشت کنید.
      ۸- با همسر خود در مورد بدعهدیش صحبت کنید. تمام سوال هایی که به ذهنتان میرسد را بپرسید. شاید با این کار به این نتیجه برسید که همسرتان هنگام ارتکاب به این کار، اصلا فکر نمی کرده که به شما خیانت می کند.
      ۹- به دنبال مشاوره بروید. سعی نکنید تا به تنهایی از پس این مشکل برآیید.
      ۱۰- حداقل یک روز به خود فرصت دهید.
      ۱۱- نباید ضربه روحی وارده را پنهان کنید. با فرزندانتان صادق باشید؛ اما لازم نیست جزییات مشکل را نیز برای آنها شرح دهید. قسم هایی نخورید که بعدها نتوانید به آنها عمل کنید. تنها چیزی که بچه ها باید بدانند این است که حال شما رفته رفته رو به بهبودی خواهد رفت.
      ۱۲- سعی نکنید این بازی، که چه چیز و یا چه کسی مسبب بروز چنین فاجعه های شده است را شروع کنید. با این کار صرفا انرژی خود را تلف می کنید. در اینصورت فقط می توانید نفر سوم را سرزنش کنید و خودتان خوب می دانید که هیچ چیز درست نخواهد شد.
      ۱۳- اگر بیش از اندازه عصبانی باشید، بر سر مسایل کوچک داد و بیداد راه بیندازید، احساس کنید که بر روی طناب باریکی در حال راه رفتن هستید، و زمانی که به یاد بدعهدی همسر خود می افتید، عکس العمل های شدید فیزیکی از خود نشان دهید، بی شک دچار استرس بعد از ضربه روحی شده اید و باید هر چه سریعتر به پزشک مراجعه کنید.
      ۱۴- انتظار نداشته باشید که حس آشفتگی، بی اعتمادی و عصبانیت به مجرد اینکه تصمیم می گیرید همسر خود را ببخشید و به سرسپردگی خود ادامه دهید به راحتی از بین برود. از بین رفتن دردورنج وارده از طریق خیانت، نیازمند زمان است.
      ۱۵- واقع بین باشید.

      توجه بانوجان:
      بی وفایی یک فرد، هیچ گونه دلیل روشنی ندارد. ممکن است نشات گرفته از سایر مشکلات در زندگی مشترک باشد، ممکن است چیزی در درون قلب همسرتان وجود داشته باشد و … به هر حال شما هیچ گاه به درستی دلیل واقعی آنرا متوجه نخواهید شد.
      نوع خیانت، معمولا فهم و درک آنرا راحت تر می کند. آیا به یک شب ختم می شود؟ به دلیل مشکلات زندگی بروز کرده؟ اعتیاد به برقراری رابطه جنسی بوده؟ آیا خیانت صرفا برای خاتمه دادن به زندگی مشترک بوده؟
      به خاطر داشته باشید که زندگیتان با گذشته فرق کرده و باید ناراحتی به وجود آمده را تسکین دهید…

      منبع

  • همسرم بعد از ده سال میگه به من علاقه‌ای نداره
    • پرسش:

      مدت ده سال است ازدواج کرده ام ودارای دو فرزند هفت وهیجده  ماهه هستم  سن خودم چهل سال و خانمم بیست ونه سال است وبیش از یک سال است که مشغول به کار شده شغلش پرستار می باشد ونزدیک پنج ماه است که بدون علت وحرفی خونه وبچه ها را ول کرده وخواستار طلاق است ومی گوید از زندگی خسته شده است وتحت هیچ شرایطی حاضر به برگشت نیستم وتمام راههای قانونی را رفته که مرا تحت فشار قرار دهد که طلاقش بدهم ولی من بخاطر بچه ها وخودم که عاشقانه دوستش دارم حاضر به متارکه نیستم وهیچ علاقه ای که قبلا نسبت به بچه هاش داشت حالا ندارد مرتب بهانه بهانه می کند واساسش را بر ویرانی این زندگی گزاشته وتا حالا دلیل خاصی ومحکمه پسندی برای جدایی نیاو رده  .
      همه می گویند شخص سومی وسط است ولی من ادم خوشبینی هستم وروی زنم شناخت کافی دارم ولی جدیدا پیامهای حذف شده گوشی خانمم را روی واتس اپ بازیابی کردم واسم یکی از همکارهای مردش را با اسم من ذخیره کرده بود وپیامهایش بودار بود ودر جواب اعتراض من طفره رفت واظهار بی اطلاعی کرد وگفت فقط همکارم است واز اون روز گوشیش را خاموش کرد ایا این مرد می تواند با وعده زنی را از زندگی ساقط کند  وطوری که عاطفه مادری را فراموش کند  بچه ها را در عوض طلاق دادن  با من معامله کندکه مطلقا بچه ها را ملاقات نکند و اظهار می دارد که از تمام مردها تنفر دارد ودر اینده هیچ قصد ازدواج ندارد ولی من باور ندارم
      تا حالا هر راهی که به ذهن شما خطور می کند که یک مرد برای بدست اوردن دل ی  یکزن انجام می دهد انجام داده ام ولی اثر نداشت وفقط به طلاق فکر می کند ایا صلاح است که طلاقش بدهم شاید دل به یکی بسته ومن روی دل خودم پا بگزارم وبزارم پی زندگیش برود ویا اون اذیت کنم وطلاقش ندهم اخه به گفته خودش هیچ علاقه ای توی این ده سال ازدواج به من نداشت واز من سواستفاده کرده لطفا راهنماییم کنید .

      پاسخ:

      شما ده سال زندگی مشترک  داشتید به راحتی نمی توانید تمام این سالها را فراموش کنید و همسر خود را ناسازگار قلمداد کنید مطمئنا روزها و لحظات خوش زیادی را با هم گذرانید.شما دو فرزند دوست داشتنی دارید. شما از دیدگاه خودتان برآورد کننده تمام نیازهای او بوده اید از دیدگاه یک زن و همسرتان چه؟ به نظر لازم است کمی احوالات خود را بررسی کنید برای اینکه چه شد که ما به این نقطه رسیدیم؟ از یک روانشناس کمک بگیرید.اگر همسرتان نمی آید چاره ایی نیست خودتان تنها بروید.انگشت اتهام و تهمت را از همسرتان بردارید و کمی آرام باشید با آرامش . مدیریت صحیح می توانید این مسئله را حل کنید.اذیت کنم و طلاق ندم که حل مسئله نیست. عذاب دادن خودتان و خانواده است.به خداوند توکل کنید و از خدمات حضوری روانشناسان و مشاوران خانواده استفاده و مشورت بگیرید. ان شالله اوضاع به سامان می شود.

      منبع

  • همسرم به خانمی که در مجردی با اون ارتباط داشته سر می‌زنه
    • پرسش:
      زنی 30ساله متاهل لیسانس دو سال است که با پسری 30ساله لیسانس ازدواج کردم و پسری یک ماهه دارم .من و همسرم با عشق با هم ازدواج کردیم و هفت ماهه باردار بودم که متوجه شدم شوهرم به زنه مغازه داری که قبلا گفته بود در مجردی باهاش در ارتباط بوده سر میزنه و به مغازه اون زن میره وقتی موضوع رو بهش گفتم بدجور باهام مشاجره کردیم و اون گفت هیچ ارتباطی بینشون نیست درصورتی که من میدونستم اون چندین بار به اونجا رفته .از اون به بعد هیچ سوالی ازش نپرسیدم و با اون شرایط بارداری همه چیز رو تو خودم میریختم و تا الان بیشتر در تنهایی فقط گریه میکنم خواهش میکنم بگین چه کنم .در ضمن اون زن متاهله و بیشتر از ده سال اختلاف سنی با همسر من داره .کمکم کنید .من شوهر و زندگیمو دوست دارم
      پاسخ:
      سلام خواهر خوبم. شما احتمالا در دوران حساس شیردهی هستید پس برای سلامت روح و جسم خود و کودک دلبندتان نیاز به آرامش دارید.  اگر از وجود ارتباط بین همسرتان و اون خانم اطمینان کامل ندارید و فقط در حد حدس و گمان افکاری سراغ شما میاد سعی کنید با تکنیک های کنترل افکار مزاحم بر این فکر های آزار دهنده غلبه کنید و اگر درصد اطمینان شما از وجود رابطه بالاست با روش مشاجره و پرخاش فقط مقاوت همسرتون رو به این مساله بیشتر میکنید بهتره با یک گفتگوی دوستانه حاکی از همدلی و رفع تنش و حل مساله دلایل گرایش همسرتون رو به ایشون سوال کنید و اهمیت حفظ زندگی و کانون خانواده را به همسرتون یادآور بشید و در نهایت اگر همسر شما بدین شیوه همراه نشد از مشاور متخصص برای حل مشکل کمک بگیرید
      منبع
  • پس از 13 سال زندگی مشترک با خانم مجردی در ارتباطم
    • پرسش:
      من مردی متاهل و 37 ساله هستم دارای 2 فرزند و 13 سال است که ازدواج کرده ام.

      من علاوه بر همسرم با دختر خانم دیگری که مجرد است و میداند که من متاهلم ارتباط دارم. البته این ارتباط به هیچ عنوان ارتباط جنسی نیست فقط در حد مکالمه تلفنی و بیرون رفتن است و در واقع ایشان حکم یک دوست را برای من دارند.

      سوال من اینست که آیا این نوع ارتباط با توجه به اینکه هیچ رابطه جنسی در میان نیست اشکالی دارد و خیانت محسوب می شود یا خیر؟

      پاسخ:

      دوست عزیز،یک سوال? ایا می توانید این رابطه را بصورت علنی داشته باشید و همسرتان نیز در جریان این رابطه باشند،بدون اینکه به روابط عاطفی شما و همسرتان خدشه ای وارد شود ?خیانت جنسی فقط یک نوع از انواع خیانت است .بهتر است کمی با خودمان صادق باشیم.
      منبع
  • 8 ساله که همسرم با زن دیگری در ارتباط است
    • پرسش:
      خانمی هستم 30 ساله و 12 سال ازدواج کردم.ودو تا دختر 10 2 ساله دارم .دانشجوی روانشناسی هستم.8 سال پیش متوجه شدم همسرم خانمی که 13 سال از خودش بزرگتر است صیغه کرده.همون زمان به مشاور مراجعه کردیم و همسرم قول دادکه این خانم را رها کند.اما 8 سال میگذرد و همسرم همچنان با این خانم در ارتباط است.نمیدونم چه کار کنم هر وقت هم راجع به این موضوع باهاشون صحبت میکنم میگه خوب طلاق بگیر برو.نه میتونم بچه هام رها کنم نه تحمل این وضعیت را دارم.ناگفته نماند همسرم غیر از خانم چه در محل کار وچه در شبکه های اجتماعی ارتباط کلامی صمیمانه ایی با خانم های دیگر دارد.
       

      پاسخ:

      سلام خواهر عزیز. روز بخیر این رفتار همسر شما به صورت یک عادت بیمار گونه در آمده است و اگر همانطور که شما گفتید ارتباط با همکاران و افراد ناشناس در شبکه های اجتماعی هم وجود دارد به صورت ریشه ای باید بررسی و حل شود پس به شما توصیه میکنم از کانال فردی که همسرتان از وی حرف شنوی دارد او را تشویق به رفتن نزد متخصص و مشاور کنید تا مشکل زندگیتان هر چه زودتر حل شود.  موفق و پيروز باشيد.
      منبع
  • خیانت همسرمو نمی‌تونم ببخشم
    • پرسش:

      خانمی ۴۵ ساله هستم همسرم که ۶سال از م بزرگتره و۲۸ساله ازدواج کردیم  به خیانتش خودم  ودو تا دخنرام اعتراض کردیم کاربه ۱۱۰کشیده شد پرونده تشکیل شد ولی ایشان انکارکردن ماهم نتونستیم اثبات کنیم.
      اکنون ۱۸ماهه بادختر کوچکم که۱۴سالشه خانه پدریم هستم و دختربزرگم بادامادم ازم میخوان ببخشم ولی دخترکوچکم راضی نیستن برگردم .
      بااینکه دراین مدت به عناوین مختلف  منت کشی کرده واسطه فرستاده  ولی هنوز اشتباهشو فبول نکرده ولی مرتب پیغاام  میده برگرد اما من .نمیتونم ببخشمش

      در ضمن وقتی بهش شک کردیم تعقیبش کردیم بعداز ۲ ساعت  وقتی از خونه  طرف بیرون میامد ما را دید اولش جا خورد بعد جمع  وجور کرد.گفت اومده بودم  بهش پول بدم  درحالیکه اون خانم شوهر داره  یک سال بود شک کرده بودم جرات نمیکردم مطرح کنم یکسال زجر کشیدم تا اینکه آن روز مچش و گرفتم نتونه انکار کند ولی متاسفانه نتونستم اثبات کنم. بعداز اون اتفاق جندنفر از فامیلشون گفتن ما دیده بودیم  ولی میترسیدیم بیان کنیم.

      پاسخ:

      بانوی عزیز اگر هر دو شما بخواهید رابطه زناشویی‌تان را حفظ کنید باید به فکر گام‌های بعدی باشید. قدم‌های بعدی سخت‌تر و مهم‌تر هستند. نجات و حفظ رابطه‌ای که از خیانت آسیب دیده است نیاز به همدلی هر دو نفر دارد. این هدفی نیست که به تنهایی به آن برسید.
      تشخیص انگیزه‌های اصلی خیانت و حرف زدن درباره آن بسیار مهم است. اما همسر خیانتکار همیشه جزئیات را پنهان‌ میکند زیرا او نگران این مسئله است که حرف زدن درباره جزئیات فقط مشکلات را بیشتر و سخت‌تر ‌کند. گفت‌وگو درباره داستان خیانت باعث مطرح شدن حرف‌هایی می‌شود که نه گوینده و نه شنونده تحمل شنیدن آن را ندارند. سؤال‌هایی که جواب دادن به آنها سخت است و شنیدن جواب‌ها غیرقابل تحمل، بنابراین پیدا کردن انگیزه‌های خیانت و گفت‌وگو درباره جزئیات آن برای هر دو نفر شما نیاز به بینشی عمیق و مهارت‌های ارتباطی موثر دارد. اما هرچه به مسئله پرداخته نشود مشکلات پیچیده‌تر می‌شوند. مشاوره برای شما که تردید دارید و نمی‌توانید احساساتتان را درست بشناسید و نگران آینده رابطه هستید بسیار ضروری و کمک‌کننده است
      ماجرای خیانت از روزی که همسرتان با نفر سومی صحبت می‌کند، آغاز نمی‌شود. سابقه این اتفاق به ماه‌ها و حتی سال‌ها قبل از آشنایی او با زن دیگری برمی‌گردد. به روزهایی که بی‌توجه به خطری که پشت در خانه‌تان کمین کرده، تنها با خیال اینکه همدیگر را دوست دارید به ریزه‌کاری‌های ارتباط‌تان بی‌توجهی می‌کردید. پس صادقانه و دور از تعصب به چالش‌ها و مشکلات زندگی مشترک خود نگاه کنید. برای شروع بهتر است نگاهی به رفتارها و باورهای خود بیندازید. سهم شما از فاصله‌ای که میان شما و همسرتان ایجاد شده چقدر است؟ بهتر است تصویر فرشته‌مانندی که از خودتان ساخته‌اید را پاک کنید و با پذیرفتن اشتباهات‌تان برای برطرف کردن‌شان تلاش کنید.
      ایمن کردن زندگی مشترک، کار یک روز و ۲ روز نیست. ساختن روابط مطلوب نیازمند تلاش مداوم است. گرچه میزان همخوانی و شباهت شما و همسرتان تاثیر مثبت زیادی در دوام یک ارتباط موفق دارد اما آنچه در ایجاد و حفظ رابطه زناشویی اهمیت بیشتری دارد، برخورد مناسب با ناسازگاری‌ها و ناهماهنگی‌هاست.
      یکی از بهترین راه‌های دستیابی به صمیمیت و نزدیکی در رابطه زناشویی خلاقیت و جست‌وجوی راه‌های تازه است. وارد شدن به خانه‌ای که همیشه یک شکل است، خوردن غذاهایی که همیشه یک طعم می‌دهند و دیدن فردی که هیچ وقت به ظاهرش نمی‌رسد حتی اگر در روزهای اول ایجاد مشکل نکند به مرور خسته‌کننده و عادی می‌شود و بیش از حد عادی شدن همان اتفاقی است که می‌تواند زندگی را به خطر بیاندازد. پس صمیمیت و دوستی را جایگزین رفتارهای مبتنی بر کنترل‌گری مانند سرزنش، تنبیه و… کنید.
      در آخر متذکر میشوم بهبود و ادامه رابطه بستگی به خود شما دارد و پیشنهاد بنده مراجعه به خانواده درمانگر می باشد همراه با همسرتان

