مشکلات دوران آشنایی

  • پسری که دوستش دارم رفتارهاش فرق کرده
    • پرسش:
      من یک نفر رو یک بار شش سال پیش دیدم یعنی وقتی 14 سالم بود و خیلی ازش خوشم اومد ولی دیگه ندیدمشون تا اینکه از طریق شبکه ی مجازی پیداش کردم به مدت یک ماه با هم دوست بودیم ولی نمی دونم چرا  اواخرخیلی سرد برخورد می کرد من مدام از دستش شاکی میشدم ولی به علت علاقه ی شدیدی که داشتم بازم بهش پیام می دادم اون یکی دیگه رو دوس داشت اوایل به من داشت خیلی نزدیک میشد ولیکن بعد ها فهمیدم کس دیگه ای رو دوس دارهو منو واسه ی دوستی عادی می خواد حالا چی کار کنم که با خودم کنار بیام که این اون آدم شش سال پیش نیست و خیلی رفتاراش فرق کرده و یکی دیگه رو دوس داره که اون دختر اینو دوس نداره خواهش کمکم کنین چون من الان ماه هاست دارم با خودم کلنجار میرم
      پاسخ:
      جواب شما در پرسش خودتون اومده است . اون آدم 6 سال پیش نیست و مثل اون موقع رفتار نمی کند

      حالا شما چی آدم 6 سال قبل هستید

      از هر جهت فکر کنیم نیستید. حتی نیازی را که به این طرف 6 سال در خود نگه داشته اید. این عشق نیست . نیاز است

      من دریافتم از جملات شما این است که دوست داشتن معنایش از نظر من و شما و یا شما با دیگران و طرف مقابلتان متفاوت است که چنین واکنشی را دریافت کرده اید.

      باید تشخیص درست باشد و برای این نیاز به جزئیات بیشتر است.

      در خدمتم. شاداب و سربلند باشید

      منبع
  • مردی که باهاش ارتباط دارم مدام بهم دروغ میگه
    • پرسش:
      لطفا راهنمایی بفرمایید چطور متوجه بشم مردی که باهاش ارتباط دارم راستگو هست یا نه حس میکنم دروغگو هست الان چند ماهه میگه یه پرونده مثلا با موضوع نفقه و طلاق هست  یه پرونده ملاقات با فرزند هست و این ها که باید وکالتش و به عهده بگیری یا مثلا برات فلان هدیه ر و خریدم فلان سوغات و آوردم  یادم میره بهت بدم یا مثلا میگه فلان منطقه هم دفتر داریم ولی من هنوز هیچ کدوم اینا رو ندیدم نمیدونم بهانه میاره که مثلا وقت ندارم ذهنم مشفول پرونده هست که خودم درگیرش هستم(ایشون متهم به تحصیل مال نامشروع هست و دادگاه در حال رسیدگی هست و اگه محکوم بشه حبس در انتظارش هست و پروانه وکالتش هم حداقل برای مدتی لغو میشه)یا واقعا کارهاش به هم ریخته و هنوزنتونسته به چیزهایی که گفته عمل بکنه البته من برای این که از این آدم چیزی عایدم بشه به این ارتباط ادامه ندادم اما از این که من و احمق فرض کرده باشه بدم میاد
       پاسخ:

      سلام شواهدی که میفرمائید می‌تونه نشانه‌های راست نگفتن باشه و کاری که انجام دادید و یک رابطه ی بدون هدف رو ترک کردید که هوشیاری و هوش شما رو نشون میده.