      منبع

       

       

  • همسرم از طریق خواهرم به من خیانت کرد
    • پرسش:
      من به تازگی توسط همسرم متوجه شدم که ایشون به من ازطریق خواهرم خیانت کردن .همسرم ابراز پشیمانی کردن .من زندگی وهمسرم رابه شدت دوست دارم .ازاین رابطه جزمن وهمسرم وخواهرم کسی ارتباط ندارد.میخواستم ازتون کمک بخوام که من بایدچه کنم .ایازندگیموحفظ کنم وهمسرموببخشم .ایادوام زندگیم باقی است?من یک فرزندسه ساله هم دارم والان 4ساله که ازدواج کردم ومتوجه شدم که همسرم پنج ماه باخواهرم ارتباط جنسی داشته.من فردی محجه هستم ولی خواهرم اصلادرقیدوبندنیستوپیشنهاداین مساله ازطرف خواهرم بوده اماپیشنهاددوستی ازطرف همسرم .
      پاسخ:
      وقتی متوجه خیانت همسرتان می‌شوید خیالات و افکار زیادی درگیرتان می‌کند. شوک بعد از کشف راز خیانت واکنش‌هایي مثل افسردگی، خشم، افکار پریشان، عدم تمرکز و زیرنظر گرفتن همیشگی همسر نتایج اجتناب‌ناپذیر این موضوع هستند. نصیحت در این شرایط مفید نیست. پند و اندرز هیچ کمکی به شرایط شما نمی‌کند، تصمیم‌گیری‌های آنی نیز بی‌فایده هستند.
      همچنین احساسات‌تان را نباید فورا با همسرتان در میان بگذارید. وقتی شما این راز را می‌فهمید و آن را با همسرتان مطرح می‌کنید او نمی‌تواند به حرف‌های‌تان گوش بدهد یا همراهی‌تان کند. مطرح کردن احساسات منفی‌تان با شدت و فشاری که تحمل می‌کنید باعث واکنش‌های دفاعی در همسرتان می‌شود.تش
      خیص انگیزه‌های اصلی خیانت و حرف زدن درباره آن بسیار مهم است.
      گرچه حفظ یک رابطه زناشویی سخت‌ترین نوع حفظ یک رابطه است اما باید بدانیم در هر رابطه‌ای از هر نوع و هر شکل هر فرد فقط می‌تواند خود را تغییر دهد نه هیچ‌کس دیگر را. پس به جای کنترل کردن همسرتان و بازی کردن نقش کارآگاه، صادقانه و دور از تعصب به چالش‌ها و مشکلات زندگی مشترک خود نگاه کنید. برای شروع بهتر است نگاهی به رفتارها و باورهای خود بیندازید. سهم شما از فاصله‌ای که میان شما و همسرتان ایجاد شده چقدر است؟ بهتر است تصویر فرشته‌مانندی که از خودتان ساخته‌اید را پاک کنید و با پذیرفتن اشتباهات‌تان برای برطرف کردن‌شان تلاش کنید.
      ایمن کردن زندگی مشترک، کار یک روز و ۲ روز نیست. ساختن روابط مطلوب نیازمند تلاش مداوم است. گرچه میزان همخوانی و شباهت شما و همسرتان تاثیر مثبت زیادی در دوام یک ارتباط موفق دارد اما آنچه در ایجاد و حفظ رابطه زناشویی اهمیت بیشتری دارد، برخورد مناسب با ناسازگاری‌ها و ناهماهنگی‌هاست. به عبارت دیگر آنچه موجب شکست در رابطه می‌شود تفاوت‌های شما نیست بلکه نوع نگاه‌تان به تفاوت‌هاست، پس مراقب خطرساز شدن نگاه‌تان باشید.
      اما بانو جان به یک متخصص خانواده مراجعه کن تا راهکار درستی در پیش بگیری
      منبع
  • همسرم با خانم‌ها زود و خیلی صمیمی میشه
    • پرسش:

      دختر 26 ساله هستم که مدت 2سال است که ازدواج کرده ام.همسرم 36 ساله است.از اوایل ازدواج متوجه روابط اجتماعی بالایی که همسرم داشت شدم ولی اذیتم نمیکرد.تا اینکه به طور اتفاقی صحبت اون رو با دوست خانم زمان دانشجویی اش شنیدم.صمیمی صحبت میکرد ولی حرف آلوده ای توی رابطه نبود.او با خانوم ها سریع صمیمی میشود و آنها را تو خطاب کرده و با اسم کوچک بدون لفظ خانم خطاب میکنه.با دخترهای فامیل گاهی وقتها که احساس صمیمیت میکنه شوخی های لفظی بدی میکنه و حتی با دوستهای من سریع صمیمی میشه.این مساله خیلی من رو ناراحت میکنه طوری که حس حسادت نو تحریک میکنه و باعث میشه توی مهمانی ها بهم خوش نگذره.از طرفی دایم با موبایلش توی شبکه های اجتماعی خیلی فعاله و یکی دوبار چت اونو با دوستهای خانم دانشگاهش که مجرد هستن دیدم.میگه با اونها راجع به مسایل سیاسی حرف میزنه و این اتفاقا باعث شده که هربار موبایلشو دستش میگیره شک میکنم و این حس خیلی منو اذیت میکنه.من همسرم رو دوس دارم و میخوام این حس برطرف شه.شما چه راهنمایی به من میکنید؟

      پاسخ:

      دوست عزیز، قسمتی از رفتار همسر شما به شخصیت اجتماعی ایشان برمیگردد ولی نوع برقراری ارتباط ایشان باید مورد دقت خودشان قرار بگیردو متذکر شوید که ازدواج در حقیقت تعهدی برای ما ابجاد میکند که صمیمیت با هر جنس مخالفی را مورد سوال قرار میدهد .شما به سو تفاهمها دامن نزنید ولی ازچهار گام بیان قاطعانه در ارتباط موثر استفاده کنید.1-بیان موقعیت بصورت عینی بدون برچسب زنی به همسرتون یا طرف سوم ماجرا 2-بیان احساس من (یعنی احساس واقعی خودتان بدون متهم کردن دیگری درایجاد آن احساس) 3- دلیل احساس من 4- خواسته قلبی من . این گامها را میتوانید با کمک یک روانشناس بیاموزید ودرزندگی به کاربندید.
      منبع
  • همسرم تو شبکه های اجتماعی با دخترهای مجرد اختلاط میکنه
    • پرسش:
      50سال دارم سی ویک ساله پیش ازدواج کردیم شوهرم یک سال وچهارماه ازم بزرگترند. دکترا دارن وطبابت میکنن. منم تاکارشناس ارشدادامه دادم .الان دبیرم .
      سه تادختردارم فقط اخری مجردودانشجواست .

      ازاوایل ازدواجمون شوهرم ازم خیلی ایراد میگرفتن  ایشان خیلی ایده ال گراهستن تواین سی سال هیچ وفت از زندگیش ودختراش اظهار رضایت نکردند.وقتی صحبت میکنن خیلی خوب صحبت میکنن اما زمان عمل گفته های خودشو عمل نمی کند.این مصراع (.دوصدگفته چون نیم کردار نیست).دقیقادرمورد ادمای مثل ایشون صدق میکنه
      خلاصه همبشه اظهار نارضایتی وانتقاد ازطرف اوبود ومداراکردن از طرف منو سه تادخترام. بعصی وقتا هم صبرمون تمون میشد به بحث وجدل واخرش کتک زدن  دخترا و در نهایت  به قهر ختم میشد.

      الان که بحمدالله  دوتا داماد خوب داریم دخترام هم از زندگی خدارو شکر راضی اند مرتب شوهرم سروگوشش میجنبد تووایبر با خانم های مجرد اختلاط میکندشبا تادیر وقت بیداریم  اغلب دعواهامون به این موضوع ختم میشه .ناگفته نماند شش ماه پیش یه خانم توزندگی شوهرم  بوده من بعدا فهمیدم مخفی اونوصیغه کرده بود .ولی خانمه شرط رفتن به خارج از کشوروخواست شوهرم قبول نکرده بود همه اینارو باکنجکاوی وبه طروق مختلف فهمیدم . حرف ش اینه میخام دوباره ازدواج کنم دنبال کیس مناسبم  این جمله ها رو وقتی اعتراض میکنم که چقدر باوایبری کم حرفی  میزنه
      الان دیگه بهش اعتماد ندارم. مرتب کنترل  نامحسوس میکنم بعضی وقتا اعصابم نمیکشه  دیوانه وار حمله میکنم باهاش تند حرف میزنم یا گوشیو ازش میگیرم .
      وبه شدت دعوامون میشه آدم صبوریم ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم روز بروز بی احترامیا واهانتها بیشتر میشه به هیچ کدوم از خوهر وبرادراش نگفتم .ازتون راهنمایی میخواهم چکار کنم چه رفتاری داشته باشم خوبه .
      ممنون وتشکر.

      پاسخ:

      اول اینکه بهترین کار همین است که به اعضای خانواده نگفتید و درصورت امکان باید با متخصص همراه شوید .

      اما اینکه آنچه دارد اتفاق می افتد با خواندن این مطلب کمی مارا به سمت عملکرد خودمون سوق خواهد داد . لطفا بخونید .
      دیدگاه من بر اساس آسیب شناسی روانشناختی مبتنی بر خود  و محوریت مراجع محور می باشد.

      براساس اصل آسیب شناسی سه نکته ی اساسی را اگر ما بتوانیم در هر اقدام رعایت بکنیم طرح ما موفق خواهد بود هرچند که نقص هایی هم داشته باشد.
      1. چه کار بکنیم که آسیب به وجود نیاید.
      2. چه کار کنیم آسیب به وجود آمده را حل بکنیم.
      3. اگر نمی توانیم آسیب را حل بکنیم چه کار بکنیم که زمینه ی ایجاد آسیب در آینده نشود.
      و اگر این سه نکته ی کلیدی در تمام مراحل درمان مد نظر باشد اطمینان بر عدم آسیب را به ارمغان خواهد آورد.

      بر این اساس نگاه من این گونه است . امید وارم دانش من به دانش شما اضافه کند .

      دانش شما اضافه شود نگاه شما تغییر می کند.

      نگاه شما تغییر کرد در احساس و رفتار شما تغییر ایجاد می شود

      رفتار و عملکرد شما تغییر کرد در دیگرات ایجاد تغییر می کند بر اساس نوع رفتار و احساس تغییر یافته ی شما

      اگر در طف مقابل تغییر هم ایجاد نشود به شما آسیب وارد نمی شود.

      مثلا همسر شما تا وارد خونه می شود شما شروع به سوال و جواب می کنید و او هم به خاطر اینکه شما دائم سوال نکنید یا اینکه فکر می کند دارید کنجکاوی می کنید و می خواهد از زیر این مسئله شانه خالی کند با سوال شما شروع به داد زدن و اخم و تم که حوصله ندارم و…  حالا اگر شما او وارد خونه می شوید و از او استقبال و همنوازی می کنید و از سوال و جواب خبری هم نیست . مبینید بعد از مدت زمانی همسر شما خودش که وارد خونه می شود شروع به صحبت خواهد کرد و از مسائل برایتان بیان می کند و حتی در جایی شاید نظر هم بخواهد . واین رفتار چون به خواسته ی خودش ایجاد شده در مقابل دیگر آن احساس مورد سوال شدن وجود ندارد و داد و فریاد هم خبری نیست و اگر هر از گاهی به وجود بیاید به اصل رابطه شما آسیب نمی رساند.

      پس آنچه مهم است بر اساس تحلیل رفتار متقابل هر آنچه ما انجام می دهیم یا احساس است یا رفتار و یا هردو . و آنچه منبع آن است که به وجود می آورد . یا یک فکر یا یک خاطره  یا عوامل بیرونی یا عوامل درونی و آنچه باعث شکل آن می شود نیاز است اگر نیاز برآورده شود می خندم بوس می کنم . دعوت می کنم و… اما اگر نیاز بر آورده نشود . داد میزن / فحش می دهم / پرت می کنم / قهر می کنم / بهانه می گیرم و…

      پس با توجه به بیان شما با توجه به مسئله پیش آمده باید نوع عملکرد ما تغییر تا از این مرحله بحرانی به سلامت و بدون به وجود آوردن آسیب گذر کنیم. باید تحلیلی رفتار نماییم./صبر و گذشت دو طرفه داشته تا آسیب را به وجود نیاوریم

       

      خوب حالا فکر می کنم باهم همنظر باشیم و بتونیم بهتر تحلیل کنیم .
      همسر شما در وایبر چه نیازی را می بیند که در خانواده یا در هم صحبتی با شما دریافت نمی کند . این اولین چیزی است که باید شناسایی کنید .
      دوم اینکه آیا باید من در عملکرد / نگاه / افکار / پوشش /  بیانم // و… تغییراتی ایجاد شود یا نه . آیا در خود او تغییراتی باید ایجاد شود یانه ؟  آیا دخترم است که باید تغییراتی را در خود ایجاد کند ؟
      خب اگر همسر شما و دختر شما قرار باشد تغییر ایجاد کند شما نمی توانیید هیچگونه کاری برایشون انجام دهید مگر اینکه خودشون بخئاهند .
      اما خود شما بخواهید در خود تغییر ایجاد کنید بله می شود کاری کرد اما باز اگر دیگاه شما این باشد من می توانم کاری کنم نه!!!!  تنها کسی که می تونه برای خود شما یا هر فرد برای خودش قدمی بردارد فقط خودش است و خودش. اونهم شرط اساسی و اولش این است که خودش بخواهد .
      حالا پس من چه کاره ام من دانشم را می توانم اضاغه کنم و اگر شما تمایل به اضافه کردن دانش خود داشتید به دانشتون اضافه می کنید و موقعی دانشتون اضافه شد نگاه احساس افکار و عملکرد تغییر می کند و موقعی در شما تغییر ایجاد شد احتمالا در همسر شما تغییر ایجاد می کند و اگر نکرد آسیب نمی بینید . مثال بر اساس گفته ی خودتون.
      ببینید موقعی دانش شما اضافه شد  . شما دیگر گوشی ایشون را کنترل نمی کنید . موقعی گوشی را کنترل نکردید سوء ضن پیدا نمی کنید موقعی سوء ضن نبود اعتماد وجود دارد و چون اعتماد است درخواست شما بدون هیچ حالت انتقام / طلبکار بودن / شک و تردید بیان می شود و در نهایت همسر می پذیرد و اگر نپذیرف او را تحریک به انجام کارهی بدتر نمی کند . او را وا نمی دارد ببین من می کنم ببینم کی مرده بعد از 50 سال زندگی برایم تعیین تکلیف بکن و….
      از طرف دیگه تازه متوجه میشم هان درسته داما دارم اما این دلیل نمیشه من لباس این فرمی مثل اول ازدواج نپوشم . این دلیل نداره ما یک شب را دوتایی بیرون نریم / یا هتل نریم برای خودمون نباشیم /  یا نگاه من هم همه چیز یادم رفته و… تازه متوجه می شویم چقدر چیزها هست که وجود داره و ما نمی بینیم که این مسائل را به وجود می آورد .
  • همسرم چند سالی است به من خیانت می‌کند
    • پرسش:
      48سال دارم 22 سالگی با دختری 17 ساله ازدواج کردم و 1 سال بعد صاحب فرزند دختری شدم.زمانی که دخترم کلاس اول دبستان را تمام میکرد بطور اتفاقی متوجه ارتباط زنم با مردی شدم . پس مسافرتی را بهانه کردم و خانه را از وچود خودم خالی. و در روز موعود با دو چشم کور شده ام دیدم آنچه نباید میدی دم . بعد هم فهمیدم این ارتباط از چند سال پیش شروع شده بود. من گذشت کردم ولی هرگز فراموش نکردم.به خاطر همین هر وقت کم توجهی یا جزیی ترین کاری از او میبینم به هم میریزم و بساط دعوی و قهر و…. چیده میشود. واقعا درمانده شدم از طرفی بخاطر خیلی از مسائل نمیخوام طلاقش بدهم و از طرف دیگر توانی در خود سراغ ندارم برای زندگی. فقط به مردن فکر میکنم.ضمنا تحصیلات من لیسانس و زنم سیکل است
       پاسخ:
      دوست عزیز،به هرحال اتفاق مهمی بوده که با ان روبه رو شده اید .اما شما بعد از اینکه متوجه شدید، به چه صورت گذشت کردید?بعد از ان همسر شما چگونه بودند??ایا باز هم تکرار شد ??به خاطر چه مسایلی ،حضورش را در زندگی می خواهید???و خیلی سوالات دیگر ……..
      بابد یکبار برای همیشه ،این موضوع را با کمک یک مشاور خانواده  بررسی و حل کنید وگرنه ،هرچند به ظاهر گذشت کرده اید اما ،کوله باری از شک و تردید روی شانه هایتان است و این تمام انرژی و فرصت های شما را می گیرد.پس این فرصت را به خود و خانواده تان بدهید ،از کنار ان ساده عبور نکنید و با ان روبه رو شوید ،چون اعتماد، حق شماست.
      منبع
  • در شهری دیگر کار می‌کنم و می‌ترسم همسرم در نبود من بهم خیانت کنه
    • پرسش:
      من به خاطر شغلم مجبورم به شهر دیگه برم و چند روز و یا هفته دور ار خانه و شوهرم باشم خیلی از اطرافیانم به من میگن باید مواظب شوهرم باشم اوایل ازدواجمون من اصلا حساس نبودم شایدهم برام مهم نبودیا شاید نمیخاستم به این موضوعات فکر کنماما بعداز ماجرای خیانت شوهریکی از همکارانم یه کم نگران شدم اما واقعا نمیدونم ازکجامیتونم بفهمم که همسرمن هم اینطوریه یا نه
       

      پاسخ:

      بانوی عزیز در پدیده ” خیانت همسر ” همیشه دو طرف مقصر هستند ولی در صدها مساوی نیست و آسیب شناسی آن فقط و فقط بر عهده روان شناس متخصص می باشد نه کس دیگری. وجود بعضی از علائم مورد اشاره لزوما به معنای خیانت همسر شما نیست و نیاز به کنکاش و بررسی مضاعف دارد.
      در اکثر موارد سهل انگاری و مسامحه کاری طرف مقابل باعث خیانت همسرش شده است که این مورد هم باید توسط روان شناس متخصص مورد بررسی و درمان قرار گیرد.
      ذهنییات  و درونییات ما نیز در جذب خیانت همسرمان تاثیر بسزایی دارد و بایستی در همه حال مراقب افکار و احساساتمان باشیم و پالایش درونی مناسبی با نظارت متخصص مربوطه پیشه نماییم .
      در پدیده ” خیانت همسر ” همیشه ” مجموعه عوامل ” دخیل هستند و هیچگاه بدنبال یک علت نباشید و خاصا اینکه همیشه هر دو همسران مقصر هستند حال یکی بیشتر. خواهشمندم به این نکته توجه خاص داشته باشید:
      عده زیادی هستند که افراد بسیار خوب و فرهیخته ای هستند و اتفاقا در حوزه همسرداری و خانواده بسیار دلسوز و زحمت کش هستند و بعضا بسیار متشرع و فرهیخته و عالم و تحصیلکرده ( چه زن – چه مرد ) ، ولی همسران این افراد در طولانی مدت افراد خیانت پیشه ای از آب در می آیند و اگر خیانت هم نکنند ، معمولا دائم به دیگران می اندیشند و روابط بسیار سردی با همسر خود داشته و صرفا به ” عادت کردن به هم” پسند کرده و ادامه می دهند !!علت ؟!
      پاسخ : همسران این افراد صرفا به ” آگاهی های نانوشته زناشویی ” آگاه نیستند . در زندگی زناشویی اصول و قوانینی وجود دارد که صرفا توسط افراد آگاه ، بصورت دهان به دهان انتقال می یابد و در هیچ کتاب و جزوه ای درباره آن صحبت نمی شود و نمی توان صحبت کرد چون ذاتا ماهیت تجربی داشته و بقولی ، نوعی فوت و فن کوزه گریست که باید در بطن زندگی آموخت و رعایت کرد. به دو نمونه اشاره می نمایم :

      – اساسا یک مرد نباید هیچوقت برای زنش درد دل نماید. درد دل کردن با زن ، بزرگی و عظمت مرد را می کشد و در طولانی مدت باعث انزجار و تنفر زن از مرد می گردد ! مرد زمانی برای همسرش ، ” مرد ” است که با صلابت و با قدرت باشد و حتی از مشکلاتش هیچ نگوید و در درد و ناراحتی رو به آسمان گریه کند و تنها ! مرد باید مرد باشد .

      – اساسا یک زن همیشه و در همه حال می بایست خودش در الویت تغذیه و بهداشت و ورزش و زیبایی باشد نه همسر و فرزندان ! زمانی که زن در الویت های بعدی قرار می گیرد ( مثل اکثر زنان این کشور و خاصا مادران مظلوم و درد کشیده ما ) به هیچ عنوان جایگاه ارزشی نداشته و نه همسر جذابی لحاظ می گردد و نه مادر شایسته ای ! یک زن به خاطر خودش و دیگران ( همسر و فرزندان ) باید بیشتر به خودش توجه نشان داده تا همیشه زنی زیبا و جوان و طناز برای همسرش و مادری نیرومند و زیبا و قدرتمند برای فرزندانش باشد. اثرگذاری حضور زیبا و قدرتمند و سرحال و شاداب یک زن در یک روز برای همسر و فرزندان ، ده ها برابر بیشتر از خدمات آشپزخانه ای و شوهر داری و پخت و پز و شتشو و ….. طی ده سال می باشد!!!

      منبع
  • شوهرم ده سال به من خیانت کرد
    • پرسش:
      من 20 ساله با همسرم زندگی کردم در 10 سال اول شوهرم بهم خیانت میکزد منم به خاط بچه هام باهاش کنار اومدم تا این که شوهرم تو تصادف قطع نخاع شد، همیشه به این فکر کردم که زندگی من در کنار اون درسته این تمام عمرمو برای همچین ادمی حدر دادم این فکر همیشه اذیتم میکنهو همیشه با رنج زندگی کردم.این رنج داره کم کم روحمو خسته میکنه.

      پاسخ:

      دوست عزیز،روزهای سختی داشتید،از یک طرف خیانت های مکرر و بعد ازان هم اسیبی که به همسرتان وارد شده است،اما به خاطر داشته باشید همانطور که فرمودید شما به خاطر بچه هایتان ،انتخاب کردید که با او کنار بیایید ،در واقع تمام عمرتان را برای همچین ادمی هدر نداده اید.ما در هرلحظه در حال انتخاب کردن هستیم .همین الان شما انتخاب کردید که مسله خود را در این سایت مطرح کنید،چون قبل ازاینکه بنویسید ابتدا احساس نیاز کردید و برای این انتخابتان انگیزه و هدفی داشتید.
      هر انتخابی که می کنیم براساس نیازهایمان است  وبسته به شناخت و اهداف و انگیزه های افراد انتخابها متفاوت می باشد .پس لطفا خودتان را سرزنش نکنید ،به جای ان ،خود را برای انتخابهای مناسب پیش رو اماده کنید.
      منبع
  • بعد از خیانت همسرم دیگه نمی‌تونم بهش اعتماد کنم
    • پرسش:
      زنی 34 ساله با یک دختر 9 ساله هستم.حدود 2 سال پیش متوجه شدم که شوهرم سعی کرده با دوستم دوست شود. که نشد. و بعد از ان از طریق چک کردن ایمیلهایش فهمیدم که دوستش خانم بدی را جهت رابطه جنسی معرفی کرده است  . نمیدانم رفته یا نه ولی با کنترلهایم فهمیدم که رفته است. توی این 2 سال داغون شدم  .فکر میکردم توانستم به خودم غلبه کنم و به اعصابم مسلط باشم ولی متوجه شدم که خودمو گول زدم البته به همسرم موضوع دوستم را گفتم و معذرت خواهی کرد. ولی نمیتوانم به همسرم اعتماد کنم و مدام چک میکنم که باعث ناراحتی من میشود.حتی به تازگی میگرن هم گرفتم. حتی توی رابطه ام با دخترم تاثیر گذاشته لطفا چکار کنم که  اعتماد کنم و ارامش داشته باشم.؟ ایکاش میتوانستم فقط هرچی بوده را فراموش کنم چون بخاطر دخترم چاره ای جز تحمل ندارم
      پاسخ:
      بانوجان اگر تصمیم دارید که اعتماد از دست رفته را دوباره بسازید و رابطه‌تان را ترمیم کنید، ممکن است ذهنتان مملو از ترس‌ شکسته شدن دوباره دلتان و خیانت دوباره همسرتان باشد. این ترس‌ها قابل درک هستند و ممکن است سر راه ساختن دوباره رابطه‌تان قرار گیرند.
      دلتان نمی‌خواهد دروغ بشنوید و دوباره بخاطر خیانت صدمه ببینید و می‌دانید که باید محتاط باشید. به نظر می‌رسد در عین اینکه یک قدم به جلو برمی‌دارید، چندین قدم به عقب می‌روید. اگر راه قابل‌اطمینانی بود که می‌فهمیدید همسرتان واقعاً به شما راست می‌گوید و واقعاً تغییر کرده است یا نه خیلی خوب بود، اما هیچ راهی وجود ندارد.
      اما، می‌توانید عاقل و هوشیار باشید و درعین حال احتیاطی که شما را عقب نگه می‌دارد را رها کنید. می‌توانید به نشانه‌هایی که در همسرتان، خودتان و رابطه‌تان می‌بینید خوب دقت کنید چون به شما کمک می‌کنند بهترین تصمیم را برای آینده‌تان بگیرید.اگر می‌خواهید بفهمید باید دوباره اعتماد کنید یا نه، به دنبال این ۴ نشانه باشید…

      ۱ گفتگو و ارتباط سالم رمز موفقیت هر رابطه است –مخصوصاً رابطه‌ای که بعد از خیانت در حال ترمیم است. با خودتان فکر کنید و زمانی را به خاطر آورید که احساس ریلکس بودن و راحتی داشتید، طوریکه تصور می‌کنید شما و همسرتان واقعاً به دقت به حرف‌های هم گوش می‌کرده‌اید.
      بعد، به وقتی فکر کنید که هرکدام از شما سرسختانه سر حرف خودتان ایستاده بودید و به نظر می‌رسید که هیچکدام از شما به حرف‌های دیگری گوش نمی‌کند.
      اینها نشانه‌های باز و بسته بودن گفتگوی بین شماست. خیلی مهم است که ببینید آیا این احساس آزادی و باز بودن گفتگو را در مکالماتتان می‌بینید یا خیر.
      و وقتی آن لحظه‌هایی که گفتگوی بازی با همسرتان دارید را می‌فهمید–حتی اگر فقط چند لحظه طول بکشند–ببینید چه می‌کرده‌اید، چطور حرف می‌زده‌اید و از چه کلمات و لحنی استفاده می‌کردید. سعی کنید از بعد آن بیشتر از آن روش‌های گفتگو استفاده کنید.

      ۲شفافیت زمانی اتفاق می‌افتد که طرفی که خیانت کرده است در دسترس کامل همسر خود قرار می‌گیرد. این یعنی دیگر هیچ رازی پنهان نمی‌کند. ایمیل، پیام‌های تلفنی، هر حساب‌بانکی خصوصی یا هر چیز دیگر او از دسترس همسرش دور نیست.
      این نوع دسترسی باید با تمایل کامل خود فرد باشد تا برای ساختن دوباره اعتماد از دست رفته موثر باشد. اگر فردی که خیانت کرده است برای این شفافیت احساس فشار یا اجبار کند، دوری بیشتری بین دو طرف اتفاق می‌افتد.
      دو طرف می‌توانند راه‌های دیگری هم برای شفافیت به کار گیرند. دو طرف می‌توانند توافق کنند که هر چه که در ذهنشان بود را با هم در میان بگذارند، حتی سخت‌ترین مسائل را. آنها حقیقت خودشان و هرچه که می‌خواهند را به زبان می‌آورند.
      ممکن است چندان با این روش احساس راحتی نکنید اما می‌تواند به طرقی انجام شود که ارتباطتان را محکم‌تر کند.
      حتی اگر همسرتان تمایلی به در دسترس قرار دادن و شفافیت کامل نشان نداد، می توانید درخواستی اینچنینی از او داشته باشید، «کمکم کن بفهمم که چرا نمی‌خوای با من کاملاً شفاف باشی.» بعد خوب به پاسخی که می‌دهد گوش کنید. ممکن است دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشد.

      ۳ به احتمال بسیار زیاد شما هر دو در یک تیم هستید و ایده‌ها و نظرات همدیگر را نادیده نمی‌گیرید. این را می‌فهمید که می‌توانید خیلی چیزها از همسرتان یاد بگیرید، حتی اگر طریقی خاص برای برخورد با یک موقعیت داشته باشید و یا حتی اگر انتخابتان با همسرتان کاملاً متفاوت باشد.
      در یک تیم بودن مربوط است به داشتن ارتباط باز و همه اینها به دیدگاه کلی شما نسبت به همسرتان برمی‌گردد. اثبات اینکه حق با شماست یا روش شما بهترین روش است اهمیت ندهید.
      گفتگوی باز، حس اینکه در یک تیم هستید و شفافیت همه نشانه‌های پیشرفت در رابطه شماست. نکته مهم برای زوج‌هایی که بعد از خیانت می‌خواهند رابطه‌شان را بازسازی کنند این است که ممکن است پیشرفت‌هایی اتفاق بیفتد اما یک نفر (یا هر دو شما) آن را نمی‌بیند.
      خیلی راحت می‌توانید فقط به آنچه که در گذشته اتفاق افتاده فکر کنید و نسبت به تغییرات مثبتی که در رابطه‌تان در حال رخ دادن است کور شوید.
      اگر می‌خواهید ببینید که درست است بعد از خیانت همسرتان دوباره به او اعتماد کنید یا نه، یک راه قابل‌اطمینان این است که مطمئن شوید رابطه‌تان را از دیدگاه زمان حال بررسی می‌کنید نه گذشته. انکار حسی که بعد از خیانت همسرتان به شما دست داده کار درستی نیست اما بااینحال درست هم نیست که در گذشته زندگی کنید.
      عادت کنید که وقتی غرق در گذشته می‌شوید و زمان حال را فراموش می‌کنید، متوجه شوید.  در چنین مواقعی یک نفس عمیق بکشید، مکث کنید و به زمان حال برگردید. از خودتان بپرسید که آیا آن کلمات و رفتارها با آنچه اکنون اتفاق می‌افتد سازگاری دارد یا خیر.
      اینکه بیشتر به زمان حال فکر کنید به شما این امکان را می‌دهد که پیشرفت‌ها و تغییرات مثبتی که در رابطه‌تان پیش می‌آید را ببینید و حس کنید.
      خیانت می‌تواند اعتماد هر رابطه‌ای را از بین ببرد. اما این نشانه‌ها را به خاطر بسپرید، اینها فقط چند نمونه بودند. راه‌های زیادی وجود دارد که از طریق آنها همسرتان ممکن است به شما نشان دهد که دوباره می‌توان به او اعتماد کرد.

      منبع
  • به پزشک معالجم علاقمند شدم
    • پرسش:
      زنی سی ودو ساله ام که در حدود پنج سال پیش به دلیل افسردگی به روانپزشک مراجعه کردم وچهارسال زیر نظر بودم و به تدریج درمیان مراجعه های مکرر به این آقا وابسته شدم وچون خودم متوجه این احساساتم شدم مراجعه هایم راکم کرده وبه دلیل اینکه ندیدن ایشان برایم بسیار سخت بود از شهرمان به شهر دیگر مهاجرت کردم البته همسرم نميداند الان دوسال است که ایشان را ملاقات نکردم .الان سوالم این است که در این دو سال حتی یک لحظه هم نشد که به او فکر نکنم . افسردگی من اکنون بسیار شدیدتر شده است .لطفاً مرا راهنمایی کنید چطور میتوانم اورا فراموش کنم
       

      پاسخ:

      درمان افسردگی  به تنهایی گام سنگینی است. شمانیاز به همراهی یک روانشناس دارید. مسلما درگیری عاطفی ایجاد شده ،تاثیر سوء بر  روند بهبود شما داردوطبیعی است که مشکل دیگری بر مشکل افسردگی اضافه شده،بنابراین دراولین گام روانپزشک وروان شناس جدیدی را انتخاب کنید تا تغییرات جدید آغاز شود.میتوانید موفق شوید اگر به ذهن خود فضایی برای ارزیابی درست  از این وابستگی بدهید. دور شدن ازموقعیت ،جذابیت  می آورد وشما درگیر آن شده اید. نترسید ودرمان را دوباره آغاز کنید. شاد باشید.
      منبع
  • با وجود داشتن دو تا فرزند به پسری مجرد علاقمند شدم
    • پرسش:

      من یک خانم 41ساله متاهل دارای دو پسر9و3ساله چندی پیش از طریق وایبر با پسر مجرد 31ساله اشنا شدم و از طریق صحبت وچت علاقه دو طرفه ایجاد شد که میخواست منو بیرون ببینه که من دیگه کات کردم. واو اصرار میکرد که حتی پیشنهاد طلاق از شوهر وازدواج با اون روهم داد.الان 4ماه از کات کردن من میگذره ولی به اون علاقه دارم ودلبسته شدم ونمیتونم فراموش کنم از زندگی با همسرم چندان راضی نیستم ولی به خاطر پسرام کنار میام. از طرفی ازدواج با پسر مجرد که 10سال ازمن کوچکتره عاقلانه نیست. ومشکلات عدیده میشه با دلبستگیم چکارکنم اون فعلا فقط قصد دوستی داشت.

       

      پاسخ:

      چقدر خوبه که شما با اینکه دلبسته شدین این آگاهی رو دارین که این رابطه عاقلانه نیست.

      استرس زندگی، مسئولیت فرزندان و گاهی بی توجهی های همسر همه باعث میشن ماها گاهی در دنیایی که در ذهنمون میسازیم به طور رویایی دلبسته بشیم تا کمی از افسردگی و اضطرابمون کم بشه. به احتمال زیاد در آغاز زندگی مشترکتون مشابه همین حسو نسبت به همسرتون هم داشتین که در طول مشکلاتتون در رابطه با همسر این دلبستگی کمرنگ شد و شما از آنجایی که یک زن هستین باید یک عشقی رو برای احیای  میل به زندگی در فضای ذهنی خلق کنید. ( زنها خلاقند و دوست دارند با عشق زندگی کنند )

      پیشنهادم این هست که به جای ملامت خودتون و تمرکز بر غیر طبیعی بودن این رفتار، روی یک کاغذ آسیبهایی که در زندگی عاطفیتون چه گذشته و چه اواخراتفاق افتاده و باعث شده شما به افراد خارج از زندگیتون برای خلق عشق پناه ببرید رو بنویسید و با یک مشاور راهکارهای مناسب دیگر رو بررسی کنید.

      در مرحلۀ بعد چیزهای خوبی که با این رابطه به دست خواهید آورد رو روی کاغذی دیگر بنویسید و رو بروی آن چیزهای خوبی که الان در زندگی دارین  و با این رابطۀ جدید اونها رو از دست میدین رو بنویسید وبعد تحت نظر یک روانشناس با بررسی دقیق نوشته هاتون یک تصمیم درست بگیرین.

      برخی روابط هم پل برگشت رو خراب میکنند و هم راه آینده رو.

      این حس زیبایی شناختی و عاشقانه رو  در مسیر سازنده تر مصرف کنید حتما برایتان بهتر از یک رابطه با عواقب مجهول هست.

       

      منبع

  • همسر خواهرم از روز اول زندگی به او خیانت کرده است
    • پرسش:
      خواهرم بیست سال است که ازدواج کرده همسرش از روز اول زندگی بهش خیانت کرده ودروغ گفته قبل از ازدواج با خانمی که دو تا بچه داشته در ارتباط بوده بعد از ازدواج هم با خانمهای زیادی در ارتباط هست شش ماه قبل خواهرم صیغه  نامه در جیبش پیدا کرد و خانواده های دوطرف رفتند متاسفانه این جریان هر دو ماه یک بار اتفاق می افتد پدرو مادرش پشته پسرشان ایستادند وبه خواهرم گفتند برو طلاق بگیر وبه خواهرم وپدر مادرم بی احترامی کردند خواهرم مهریه اجرا گذاشت و او هم هنوز چیزی نداده ومی گوید انصراف بده او خیلی خیلی لج باز هست وحتی با پدرو مادر و کار خود هم لج میکند حالا میگه میرم دادخواست طلاق میدهم چون انصراف نمیدهی خواهرم خیلی در زندگی سختی کشید که با دو تا بچه کار به این مرحله نرسد شوهرش هر وقت خانواده اش رادعوت میکنند باید خواهرم باید سنگه تمام بزارد واخرش هم یه دعوا درست میکنه وبی منت میکنه ما پدرومادر فقط در حد یک ساعت میرفتیم به منزله خواهرم اونم سالی دوبار برای اینکه رو نشان نمیداد حالا ماندیم چه کار کنیم فکر کنم دادخواست طلاق داده

      پاسخ:

      دوست عزیز،خواهر شما باوجود شرایطی که توصیف کردید و از قبل از ازدواج هم ،این شرایط بوده،بیست سال با همسر و خانواده اش زندگی کرده ،پس حتما در کنار همه این شرایط سخت از طرفی بعضی از نیازهایش هم رفع میشده که توانسته ادامه دهد .واگر به خاطر بچه ها بوده و همسر در این میان خاطر و نقشی نداشته ،پس امید به چه تغییری در همسر دارند. چون او به خاطر بچه هایش ادامه داده .و اگر اینگونه که گفتم نباشد پس فکر نمی کنید کسی که بیشتر از همه به خواهر شما بی احترامی کرده ،خود خود اوست?!!!از او بخواهید که از نقش یک فردی که در زندگی قربانی شده بیرون بیاید و شما هم سعی کنید به این نقش قربانی ،پرو بال ندهید ،خواهر شما زمانی می تواند در زندگیش تغییر ایجاد کند که خودش را قهرمان زندگی خود فرض کند،اشتباهات خودرا بپذیرد ،سهم خود را در برخوردهایی که با او شده بشناسد و ابتدا از خودش تغییر را شروع کند.
      منبع
  • در مقابل خیانت همسرم بهترین راه حل چیست؟
    • پرسش:
      حدود 13 سال است که ازدواج کردم و دختری 6 ساله دارم..همسرم 42 و خودم 35 ساله هستم..سالیان طولانی در خارج از ایران زندگی کردم و دخترم نیز در آنجا به دنیا آمده و بزرگ شده و مدت یک سال میباشد که تصمیم گرفتیم کشور ایران را برای زندگی انتخاب نماییم و این انگیزه و شرایط به درخواست اینجانب انجام شد به دلیل اینکه زمانی بس طولانی احساس میکردم همسرم خود را درگیر مسایل خاصی که اقتضای دوران مجردی میباشد کرده..اکنون حدود یک سال است که در ایران هستم در حالی که فکر میکنم از چاهی کوچک وارد چاله ای بزرگ و عمیق شدم..و آن هم بار دیگر مربوط به موارد غیر اخلاقی و خارج از عرف زندگی متاهلی د ر همسرم میباشد .ایشان دوباره در ایران هم دل مشغول های بسیاری پیدا کرده است..در گذشته تمام موارد غیر اخلاقی ایشان را بنا به گذشت زندگی و داشتن فرزندم نادیده میگرفتم ولی اکنون به صورت ناخواسته شنونده مسایلی مربوط به داشتن مکانی برای گذراندن اوقات فراغت ایشان شدم که همسرم با یکی از دوستان در میان میگذاشت. .که آرزو داشتم ای کاش در آن زمان ناشنوا بودم و سخنان ایشان را نمیشنیدم. .در آن زمان تا به امروز که شش ماه میگذرد دیگر برای خودم گذشت را لازم نمیدونم. .و روبروی همسرم ایستادم و گرچه ایشان همه موارد را حاشا ؛میکند ولی من به صحت این موضوع که خود شنوده آن بودم آگاه هستم….اکنون پس از گذشت شش ماه از شنیدن موضوع به صورت مستمر با یکدیگر مشاجره و بحث داریم در واقع دیگر احساس میکنم دیگر تحمل این مسایل را ندارم و تا امروز تنها به خاطر دخترم که عاشقانه دلبسته پدرش میباشد ایستاده ام..بارها تصمیم گرفتم به واسطه شخصی ؛مکان مورد نظر را شناسایی نماییم..ولی با خود فکر کردم که با روشن شدن این موضوع باید برای همیشه با زندگی مشترک ،خداحافظی نماییم ،باز به خاطر دخترم گذشت کردم و ایستادم..اکنون ذهن و فکر خودم را کاملا درگیر و مسموم این موضوع میدانم…و نمیتوان آن را پاک و بی دغدغه نماییم نیازمند مشاوره و راهنمایی هستم که چه تصمیمی اتخاذ نماییم که درست و کاملا آگاهانه باشد..
      پاسخ:
      دوست عزیزدلایل اصلی مسائل غیراخلاقی در مردان :
      1. از بین رفتن عشق و علاقه :

      2. عدم جذابیت همسر:

      3. سهل انگاری زنان:

      4. اخلاق و رفتار غیر قابل تحمل همسر:

      5. بوالهوسی و هوسرانی:
      این یک حقیقت غیرقابل انکار است که مردان هوسران توانایی ” نه ” گفتن در روابط جنسی را ندارند.
      6. عقده های جنسی:
      بعضی مردان مایلند بدانند که چقدر از لحاظ جنسی برای دیگر زنان جالبند و در روابط طولانی این سوال پیش می آید که آیا هنوز در بازار خریداری دارند یا خیر که یافتن این پرسش ممکن است آنها را برای رسیدن به اهداف غیر مشروعشان سوق دهد.
      7. بی خطر شمردن خیانت:

      8. زیاده خواهی

      9. عدم رغبت همسر به داشتن روابط جنسی
      بنابراین چنانچه مشکلی در روابط وجود دارد باید با دید باز به انها نگریست و با اندیشه و تدبیر سعی در حل آنها نمود.

      راهکارهای حل مشکل:
      1-در مقابل شوهر خود واکنش نشان نداده و به روی خود نیاورید ، چون ممکن است برخورد تند شما باعث شود مشکل حاد شده و پیچیده شود و یک تلنگری برای درگیری و شدت یافتن اختلاف و خدای نکرده موجب از هم پاشیدن کانون خانواده شود ، در این صورت بزرگترین ضربه را فرزندان خواهند خورد . توجه داشته باشید که بیشتر بزهکاریهای جامعه از فرزندان طلاق است .
      2-به صورت غیر محسوس او را کنترل کنید . مثلا هنگام خروج از خانه از او سوال کنید کی می آیید ؟ یا بگویید اگر توانستید یک کمی زودتر بیایید باهم برویم بیرون بچه ها در خانه دلتنگ می شوند همیشه که کار نمی شود باید به ما هم برسید.
      3- با شوهرتان صحبت بکنید و باهم قرار بگذارید آخر هفته یا وسط هفته همراه فرزندتان بیرون بروید. برای بیرون رفتن از خانه همراه فرزند بیشتر رغبت نشان دهید.
      4- با راهکارهای مختلف و با پوشیدن لباس های زیبا و جذاب توجهش را به خود جلب کنید. متأسفانه خیلی از خانم ها لباس های زیبای خود را فقط در مجالس جشن و عروسی می پوشند و در خانه از لباس های عادی استفاده می کنند و این یکی از عوامل عدم توجه مرد به همسر و بروز مشکلات دیگر می شود.
      5- در مورد مسایل جنسی بیشتر رغبت نشان دهید تا حدی که بتوانید ایشان را به این مسایل سوق داده و ارضا کنید_ و تا وقتی کسی سیر است میل به غذا ندارد ! _ پس تا می توانید گرسنه از خانه بیرون نفرستید. توجه داشته باشید که علت بیشتر اختلافات خانوادگی ناشی از عدم ارضای مسایل جنسی است!
      6- زندگی داخلی و رفتار و اخلاق خود و نیز اوضاع عمومی منزل را به دقت بررسی کنید و ببینید چه علتی باعث شده که شوهرتان از خانه که محل آسایش و امنیت کانون گرم و محبت است ، بیزار شده است؟ مانند یک قاضی با انصاف آن را کشف کنید. شاید علت آن رفتار ها و اخلاق خود شما باشد! شاید در منزل به آرایش و لباس خود توجهی ندارید! شاید غذای لذیذ و دلخواه او را برایش تهیه نمی کنید ! چنین عیبهایی است که مرد را به خانه و زندگی بی علاقه می کند به طوری که برای فراموش کردن عقده های روانی خود به دنبال ولگردی و کارهای دیگر می رود.
      7- این عوامل را بررسی کرده و برطرف کنید و خانه را به صورت دلخواه او درآورید، در این صورت می توانید به موفقیت خود امیدوار باشید و مرد را کم کم به خانه و زندگی علاقمند کنید. در نتیجه خواه ناخواه مجذوب خوش اخلاقی و مهربانی شما می شود و از کارهای خود دست بر می دارد.
      8- خداوند در وجود زنها یک قدرتی قرار داده است که می توانند شوهر خود را موحد و یا ملحد بار بیاورد . پس شما این قدرت را دارید که اخلاق و رفتار شوهرتان را درست کرده و به زندگی دلگرم کنید.

      منبع
  • آیا به مردی که یکبار خیانت کرده می‌توان اعتماد کرد؟
    • پرسش:
      آیا می توان به شوهری که یک بار به زن خیانت کرده  دوباره اطمینان کرد؟ در ضمن خود ایشان موضوع را مطرح کرده و ابراز پشیمانی میکند
       
      پاسخ:

      برخی زخم ها به راحتی التیام پیدا نمی کند و احتمالا زخمی که شخصی از خیانت همسرش می خورد از جمله این زخم هاست. اول باید ببینید که می‌توانید بگذرید یا نه؟ خیانت موضوعی نیست که به سادگی بتوان از کنارش گذشت.اگر این اتفاق تنها یک بار در زندگی شما پیش آمده و هیچ سابقه‌ای در گذشته شما ندارد، احتمال این‌که بتوانید زندگی‌تان را ترمیم کنید و بعد از مدتی تلاش به شرایط عادی برگردید، کم نیست .
      اما اولین چیزی که باید درک کنید این است که خیانت به همسر معمولاً نشاندهنده این است که مشکلی در رابطه یا ازدواج شما وجود دارد.هدفتان باید این باشد که مشکل را پیدا کنید
      منبع
  • پس از سه سال زندگی همسرم همچنان با زن مورد علاقه‌اش ارتباط دارد
    • پرسش:
      ما ازدواجی سنتی داشتیم و همیسرم شخص دیگری را مبخواست اما خانواده اش مخالف بودند و ما پس از علاقه ای نسبی ازدواج کردیم

      الان ۳سال میگذرد اما همسرم همچنان گاهی با آن شخص ارتباط برقرار میکند که مرا آزار میدهد اما خودش کتمان میکند

      چه باید بکنم? من خودم راتغییر دهم یا باید کاری برای همسرم انجام دهم  تا به کل فراموش کند

       

      پاسخ:

      دوست عزیز ازدواج اجباری و بدون عشق به هیچ وجه به هیچ فردی پیشنهاد نمی‌شود، اما اگر به اقتضای شرایط زندگی یا اصرارهای اشتباه اطرافیان هم اكنون در چنین رابطه‌‌ای قرار گرفته‌اید، لازم است پیش از هر تصمیمی، برای دوام و نجات زندگی مشترك خود تلاش كرده و چاره‌‌ای بیندیشید.
      اولین پیشنهاد من این است ك دنبال یك مشاور توانا برای حل داستان زندگی خود باشید، چراكه تنها كسی كه بعد از خودتان می‌تواند در بهتر كردن شرایط و گرفتن تصمیم درست و منطقی به شما كمك كند، مشاور است. اما پیش از رفتن نزد مشاور ابتدا سنگ‌های خود را با همسر تان وا بكنید. گپ‌های دو نفره شما در گرفتن تصمیم درست و بهبود اوضاع زندگی بسیار موثر است.
      موضوع گپ خود را حول محور شرایط پیش آمده و تلاش برای حل آن قرار دهید. به همسرتان بگویید كه می‌دانید از زندگی با شما لذت نمی‌برد و تحت فشارهای خاصی تن به این زندگی داده است اما برای او روشن كنید كه شما هم به كسی نیاز دارید كه به شما علاقه داشته باشد؛ پس باید برای زندگی مشترك‌تان فكری كنید.
      اگر تا آن زمان انتخاب دست شما نبوده حالا زمانی است كه هر دو باید برای آینده خود تلاش كنید. در شرایطی كه زندگی بدون انگیزه و دوست داشتن از سمت زوج‌ها ادامه پیدا كند دردی از زندگی دوا نمی‌كند. از طرفی جدایی و پیامدهای تلخ آن برای هر دو نفر روشن است و بهتر است به عنوان آخرین راه‌حل مد نظر قرار گیرد. پس بهترین كار این است كه زوج‌های ازدواج اجباری مدتی تحت نظر مشاور زبده جلسات مشاوره و درمان بحران داشته باشند و برای بهتر شدن روابط، پذیرفتن شرایط و نگاه مثبت به آن قدمی موثر بردارند.
      هر دختر و پسری كه در یك آشنایی اجباری تن به ازدواجی تحمیلی داده‌اند به ناچار برای ادامه زندگی و فراموش كردن زور و اجبار‌ها و عواقب آن نیاز به ایجاد محبت و علاقه در زندگی مشترك دارند؛ در غیر این صورت تا مدت‌ها باید به یك زندگی عذاب‌آور و تلخ ادامه دهند. از طرفی ایجاد مهر و محبت و همدلی كار نشدنی و چندان سختی هم نیست؛ البته در صورتی‌كه طرف مقابل شما مشكل جدی و آزار‌دهنده‌‌ای كه مانع ایجاد علاقه شود نداشته باشد، پس شرایطی را فراهم كنید تا بتوانید همسر خود را دوست داشته باشید و از همه مهم‌تر با ازدواج‌تان كنار بیایید.
      بنابراین در قدم اول سعی كنید با هم حرف بزنید و از همه مهم‌تر به صحبت‌های یكدیگر گوش دهید. برای شروع بهتر است حتی اگر كم و كاستی‌هایی در رفتار و ویژگی‌های همسر خود می‌بینید به‌خاطر تداوم زندگی و روبه‌رو نشدن با بحرانی تازه چشم‌پوشی كنید و با در نظر گرفتن خوبی‌ها و نقاط مثبتی كه در همسر خود سراغ دارید و می‌دانید او مرد یا زن خوبی است، دوست داشتن و محبت را ما بین خود و زندگی مشترك‌تان به وجود آورید و تقویتش كنید. همان‌طور كه همه ما می‌دانیم هیچ كس بی عیب و ایراد نیست.
      باید به این نكته توجه كنید كه اگر شما با شخص مورد علاقه خودتان هم ازدواج می‌كردید، بعد از ازدواج و شروع زندگی مشترك نقص‌هایی را در او می‌دیدید كه تا قبل از آن بر شما پوشیده بوده است؛ تا جایی كه بعد از مدتی بیشتر زوج‌ها به این نتیجه می‌رسند كه عیب و ایرادهای ندیده و خوبی‌هایی كه از دریچه عشق به آنها نگاه می‌كردند، معیارهای باارزشی برای انتخاب همسر مورد علاقه‌شان نبوده است. درحالی‌كه در این شرایط با منطق عوامل را بهتر تجزیه و تحلیل می‌كنید و در عوض فاكتورهای بهتری برای دوست داشتن و ابراز علاقه در همسر فعلی‌تان می‌بینید كه به اقتضای شرایط این ازدواج تحمیلی، نادیده گرفته شده‌اند.

      چطور به آرامش برسید
      اگر فكر می‌كنید دوست داشتن كسی كه از روی اجبار با او ازدواج كرده‌اید غیرممكن است سخت در اشتباه هستید؛ چراكه نقاط مثبت فراوانی در افراد مختلف وجود دارد كه با در نظر گرفتن آنها می‌شود زندگی‌های بی عشق و سرد زیادی را سر و سامان داد. مثلا ممكن است از زمان شروع زندگی مشترك تا به امروز مسائل مختلفی در رابطه‌تان پیش آمده كه شما را ناراحت و ناامید كرده و تصمیم‌تان را برای پایان دادن به زندگی مشترك قطعی‌تر كرده است، درحالی‌كه بهترین حالت این است كه به جای این منفی‌بافی‌ها به این موضوع فكر كنید كه شما در این زندگی مشترك چه چیزهایی یاد گرفته‌اید.
      رسیدن به نقاط ضعف رابطه و رفتارهای خطرناك درباره همسر اتفاق خوشایندی است كه در این نوع ازدواج‌ها می‌شود از آن درس گرفت. پس سعی كنید با شریك زندگی خود وقت‌های دونفره بیشتری را سپری كنید و با در نظر گرفتن جنبه‌های مهم‌تری از عشق و علاقه كاذب، در چارچوب منطق، آرامش و امنیت فكر كنید. شاید تا به امروز نمی‌دانستید كه آمارها نشان می‌دهد نارضایتی مرد و زن در ازدواج دوم و سوم با اختلافی به‌مراتب بالاتر نسبت به زندگی اول هر فردی قرار دارد.
      پس زمانی كه شما می‌توانید رابطه‌‌ای نیمه شكست‌خورده را ترمیم و آن را به یك زندگی آرامش‌بخش تبدیل كنید، چرا با پایان دادن به آن شرایط سخت‌تر تازه‌‌ای را به وجود آورید؟ برای قطع رابطه و طلاق همیشه زمان هست، پس تا زمانی كه می‌توانید راه‌های بهتری را امتحان كنید و جدایی آخرین تصمیم‌تان باشد.

      منبع
  • به همسرم بدبین شدم و احساس می‌کنم بهم دروغ میگه
    • پرسش:
      23 سالمه و سه سال ازدواج کردم اوایل ازدواجم دوستی همسرم را قبل ازدواج با دختری فهمیدم  بعد ازدواج اون خانم با همسرم تماس داشت از همون موقع به همسرم بدبین شدم نمیدونم چکار باید بکنم هر لحظه فکرای بدی به ذهنم میاد.همیشه احساس میکنم بهم دروغ میگه دارم عذاب میکشم لطفا راهکار بهم بدید.
      پاسخ:
      اینکه ادم همیشه احساس کنه همسرش بهش دروغ میگه واقعا سخت و عذاب اوره،چون اعتماد یکی از اصول اصلی و مهم در روابط هست.دوست عزیز کار ذهن تولید فکر است ،ممکنه خیلی فکرا. در ذهنتون تولید شه اما برخی از فکرها ی ما ممکنه با واقعیت یکی نباشه ،چون ذهن ما دچار خطا میشه و واقعیت رو تحریف می کنه .شاید این فکر شما واقعیت داشته باشه اما به همون اندازه هم ممکنه هیچ واقعیتی نداشته باشه،پیشنهاد میکنم به کمک یک. روان شناس موضوع را مجدد بررسی کنید و بعداز شناسایی خطاها و بررسی شواهد ،زیباتر زندگی کنید.شادو سلامت باشید.
      منبع
  • همسرم همیشه تمام مشکلات و به گردن من می‌ندازه
    • پرسش:
      زنی 33ساله وشاغل هستم و 8ساله که ازدواج کردم و یه پسر3ساله دارم.ابتدای ازدواج شوهرم سیگارمیکشید و بهم قول داده بود که ترک کند اما بعداز گذشت دوسال از زندگیمان تازه از طرف برادرم که اعتیاد داشت و الان چند سالی هست که ترک کرده متوجه شدم که شوهرم به غیر از سیگار به شیشه هم اعتیاد دارد .من که سیگار کشیدن اونو از اطرافیان مخفی میکردم تصمیم به مخفی کردن اعتیادش هم گرفتم .از اونجایی که شاغل بودم و شوهرم زیاد دل به کار نمیداد تمام بار مشکلات مالی روی دوش من افتاده بود به اضافه  تغییر روحیه و رفتار شوهرم و ترک کار و سلیقه ای کار کردنش . خیلی کارها براش انجام دادم ماشین خریدم اقساط خونه رو تا به امروز دادم براش سرمایه جور کرد تا کار کنه اما بهتر که نشد بدتر هم شد .سطح توقعاتش از من و خونواده ام بالاتر رفت با فامیلم قطع رابطه کرد حتی خونه مامان و بابام هم تنها میرفتم. 2سال پیش پیش مشاور هم رفتیم اما اعتیادش رو کتمان می کرد و تمام مشکلات رو به گردن من و رفتارهای من و خونواده ام مینداخت خلاصه که نتیجه ای نگرفتیم . روی خودم زیاد کار کردم تا رفتارهایی رو که دوست نداره انجام ندم اما راضی نمیشه و بعد از بچه دار شدن هم مشکلات کاری و مالی  و نگهداری از بچه و خونه و … همه چی رو دوش من افتاده بود.
      خبلی از این وضعیت خسته شدم از اونجایی که خیلی دوستش دارم ونمیخوام زندگیمو از دست بدم متاسفانه دچار یه اشتباه بزرگ شدم و اون اینکه برای تخلیه خودم با خواستگار قبلیم تماس گرفتم و درد و دل کردم و و باهاش قرار گذاشتم و شوهرم متوجه این موضوع شد و کارمون به کلانتری و تعهد و در نهایت رضایت دادن شوهرم منجر شد .
      حالا که 7ماهه از اون موضوع گذشته و شوهرم هم به قول گفته خودش 1ماهه ترک کرده و حتی سیگار هم نمیکشه موضوع خیانت من به خودشو رو کرده و به برادم گفته و حالاهم هر روز سر یه سوال و جواب معمولی جلوی بچه ام داد و بیداد راه میندازه و منو کتک میزنه .
      توی حرفاش میگه اگه طلاق میخوای می دم ولی آزارت میدم و آبروت رو میریزم. اگه هم بخوای زندگی کنی باید تا آخر عمر هرچی کار میکنی پولشو به من بدی خونه رو که شراکتی خریدیم به نامم بزنی و حق هیچگونه بحث و حرف زدنی روی حرف منو نداری.
      حتی بابت گوشی و خرید وسیله برای خودمو همه چیزای دیگه داره محدودم میکنه.موندم که چکار کنم زندگی یا طلاق ؟؟؟؟
      پاسخ:

      بر اساس اصول آسیب شناسی 1/ چه کار کنیم آسیب به وجود نیاید.2/ اگر آسیب به وجود آمده چه جوری حل کنیم 3/ اگر حل شدنی نیست چه کار کنیم که زمینه آسیب جدید نشود.

      بر اساس تصمیم شما نه تنها آسیب را حل نکرده بلکه زمینه ی آسیبهای جدید شده است . اگر تصمیم وراه شما درست باشد شما را نسبت به گذشته در روند بهبودی قرار می دهد.

      در مسائل اساسی و مهم با عجله تصمیم نگیرید . با تحلیل بیشتر با حضور در کنار یک متخصص می توانید نتیجه خوبی دریافت کنید.

      ضمنا باید به این نکته توجه داشته باشید که مسئله ی به وجود آمده برای شخص خودتون به عنوان یک ابزار قدرت در دست همسر شما قرار گرفته که نوع عملکرد و نگاه شما به آن قدرت اضافه یا برعکس کم خواهد کرد و تصمیم ها و عملکرد های شما بسیار مهم است.

      منبع
  • همسرم برای همکارش پیام‌های عاشقانه میفرسته…
    • پرسش:
      من خانمی هستم ۴۰ساله که روزی گوشی همسرم رو دیدم با همکار خانمش پیامهای عاشقانه رد وبدل کردند .از اون روز بهم ریختم داغونم نمیدونم چکار کنم.

      پاسخ:

      وقتی متوجه خیانت همسرتان می‌شوید خیالات و افکار زیادی درگیرتان می‌کند. شوک بعد از کشف راز خیانت واکنش‌هایي مثل افسردگی، خشم، افکار پریشان، عدم تمرکز و زیرنظر گرفتن همیشگی همسر نتایج اجتناب‌ناپذیر این موضوع هستند. بهترین راه برای مقابله با این احساسات و واکنش‌ها این است که با فرد مناسبی حرف بزنید با کسی که قضاوت نمی‌کند، حامی است و آرام‌تان می‌کند. کسی را انتخاب کنید که بدون پیشنهادات نامعقول و خشونت‌آمیر و نصیحت‌های ابتدایی و همیشگی شنونده خوبی باشد. نصیحت در این شرایط مفید نیست. پند و اندرز هیچ کمکی به شرایط شما نمی‌کند، تصمیم‌گیری‌های آنی نیز بی‌فایده هستند. اما پیدا کردن کسی که شنونده باشد بسیار مهم است زیرا تنش و فشار عصبی‌ای که تحمل کرده‌اید را آرام می‌کند.

      همچنین احساسات‌تان را نباید فورا با همسرتان در میان بگذارید. وقتی شما این راز را می‌فهمید و آن را با همسرتان مطرح می‌کنید او نمی‌تواند به حرف‌های‌تان گوش بدهد یا همراهی‌تان کند. مطرح کردن احساسات منفی‌تان با شدت و فشاری که تحمل می‌کنید باعث واکنش‌های دفاعی در همسرتان می‌شود.

      تشخیص انگیزه‌های اصلی خیانت و حرف زدن درباره آن بسیار مهم است. اما همسر خیانتکار همیشه جزئیات را پنهان‌ میکند زیرا او نگران این مسئله است که حرف زدن درباره جزئیات فقط مشکلات را بیشتر و سخت‌تر ‌میکند. گفت‌وگو درباره داستان خیانت باعث مطرح شدن حرف‌هایی می‌شود که نه گوینده و نه شنونده تحمل شنیدن آن را ندارند. سؤال‌هایی که جواب دادن به آنها سخت است و شنیدن جواب‌ها غیرقابل تحمل، بنابراین پیدا کردن انگیزه‌های خیانت و گفت‌وگو درباره جزئیات آن برای زن و شوهرها نیاز به بینشی عمیق و مهارت‌های ارتباطی موثر دارد. اما هرچه به مسئله پرداخته نشود مشکلات پیچیده‌تر می‌شوند. مشاوره برای زوج‌هایی که تردید دارند و نمی‌توانند احساسات‌شان را درست بشناسند و نگران آینده رابطه هستند بسیار ضروری و کمک‌کننده است.

      لازم است بدانید برای مردان مهم‌ترین چیز در زندگی مشترک این است که ارزشمند و مورد احترام باشند و به آنها نشان دهند که تا چه اندازه به آنها احترام می‌گذارند و آنها را توانمند می‌دانند.

      ماجرای خیانت از روزی که همسرتان با نفر سومی صحبت می‌کند، آغاز نمی‌شود. سابقه این اتفاق به ماه‌ها و حتی سال‌ها قبل از آشنایی او با زن دیگری برمی‌گردد. به روزهایی که بی‌توجه به خطری که پشت در خانه‌تان کمین کرده، تنها با خیال اینکه همدیگر را دوست دارید به ریزه‌کاری‌های ارتباط‌تان بی‌توجهی می‌کردید. اگر می‌خواهید با این ریزه‌کاری‌ها آشنا شوید.  این صفحه را با دقت بخوانید و توصیه‌های‌مان را هر روز در خانه تمرین کنید.

      تو یک فرشته نیستی
      گرچه حفظ یک رابطه زناشویی سخت‌ترین نوع حفظ یک رابطه است اما باید بدانیم در هر رابطه‌ای از هر نوع و هر شکل هر فرد فقط می‌تواند خود را تغییر دهد نه هیچ‌کس دیگر را. پس به جای کنترل کردن همسرتان و بازی کردن نقش کارآگاه، صادقانه و دور از تعصب به چالش‌ها و مشکلات زندگی مشترک خود نگاه کنید. برای شروع بهتر است نگاهی به رفتارها و باورهای خود بیندازید. سهم شما از فاصله‌ای که میان شما و همسرتان ایجاد شده چقدر است؟ بهتر است تصویر فرشته‌مانندی که از خودتان ساخته‌اید را پاک کنید و با پذیرفتن اشتباهات‌تان برای برطرف کردن‌شان تلاش کنید.

      خسته نشوید
      ایمن کردن زندگی مشترک، کار یک روز و ۲ روز نیست. ساختن روابط مطلوب نیازمند تلاش مداوم است. گرچه میزان همخوانی و شباهت شما و همسرتان تاثیر مثبت زیادی در دوام یک ارتباط موفق دارد اما آنچه در ایجاد و حفظ رابطه زناشویی اهمیت بیشتری دارد، برخورد مناسب با ناسازگاری‌ها و ناهماهنگی‌هاست. به عبارت دیگر آنچه موجب شکست در رابطه می‌شود تفاوت‌های شما نیست بلکه نوع نگاه‌تان به تفاوت‌هاست، پس مراقب خطرساز شدن نگاه‌تان باشید.

      عادی نشوید
      یکی از بهترین راه‌های دستیابی به صمیمیت و نزدیکی در رابطه زناشویی خلاقیت و جست‌وجوی راه‌های تازه است. پختن یک غذای جدید و متفاوت با کمک همان موادی که می‌دانید همسرتان از خوردن‌شان لذت می‌برد، تماشای یک فیلم خوب در آخر هفته، خرید و یک تفریح تازه برای خلق چند ساعت متفاوت و وقت گذراندن با هم یا حتی ایجاد تنوع و تغییر در ظاهرتان همه راه‌های به ظاهر ساده اما تاثیرگذاری هستند که کسالت را از زندگی شما دور می‌کنند. وارد شدن به خانه‌ای که همیشه یک شکل است، خوردن غذاهایی که همیشه یک طعم می‌دهند و دیدن فردی که هیچ وقت به ظاهرش نمی‌رسد حتی اگر در روزهای اول ایجاد مشکل نکند به مرور خسته‌کننده و عادی می‌شود و بیش از حد عادی شدن همان اتفاقی است که می‌تواند زندگی مشترک‌تان را به خطر بیندازد.

      صمیمی شوید
      مهم‌ترین انگیزه زن و مردی که به سوی روابط فرازناشویی کشیده می‌شوند، تجربه مجدد صمیمیت فردی و جنسی است چراکه در چنین رابطه‌ای هیچ یک از طرفین به عیب‌جویی، سرزنش و تهدید یکدیگر نمی‌پردازند.  پس صمیمیت و دوستی را جایگزین رفتارهای مبتنی بر کنترل‌گری مانند سرزنش، تنبیه و… کنید.

      مثبت‌ها را ببینید
      همسرانی که ویژگی‌های مثبت یکدیگر را به خاطر می‌سپارند و نکات منفی یکدیگر را به کل شخصیت هم نسبت نمی‌دهند و تلاش بیشتری برای تغییر نقاط ضعف خود می‌کنند، به احتمال بسیار کمی با این بحران روبه‌رو می‌شوند. محرمانه نگه داشتن رازها و ناتوانی‌های همسر از نشانه‌های ارتباط موفق است.

      قدر شناس باشید
      بد نیست بدانید در میان تمامی دلایلی که ممکن است همسرتان را از شما ناراضی کند، ۵۴درصد موارد به قدرنشناس بودن همسرشان اشاره می‌کنند. آمارها نشان می‌دهد که ۱۲ درصد پرخاشگری همسر و ۱۱ درصد نبود شرایط لازم برای بحث در مورد عواطف و احساسات واقعی را دلیل جدایی عاطفی می‌دانند. فقدان ارزش‌ها و علایق مشترک هم در این میان در مراتب بعد قرار دارد. این آمارها نشان می‌دهد که مهم‌ترین تفاوت فرد سوم نسبت به شما، رفتار اوست که سبب می‌شود همسرتان احساس کند خواستنی‌تر و دوست‌داشتنی‌تر است، پس تا دیر نشده، خودتان این حس را در او ایجاد کنید.

      منبع
  • 7 ساله که با زن برادرم ارتباط دارم !!!
    • پرسش:

      من جوانی هستم ۲۷ ساله که در سن ۲۰ سالگی عاشق دختری شدم  و بعد از یکسال اون دختر ازدواج کرد . مشکل اینجاست که اون با برادر بزرگتر من ازدواج کرد و الان من ۷ سال هست که با زن برادر خودم رابطه دارم ( خیلی نزدیک) چند بار هم ب این نتیجه رسیدیم که این رابطه عاقبت خوشی برای هیچ کدوم از ما نداره ولی باز ب هر بهونه ای این دوستی محکم تر شده من چطوری میتونم از این منجلاب بیرون بیام خواهشا کمکم کنید شاید دلیل اینکه تا الان مجرد بودم رفع نیازهام بوده با این خانوم !!!

       

      پاسخ:

      همینکه به دنبال رهایی از این اضطراب هستید شروع خوبیست ولی از خودتان بپرسید چرا 7 سال باید ادامه پیدا کند?
      آدم بعضی وقتها باید خودش را جدی حسابرسی کند !
      قدم اول قطع ارتباط است،آسیبهای این رابطه را که برای خودتان،آینده تان و اطرافیان دارد،لیست کنید تا آمادگی ذهنی و جرات بیشتری پیدا کنید.
      اگر امکان این را داشته باشید به مکان دیگری بروید به بهانه کار یا تحصیل بهتر است .منظورم این است فاصله ها را به هر طریقی بیشتر کنید.
      به انجام  ورزش و امور مذهبی بپردازید  و اهداف زندگی تان را مشخص کنید.

       

      منبع

  • دوستم چه جوری می‌تونه رابطشو با عشق دومش قطع کنه؟
    • پرسش:
      خانمی 30 ساله  دوست بنده هستن و چند وقتی است که آقایی که چند سالی از ایشان کوچکتر میباشد و ازدواج هم کرده عاشق ایشان شده ودائم در محکم تر کردن رابطه با ایشان میباشد وخانم خیلی محجبه هستن ودارای یک فرزند وحالا دنبال قطع رابطه با ایشان هستند البته منظور از رابطه فقط پیامک میباشد چه جوری میتونه این اقا رو با حرف راضی کنه که از فکر این ارتباط بیرون بیاد
       
      پاسخ:

      دوست عزیز ،ایشان باید سعی کنند ابتدا خودشان را راضی به این قطع رابطه کنند ،چون زمانی خودش بخواهد که رابطه ادامه نداشته باشد طرف مقابل چاره ایی جزپذیرش نخواهد داشت .دوست شما میتواند بگوید که مایل به ادامه  رابطه نیست ولی رفتار اورا نمی تواند کنترل کند چون طرف مقابل می خواهد و برای خواسته اش هم تلاش می کند پس این دوست شماست که باید رفتاری همخوان با نخواستنش انجام دهد.وبهترین روش خاموشی است.اینکه بعد از گفتن اینکه تمایل به ادامه رابطه ندارد دیگر هیچ گونه پاسخی و از هیچ نوعی به ان اقا داده نشود.با ارزوی روزهای شیرین
      منبع
  • به خاطر ارتباط همسرم با زنان دیگر به شدت به او بی اعتمادم
    • پرسش:
       من 23 سالمه و ليسانس حسابداري دارم 1 سال و نيم پيش مراسم عروسيم بود يک هفته بعد از عروسي متوجه شدم ک شوهرم با يک خانم دوست هست و با هم در ارتباطند بعد از اينکه با خانواده مطرح شد با اون خانوم قطع رابطه کرد ولي چند ماه بعد با يک نفر ديگه بود ک اون هم مثله قبلي شد شوهرم واسه همه چيز بهم دروغ ميگه و من 9 ماههي هست ک افسردگي شديد گرفتم ولي هرچقدر ازش خواهش کردم ک ب مشاوره مراجعه کنيم قبول نميکنه الان ميگه ک من ديگه دنبال اون کارا نميرم ولي من نميتونم بهش اعتماد کنم همون بار اول خواستم ازش جدا شم ولي خانواده هامون نميذارن وقتي بيرون از خونه س همش دلهره و استرس دارم ک الان با کي داره حرف ميزنه و کجاست اين زندگي برام مثله مته اي شده ک داره هر روز از بين ميبردتم ولي هيچ کاري ازم ساخته نيست.
      مشکل تنها اون دو مورد نبودن شوهر من حتي الان هم گاهي اوقات از طريق شبکه هاي اجتماعي به اين کار  ها ادامه ميده و من سوالم اينه ک من با وجود اين بي اعتمادي محض و غيرقابل اعتماد بودن همسرم و اينکه هرکاري ميکنم حاضر ب رفتن ب مطب مشاور نميشه ادامه زندگي با اين شرايط عقلاني هست؟من از اين ميترسم که اگر در آينده بچه اي بين من و همسرم باشه سرنوشتش چي ميخواد بشه؟
      پاسخ:

      ادامه دادن زندگی برای زنان در مواجهه با بروز خیانت توسط  مردان با مشکلاتی همراه می باشد . پس از راندن مزاحم وابراز پشیمانی شوهروقطع رابطه با معشوقه ، مشکلاتی وجود دارد که زنان هوشیار وتوانمند باید به آن اندیشیده وخود را برای پذیرش وحل آن آماده کنند .
      1- پرهیز از سوءظن :
      گرچه هیچ زن عاقلی خواب راحت وآسوده ای به جهت احتمال لغزش وخیانت مجدد مرد ندارد .
      اما برای حفظ روحیه خود وجلوگیری ازابتلا به وسواس وسوءظن وافسردگی خود وتلخ شدن ایام خوش زندگی و تغییرات خلقی که با بالا رفتن سن خانمها ورسیدن به دوران یائسگی برای انها به وجود می اید  و پرخاشجو وحساس می شوند ، لازم است که افکارخود رامدیریت کرده وضمن هوشیاری ودرایت با هجوم این افکار مزاحم مبارزه کنند . مردان قطعا در صدد جبرانند که زنان باید ضمن پرهیز از منت گذاشتن ویادآوری صحنه ها ی خیانت ضمن حفظ کرامت واحترام خودبه بالا بردن روحیه او در همسر داری کمک کنند.
      2- تقویت اعتقادات دینی : بهترین راه برای جلوگیری از فساد مجدد مردان تقویت روحیه دینداری است که با روشهایی چون (سفرهای زیارتی – ارتباط با دوستان متدین وبا اخلاق – کمک از او برای تربیت دینی فرزندان که به خود اوکمک میشود – گذاشتن کتاب های مناسب در منزل که بطورغیر مستقیم تمایل به مطالعه آنها شود- رفتن به اماکن ومجالس مذهبی مانند دعای کمیل وندبه و…که البته نه بصورت کلیشه ای ،شعاری ونقش روحانی را بازی کردن و…که منجر به وازدگی دینی شود .) میتوان به این هدف نزدیک شد .
      3 – برنامه ریزی برای اوقات فراغت : یکی از مهمترین کارها با توجه به مشاغل برنامه ریزی مناسب برای اوقات فراغت باتشکیل میزگردهای خانوادگی ونظر خواهی است . البته گردش ها وتفریحات دو نفره زن وشوهر مانند ابتدای زندگی مشترک با رفتن به آن مکانهای لذت بخش که خاطرات خوشی را به یاد می آورد روحیه جوانی خود را زنده نگه داشته و جوانی کنید. ( با توجه به شناخت روحیه همسر)

      4 – حفظ احترام متقابل : از مباحثی که منجر به اختلاف ومشاجره میشود فاکتور گرفته واختلاف سلیقه هارا با سیاست حل کنید . درگیری های فامیلی و زناشویی و یادآوری خاطرات تلخ درگیریهای خانوادگی همه به ایجاد محیط متشنج کمک میکند که بادرایت و صبوری، مشکلات با نظر خواهی و حفظ احترام حل شود . علیرغم اینکه قبول دارم در بسیاری از شرائط زنان باید رسیدن به برخی مواردی که در آن محق هستند را به فرصت مناسب تری موکول کنند.
      5 – روابط با دوستان و خویشاوندان موثر: ارتباط با خویشاوندان ودوستان که زندگی موفق و با تنش ودرگیری کمتری دارند در الگو پذیری همسر موثر واوقات فراغت او را بخوبی پر میکند . رفت وآمدهای اجتماعی او را برای حفظ آبرو ومحبوبیت اجتماعی حساس تر کرده وزندگی خود را دستخوش بدگویی های دیگران وکاهش اعتبار وآبروی خود نمیکند .
      7. عزت نفس بعد از خیانت مردان : مردان خیانت را سرگرمی میدانند وعزت نفس بعد از خیانت وادامه دادن آن را حق خود میدانند . ابتدا آنها کمتر اظهار پشیمانی می کنند حتی اگر پشیمان باشند. اما به مرور زمان با مشاوره های متعدد آنان پی به اشتباه خود برده وسعی در جبران آن را دارند . نگه داشتن حس اعتماد به نفس درست ومنطقی با همراهی همسر کمک میکند که اعتماد به نفس کاذب را رها کرده واحساسات خود را مدیریت کند .
      10 – مردان عجول وکم حوصله : مردان می خواهند با سرعت هرچه تمامتر اوضاع درست شده و دوباره به حالت اول برگردد . به همین خاطر اصلاً دوست ندارند درمورد آن موضوع حرف بزنند یا مدام اقرار واعتراف کنند . لذا خانم ها مباحث خود را درموقعیت های مختلف وزمان های متفاوت مطرح نمایند . مردان باید بدانند که گذشت همسرشان از روی ترس وضعف وناتوانی نیست . بلکه از برزگواری ومنش وکرامت اوست .
      در خاتمه لازم میدانم یادآور شوم فراموشی خیانت وبخشش مرد خاطی وادامه زندگی یک پروسه طولانی مدت است که حوصله ، صبر، فداکاری وکسب آگاهی های لازم را میطلبد که امیدوارم با موفقیت به ثمر رسد .موفق باشید .

      منبع
  • حدود یکسال از همسرم به دلیل خیانت جدا شدم
    • پرسش:
      زن چهل و دو ساله کارمند دارای یک فرزند پسر سیزده ساله، حدود یکسال از همسرم به دلیل خیانت جدا شدم، دچار افسردگی و بی حوصله گی شدم، با اینکه، سر خودم رو با ورزش و مسافرت گرم میکنم، ولی عصبی هستم، به هیچ کس جز خانواده درجه یک نگفتم که طلاق گرفتم، نگران آینده خود و فرزندم هستم، نمیدونم،اگر موردی پیش بیاد باید ازدواج کنم ، حتی موقت، یا به خاطر فرزندم قید ازدواج رو بزنم؟
       پاسخ:

      مسائل در باب خیانت بسیار پیچیده و مهم است و عدم آگاهی ما از انواع خیانت که بیش از 30 نوع می باشد ما را دچار خطا و اقداماتی می کند که بسیار آسیب زننده خواهد بود.

      آنچه مهم است سرگرم کردن مثل آن است که آتش با خاکستر پوشانده شده باشد و با دمیدن یک نسیم خاکستر را برکنار کرده و آتش شعله ور می شود و ترو خشک را با هم می سوزاند.

      1/باید کاری کنیم آسیب به وجود نیاید 2/ آسیب به وجود آمده را حل کنیم 3/ اگر نمی توانیم حل کنیم از به وجود آمدن آسیب جدید به واسطه ی آن جلو گیری کنیم.

      لطفا خود را در یابید که به واسطه ی آن فرزندتان نیز دریافته می شود.

      باید زمان بگذارید و تصمیم قاطع برای درمان بردارید. مسئله ی شما درمان می شود به واسطه افزایش آگاهی شما.

      سعی کنید در درون سیاهی آسمان زیبایی هایش را ببینید . نه فقط سیاهی را . زندگی شیرین است آن گونه که هست نه آنگونه که شما می خواهید باشد.

      منبع
  • همسرم عاشق پسر جوان و مجردی شده، چه کنم؟
    • پرسش:
      من مردی هستم 42 ساله دارای تحصیلات مهندسی همسرم هم 40 سال دارد و یک دختر 17 ساله داریم ما زندگی خوبی از نظر مالی داشتیم همسرم بسیار مذهبی و متدین هست ولی حدود 1 ماه پیش متوجه شدم که با پسر جوان و مجردی حدود 22 ساله ارتباط عاطفی پیدا کرده و عاشق او شده البته خودش هم اعتراف کرد و این موضوع راو تایید کرد و گفت که پشیمون شده و ارتباط خودش با اون پسر رو بهم زده است و قسم خورده که ارتباط جنسی نداشته و تنها انگیزه وی بنا به گفته خودش بی اعتنایی من بوده حال من سر یه دوراهی گیرافتادم که چکار کنم آیا طلاق بگیرم یا بخاطر فرزندم به ادامه زندگی با وی ادامه دهم
      پاسخ:
      آنچه بسیار مهم است این است که خیانت در خانواده و روابط زوجین بسیار مهم است . اما مهمتر از آن این است که ما خیانت را بشناسیم و بدانیم خیانت چیست ؟ ما بیش از 30 نوع خیانت داریم که در بین زوجین اتفاق می افتد و معنا و مفهوم خیانت می دهد و به کرات آنها را انجام می دهیم و با مفاهیم دیگر خود را مبرا می دانیم. و باید برای دانش افزایی خود قدم برداریم تا دچار قضاوت اشتباه نشویم.اما مهمتر از همه ی اینها این است که نسبت به موضوعی در مقابل همسر خود می خواهیم صحبت کنیم باید مطمئن شویم مفاهیم از نظر هر دو یکسان است. مثال در مورد خرید نان که بسیار اتفاق می افتد . همسرمان به ما می گوید برای منزل نان بگیرید و شما هوس نان سنگک می کنید و نان سنگک می گیرید موقعی به منزل می رسید همسر شما اعتراض که چرا نان سنگک خریدید من می خواهم سمبوسه درست کنم و با نان سنگک که نمی شود در نتیجه بحث بالا می گیردو…

      دراین مورد اگر همسرتان به شما گوش زد می کرد نان لواش بگیرید ، یا شما سوال می کردید نان خاصی مد نظر است هیچ گونه مسئله ای پیش نمی آمد.

      مبحث مهم و خارج از این فضا است . قبل از هر گونه اقدام و تعریف این مسئله برای دیگران یا مشاجره در جلوی فرزند لازم به مراجعه به متخصص می باشد و افزایش دانش و تشخیص آنکه آیا واقعا این خیانت است ، و بررسی عوامل زیر ساختی بر اساس اصول آسیب شناسی.

      لطفا برای مسائل اساسی زندگی با عجله و هیجانی تصمیم نگیریم.

      منبع
  • به تازگی متوجه شدم همسرم با مرد جوانی در ارتباط است چه کنم؟
    • پرسش:
      من مردی هستم 42 ساله دارای تحصیلات مهندسی همسرم هم 40 سال دارد و یک دختر 17 ساله داریم ما زندگی خوبی از نظر مالی داشتیم همسرم بسیار مذهبی و متدین هست ولی حدود 1 ماه پیش متوجه شدم که با پسر جوان و مجردی حدود 22 ساله ارتباط عاطفی پیدا کرده و عاشق او شده البته خودش هم اعتراف کرد و این موضوع راو تایید کرد و گفت که پشیمون شده و ارتباط خودش با اون پسر رو بهم زده است و قسم خورده که ارتباط جنسی نداشته و تنها انگیزه وی بنا به گفته خودش بی اعتنایی من بوده حال من سر یه دوراهی گیرافتادم که چکار کنم آیا طلاق بگیرم یا بخاطر فرزندم به ادامه زندگی با وی ادامه دهم.
      پاسخ:
      آنچه بسیار مهم است این است که خیانت در خانواده و روابط زوجین بسیار مهم است . اما مهمتر از آن این است که ما خیانت را بشناسیم و بدانیم خیانت چیست ؟ ما بیش از 30 نوع خیانت داریم که در بین زوجین اتفاق می افتد و معنا و مفهوم خیانت می دهد و به کرات آنها را انجام می دهیم و با مفاهیم دیگر خود را مبرا می دانیم. و باید برای دانش افزایی خود قدم برداریم تا دچار قضاوت اشتباه نشویم.

      اما مهمتر از همه ی اینها این است که نسبت به موضوعی در مقابل همسر خود می خواهیم صحبت کنیم باید مطمئن شویم مفاهیم از نظر هر دو یکسان است. مثال در مورد خرید نان که بسیار اتفاق می افتد . همسرمان به ما می گوید برای منزل نان بگیرید و شما هوس نان سنگک می کنید و نان سنگک می گیرید موقعی به منزل می رسید همسر شما اعتراض که چرا نان سنگک خریدید من می خواهم سمبوسه درست کنم و با نان سنگک که نمی شود در نتیجه بحث بالا می گیردو…

      دراین مورد اگر همسرتان به شما گوش زد می کرد نان لواش بگیرید ، یا شما سوال می کردید نان خاصی مد نظر است هیچ گونه مسئله ای پیش نمی آمد.

      مبحث مهم و خارج از این فضا است، قبل از هر گونه اقدام و تعریف این مسئله برای دیگران یا مشاجره در جلوی فرزند لازم به مراجعه به متخصص می باشد و افزایش دانش و تشخیص آنکه آیا واقعا این خیانت است و بررسی عوامل زیر ساختی بر اساس اصول آسیب شناسی.

      لطفا برای مسائل اساسی زندگی با عجله و هیجانی تصمیم نگیریم.

      منبع
  • با خانم متاهلی که مورد خیانت همسرش قرار گرفته ارتباط برقرار کرده‌ام
    • پرسش:
      مردی 40 ساله هستم که از حدود 4 ماه پیش با خانم متاهلی که مورد خیانت همسرش قرار گرفته بود، ارتباط برقرار کردم. دلیل شروع این رابطه زیاد جدی نبود و من فکر نمیکردم درگیر آن شوم اما به قدری رفتار آن خانم برای من که خود مورد بی توجهی همسرم بودم محبت آمیز و مطابق دلخواه من بود که نتوانستم از آن خارج شوم و ارتباط عاطفی شدیدی بین ما ایجاد شد. اوایل ارتباط هردو تصمیم گرفتیم از همسران خود جدا شویم و با هم ازدواج کنیم. اما من  نمیتوانستم به این زودی این تصمیم را عملی کنم و ایشان هم با توجه به اینکه فرزندی داشتند، قطعا در آینده با مشکلاتی در این زمینه مواجه میشد. ما بارها با هم رابطه جنسی داشته ایم . ولی دیگر در خود بیش از این توان روانی ادامه این ارتباط را نمیبینیم و آرامش روانی هردو ما به کل مختل شده است. در یک تفاهم دوطرفه تصمیم به کاهش ارتباط خود گرفتیم.

      اکنون من دو سوال دارم. یکی اینکه نسبت به همسرم حس عذاب وجدان شدیدی دارم و نمیدانم چگونه از پس این موضوع بربیایم. خودم گاهی فکر میکنم باید تا میتوان او را خوشحال نگه دارم تا کارم جبران شود و گاهی تصمیم میگیرم پیش او اعتراف کنم و پیامدهایش را حتی اگر اعدام باشد هم بپذیرم. به نظر شما چه کار کنم؟

      مشکل بعدی در ارتباط با وضعیت روانی خودم هست. ارتباط دوم من به قدری خوب بوده است که من واقعا آن خانم را دوست دارم و زندگی با او را به زندگی با همسرم ترجیح میدهم و البته به نوعی احساس اعتیاد به آن میکنم، اما دیدگاه ثابتی نسبت به آن ندارم. در درونم کشمکشی از انواع عکس العمل هایی که دلم میخواهد نشان دهم برپاست. گاهی از قطع ارتباط منصرف میشوم، گاهی میخواهم با او درباره ارتباطمان و مشکلات آن و راهکارهای رفع مشکلات حرف بزنم، اما دوباره تصمیم میگیرم سکوت کنم . گاهی احساس نفرت میکنم  و حتی گاهی به خودکشی فکر میکنم. و هنوز نتوانسته ام بفهمم بهترین تصمیم و عکس العمل  چیست. فقط میدانم که حالم شدیدا بد است و باید به خودم کمکی کنم .

      پاسخ:
      شما دقیقا خیانت همسر آن خانم را در مورد خانم خودتون تکرار کرده اید. بله این حالات روانی و احساس گناهی که برایتان پیش آمده کاملا طبیعی است .  و اگر بیشتر پیشروی کنید به شدت آسیب خواهید دید.حالا به نظر شما اگر خانم شما مثل آن خانم با مردی 40 ساله رابطه پنهانی و جنسی به علت خیانت همسرش خارج از عرف برقرار کند چه احساسی دارید . میخوام بگم اگر همسر (مرد یا زن) به زوج خود خیانت کند به این معنی نیست که او هم باید به علت خیانت تن به رابطه ای  این چنین بدهد پس خانومی که به راحتی با وجود یک فرزند به علت خیانت همسرش با شما رابطه ای برقرار کرده اگر شما هم نباشید با شخص دیگری رابطه برقرار خواهد کرد بنابراین این فرد نمیتواند جایگاه همسر و مادر فداکار زندگی رو برای شما بگیرد . اگر از لحاظ عاطفی در زندگی دچار مشکل شدید نتیجه اش خیانت به همسر نیست لطفا به روانشناسی مراجعه کنید تا با راهکارهای مناسب مشکلتان حل شود شما می توانید آن نیاز عاطفی و جنسی مطلوب رو در همسر خودتون بیابید به صورت سالم و نه خیانت .کمی با خود خلوت کنید و به عاقبت این کار فکر کنید ، ازدواج با آن خانم شما رو به اون چیزی که الان احساس میکنید نمیرسونه احساس شادی و رضایت شما در کنار ایشون بسته به شرایط موجود کاملا موقتی است و بعد از ازدواج رسمی مسلما سرد خواهید شد و اسیب میبینید در ضمن آن خانمی که شما با او رابطه برقرار کرده اید از نظر همسرش فرد مطلوبی نیست و نیاز عاطفی و جنسی همسرش را تامین نکرده و منجر به خیانت همسرش شده بنابراین اگر خوب بود با وجود یک فرزند زندگی خودش را نگه می داشت .این رابطه برای شیرین جلوه می کند فقط به این خاطر که شما دچار طلاق عاطفی شده اید و این رابطه به صورت پنهانی است. اما تکلیف همسر شما بعد از این ازدواج چیست؟ رابطه جنسی و عاطفی پنهانی با مرد 40 ساله دیگری؟ در نهایت این همان احساس گناه و نفرت از زندگی را بر جای میگذارد. به ابتدای زندگی فکر کنید لحظه ای که همسرتون رو دوست داشتید و در کنارش آرام بودید از لحاظ عاطفی تامین بودید و رابطه ی جنسی مطلوبی با او داشتید ، با هم به گردش بروید، برای هم وقت بگذارید ، با او صحبت کنید و آنچه که در بیرون از خانه میجویید از همسرتون در خواست کنید به او بگویید که دقیقا چه می خواهید ، به او محبت کنید. خانم شما همان بانوی زیبایی است که با هزار و یک آرزو وارد زندگی شما شده ، مسلما همسر شما هم همان احساس شما رو تجربه می کند و او هم نیاز دارد که از لحاظ عاطفی ارضا شود .زن موجود ظریف و حساسی است  اگر این شرایط  زندگی برای شما غیر قابل تحمل است و احساس خلاء میکنید در مورد همسرتان این احساس چند برابر است. گذر زمان شما را از هم دور کرده به عبارتی زندگی یک هنر است و انسانها هنرمندند تا اینجا مشخص است که هنر زندگی را نداشته اید لطفا هنرمند باشید.  پیشنهاد میکنم حتما به یک روانشناس مراجعه کنید و رابطه پنهانی  را قطع کنید و به کانون گرم خانواده برگردید آنجاست که می شود همه چیز را جستجو کرد.
      منبع
  • متوجه رابطه پنهانی همسرم در اینترنت شدم
    • پرسش:

      حدود یکسال هست که ازدواج کردم. همسرم قبل از من با فرد دیگری نامزد بوده و از همه لحاظ با اون ارتباط داشته البته من این را بعد از عقدمان فهمیدم. اینها برام مهم نیست. مشکلم این است که شوهرم حدود سه ماه است که با دختری از هم شهری هایمان چت میکند و بیشتر حرفایشان در ارتباط با مسایل جنسی است. علی رغم اینکه میدانم من و شوهرم به هم شدیدا علاقه مندیم. و البته شوهرم به آن دختر نگفته متاهل است و هدفش سرکار گذاشتن دختر است. بنظرتان من باید چیکار کنم.

      پاسخ:

      بهتر بود شما قبل از اینکه همسر این آقا می شدید یک تحقیق دقیق و جزیی از تاریخچه گذشته ایشان، وضعیت خانوادگی و علت به هم زدن نامزدی اش را دقیقا متوجه می شدید و با چشمانی باز همسر خودتان را انتخاب می کردید اما به هر حال با توجه به علاقه ایشان نسبت به شما احتمال وجود نوعی عدم رضایت جنسی در روابط شما می رود که باعث این گونه ارتباطات خارج از چارچوب خانواده می شود.
      در مرحله بعد این این رفتار به یک عادت تبدیل می شود بهتر است شما با همسرتان در فضای مناسب و با لحن مناسب صحبت کنید و نگرانی خودتان را به صورت غیر مستقیم مطرح کنید. مثلا گفتن کلماتی مانند تو خیلی تغییر کردی و من خیلی نگرانم و… البته از طرفی شما باید مهارت های جنسی و زناشویی خودتان را افزایش دهید.
      از طرفی در مرحله بعدی احساس نیاز خودتان و اینکه اگر همسرتان شما را حمایت نکند دچار مشکلاتی می شوید را به گوش ایشان برسانید. سعی کنید استفاده از نت و کامپیوتر را به صورت غیر مستقیم برای ایشان محدود کنید مثلا استفاده خودتان را افزایش دهید و یا هنگام استفاده در کنار ایشان قرار گیرید و به تدریج ایشان را به خود مشغول کنید. نقاط مثبت و خوبی های همسرتان را به ایشان گوشزد کنید و خودارزشمندی و عزت به نفس ایشان را بالا ببرید و به ایشان بگویید شما با این همه خوبی و نقاط مثبت بهتر نیست به این آلودگی ها دچار نشوید.
      در مراحل بعدی از طرف مقابل که از جذابیت ها و مهارت های زنانه اش برای حذب همسرتان استفاده می کند ارتباط پیدا کرده هر طور که شده ایشان را از ادامه این رابطه برحذر دارید. و سعی کنید اوقات فراغت همسرتان در کنار شما سپری شود.

       

      منبع

  • محبت فرد دیگری را جایگزین محبت همسرم کرده‌ام چه کنم ؟
    • پرسش:

      خانمی هستم که ۱۲ساله ازدواج کردم. بخاطر نداشتن خانواده سالم و شرایط سختی که داشتم ،به خاطر فرار از خانوادم تن به ازدواجی دادم ک اصلا دوست نداشتم. من با کسی ازدواج کردم که اعتیاد داشت.  به همین خاطر و نیز دخالتهای خانوادش، از همان ابتدا با مشکلات خیلی جدی مواجه میشدم ومن چون به دلایلی تن به این ازدواج داده بودم سعی میکردم صبر کنم و زندگی کنم.  طوری رفتار میکردم ک انگار بهترین زندگیو داشتم. اما به مرور که زندگی ما میگذشت، همسرم ب خاطر اعتیادش مدام من و کتک میزد . واقعا زیر بار مشکلات له شده بودم .
      حال بعد ۱۲ سال فقط  کمی از لحاظ مالی بهتر شدیم اما اعتیا د همسرم بیشتر شده و من از لحاظ روحی و جنسی و … واقعا احساس کمبود دارم . جالب این که اصلا هم سعی ندارد  قدمی برای بهبودیش بردارد. در طی این مدت بخاطر عدم محبت ونیاز شخصیم و احساس تنهابودنم با کسی اشنا شده ام… اما با وجود اینا ته دلم ناراحته و احساس پستی می کنم . دوست ندارم با ابروی خودم بازی کنم .  لطفا بگید که تکلیف من تو این زندگی چیه؟ من باید چیکار کنم ؟

      پاسخ:

      بسیار متأسفیم که برخلاف میل و خواسته باطنی تن به یک ازدواج ناخواسته دادید . ولی بهتر بود از همان اول نسبت به این احساس بی میلی که حتما دلیل منطقی هم داشته بی خیال و بی اهمیت نبودید و با رایزنی و مشورت و واسطه های مختلف و حتی یک درگیری و  به قول معروف اوقات تلخی یکی دو ماهه سعی می کردید  در هر شرایطی وارد این زندگی نمی شدید ولی به هر حال گذشته ها گذشته و شما وارد یک زندگی شده اید و ۱۲سال زندگی کرده اید. قطعا در زندگی شما ضربه هایی از بیرون و از درون به شما وارد شده است و شما چون به فکر ضربه گیرها و منابع آرمش نبوده اید و در این مشکلات و ضربه ها غرق می شدید و دچار درماندگی آموخته شده می شدید. قطعا اگر در این مدت که ناچار بودید زندگی کنید به فکر به قول معروف راه در رو از مشکلات بودید و سعی می کردید از ظرفیت های مثبتی که در زندگی هست استفاده می کردید به این وضعیت کنونی نمی رسیدید .
      البته هیچ وقت برای تغییر زندگی نزدیک شدن به یک وضعیت پذیرش و کنار آمدن با مشکلات دیر نیست قطعا جنگیدن و یا فرار کردن از مشکلات مشکلات را چندین برابر بزرگتر و بیشتر می کند و تنها راه فقط و فقط پذیرش مشکلات آن هم با جان و دل و این پذیرش با درون ریزی مشکلات و یا بی خیال بودن بسیار متفاوت است ما باید یاد بگیریم در کنار برخورد و مواجه شدن فعال و منطقی از تأثیرات هیجانی و احساسی و فکری مشکلات خود را مراقبت کنیم و یاد بگیریم مشکلات زندگی را به یک مسأله طبیعی زندگی دنیایی تبدیل کنیم و با آزمایش کردن راه های مختلف آن را حل کنیم و بعضی از وقت ها درمان یعنی پذیرش . شما به هر حال سعی کنید از نظر مالی و اقتصادی خودتان را تقویت کنید و تا می توانید به جای جنگیدن با اعتیاد همسر امتیازات مالی بگیرید اما به هر حال شما صرف نظر از اشکال شرعی رابطه با جنس مخالف و لزوم پرهیز از خیانت از نظر شخصیتی و روانی این لذت نامشروع موقت به یک افسردگی ، عذاب و جدان و ناپاک دانستن خودتان که دراز مدت است تبدیل می شود و اگر شما بدترین آدم روی کره زمین هم بودید قطعا به همسرتا حق نمی دادید که با یک فرد  دیگری ارتباط نامشروع داشته باشد و در نهایت نهایت اگر وضعیت شما با جلسات مشاوره حل نشد، باید ایشان ابتدا تعهد و قرار و امانت داری را با شما فسخ می کرد و وقتی که از قول و قرار داد شما خارج می شد به ایشان حق می دادید که جایگزین انتخاب کند.
      متأسفانه شما در حال حاضر این تعهد و قرار داد را رعایت نکرده اید و این رابطه نامشروع شما هیچ ته و نتیجه ای ندارد  پس بهتر است آن روی سکه یعنی نقاط منفی و آسیب ها و آینده بسیار تاریکی که این گونه روابط دارد را هم نگاه کنید اگر همسر شما به یک مواد اعتیاد دارد شما هم به یک انسان وابسته و معتاد شده اید که شاید شروع آن به خاطر بی محبتی های همسرتان بوده است ولی ادامه شما باعث افزایش این رابطه شده است . اگر نیاز به محبت و علاقه مندی در هر انسانی وجود دارد ولی روش برآورده شدن آن حتما باید از مسیر بی خطر و سالم باشد. در هر صورت اگر همسرتان مسؤولیت پذیری و رسیدگی کمی دارد می توانید از ایشان جدا شوید و یک زندگی سالم ، مطمئن و با ضمانت برای خودتان درست کنید .

       

      منبع

  • نامزدم در برخورد با دخترها و خانم‎ها خیلی راحت است
    • پرسش:

      دختری ۲۳ ساله هستم که ۷ ماه است نامزد کردم. در این مدت من همیشه برای دیدن پدر و مادر نامزدم پیش ان‎ها می‌روم و با آن‎ها در تماس هستم. چون می‌دانم این کار باعث خوشحالی نامزدم می‌شود. اما نامزدم در این مدت فقط دو بار آن هم اوایل نامزدی با پدرم تماس گرفت.

      الان سوال من این است که چطور می‌توانم به نامزدم بگم که به دیدار پدر و مادرم بیاید و تماس بگیرد؟ به نظرم این وظیفه ایشان است و من بابت این موضوع پیش پدر ومادرم خجالت می‌کشم. خودم نمی‌دانم چطور باید بگویم که ناراحت نشود. چون شنیدم هر چیزی را باید غیر مستقیم به مردها گفت.

      یک سوال دیگر هم داشتم. نامزدم در برخورد با دخترها و خانم‎ها خیلی راحت است و دوست معمولی دختر زیاد دارد. مثلا برای من هدیه گرفته بود و وقتی داشت از پشت تلفن با پدرش صحبت می‌کرد، من صدایش را شنیدم که گفت: سه تا دختر فروشنده، رفیق‎های من هستند. ولی من هیچی به روی خودم نیاوردم چون می‌دانم هیچ ارتباطی نیست و آن دخترها هم می‌دانستند که دارد برای نامزدش هدیه می‌خرد.

      ولی من از این موضوع خیلی ناراحت هستم و اینکه نمی‌دانم چطور باید با این موضوع کنار بیایم. از نظر خودش این روابط عادی است ولی من با حس حسادت زنانه‎ام نمی‎دانم چکار کنم. من چطور می‌توانم با این موضوع کنار بیایم؟ چطور به او بفهمانم که من اذیت می‌شوم؟ چطور باید باهاش برخورد کنم که رعایت من را بکند و کمی در رفتاراش تغییر ایجاد کند؟

      به نظر شما به او بگویم که صدایش را شنیده‎ام که گفته است با فروشنده‎ها رفیق است؟

       

      پاسخ :

      سلام.  اینکه ایشان زیاد به خانه شما نمی‌آید، شاید به این علت باشد که هنوز با خانواده شما راحت نیست و خجالت می‌کشد. بنابراین هر وقت برای دیدنتان آمد، شما و خانواده‎تان با او راحت‎تر و صمیمی‎تر برخورد کنید تا کم‎کم خجالت او از بین برود. از طرفی هم شاید با خود فکر می‌کند اگر زیاد بیاید خانه شما، خانواده شما ناراحت می‌شوند، ولی وقتی با او صمیمی‎تر باشید و او رو زیاد تحویل بگیرید، احساس می‌کند آمدن او  به خانه شما مشکلی ندارد.

      بنابراین شما به جای اینکه از ایشان بخواهید که به دیدن پدرمادرتان بیاید، از پدر مادرتان بخواهید او را دعوت کنند یا اینکه به همسرتان بگویند که به دیدن ما بیشتر بیا دل ما  برای شما تنگ می‌شود.

      در زمینه ارتباط راحت ایشان با نامحرم هم، در صورتی که محرک شهوت نباشد یا اینکه ترس از به گناه افتادن در آن وجود نداشته باشد، از نظر شرعی اشکال ندارد، اما اگر احساس می‌کنید که ترس از به گناه افتادن در این رابطه ها وجود دارد، جایز نیست ایشان به این صورت با نامحرم رابطه داشته باشد.

      بنابراین اگر واقعا می‌دانید که رابطه نادرستی نیست و نامزدتان هم در معرض خطر نیست، سعی کنید حساس نباشید، اما اگر احتمال وجود خطر می‌دهید، به نامزدتان بگویید: من به شما اطمینان دارم، اما از این‎که این قدر با دخترها راحتی ناراحت میشم.

       

      منبع

InstagramTelegrammaghalat