      منبع

  • نمی‌خوام وقتمو برای رابطه و آدمی که سرانجامی نداره صرف کنم
    • پرسش:
      دختر 28 ساله هستم و با آقایی از طریق معرفی آشنا شدم ، ایشون آدم خوبی هستن . آدم خیری هستن . در مواقع لازم برای من هدایای خوبی می خرن . مرتب ابراز علاقه می کنن و تا از کار فراغت پیدا می کنن به من زنگ می زنن . از آشنا کردن من با خانواده و برنامه ریزی آینده صحبت می کنن . اعتقاد دارن زن و شوهر نباید بینشون فاصله باشه . من شاغل هستم و ایشون دوست ندارن زیاد کار کنم و من قبول کردم که متناسب کار کنم . میگن هر وقت پول لازم داشتی بهم بگو و آدم بخاطر خانوادش کار و تلاش می کنه . اهل تجملات نیستن و من هم قبول کردم که ساده ازدواج کنیم . من ایشونو دوست دارم ، فقط یکی دو تا موضوع که مرتب تکرار میشه منو به نتایج ازدواجمون نگران کرده ، ایشون خیلی حساسن ، من که با همکار یا خانواده بیرون میرم و زنگ میزنن ، قبول نمی کنه که من با اونا هستم . من دختر ساده ای هستم و خودشم می دونه که اهل هیچی نیستم ولی ناخودآگاه همچین رفتاری بروز میده و باید بهش توضیح بدم که آروم بشه . وقتی سر کارم و اگه صدای گوشیو نشنوم و دیر جواب بدم هم همین عکس العملو داره و یک بار که ازش خواستم جدا بشیم ، ازم عذر خواهی کرد و گفت خیلی بی ادبی کرده و نذاشت که به رابطه خاتمه بدیم ولی مدتی بعد باز این کارو در جنبه دیگری تکرار کرد . خودش هم گاهی میشد که تلفن جواب نده و بعد تماس بگیره که مثلا کار داشتم و من همچین برخوردی باهاش ندارم . زنگ که می زنه می پرسه امروز بیرون رفتی و بعد باز جویی شروع مبشه و من همش استرس دارم و دوست دارم صحبتمون خوب پیش بره ولی باز سر یه موضوع عادی مشکل پیش میاد . خودش میگه همه اینا از علاقه هستش و فکر نکن من در گذشته کاری کردم که الان درباره تو همچین برداشتی دارم و من تورو دوست دارم . من بارها بخاطر رفتارش گریه کردم . رار بیرون رفتن که می ذاریم یهمو برای یه کار غیر ضروری قرارو کنسل می کنه ولی وقتی من کار دارم  ناراحت میشه و هر وقت اون بخواد من باید همه کارامو کنسل کنم . خونواده مرد سالاری داره و خیانت و طلا ق تو خانوادشون زیاده . برای هرچی از ابراز نظر مادر و خواهش ابراز نگرانی می کنه . ازدواج برادرش با علاقه بوده و مادر و خواهرش از روز خواستگاری شروع به ایراد گیری کردن و میونه خوبی ندارن . اینم که یه بار قرار گذاشتیم ازدواجشو با خونواده مطرح کنه و با مادرش صحبت کرد ، هر چی پرسیدم مادرت چی گفت ، بهم گفت که مادرم گفت عجله نکن و زندگی برادرتو ببین و بعد اون حس می کنم ازم کمی فاصله می گرفت . ماه قبل با خونوادم سفر رفتم که مرتب می گفت نرو و اگه بری نمی تونم قبول کنم و رابطه ما خراب میشه ، از وقتی که برگشتم بی دلیل به من زنگ نمی زنه . کل سفر ما 5 روز بود و قبل سفر هم مشکلی نداشتیم . ازش می پرسم ، نیگه بهت گفته بودم که رابطه ما بعد سفر تموم میشه ، میگه اونجا بهت زنگ زدم از سالن صدای خنده مرد میومد . از اونجا که اون بعد مدتی برمی گرده و معذرت می خواد و گوشه ای از مشکلات که گفتم ، به نظرتون ادامه ارتباط ما و ازدواج منطقی هست یا این بار قاطعانه باید خاتمه بدم ؟ من اون آدمو دوست دارم ولی نمی خوام وقتمو برای رابطه و آدمی که سرانجامی نداره صرف کنم . خواهش می کنم منو راهنمایی کنید .
       

      پاسخ:

      شما كه تصميم ازدواج داريد بايد بدانيد كه هرچقدر زن و مرد در جنبه هاي مختلف به يكديگر شبيه باشند احتمال اختلاف و چالش هاي آينده بين اونها كمتر ميشه. ولي علاوه بر اين خصوصيات شخصيتي هم بايد مد نظر قرار گيرد. اين آقا بر اساس گفته هاي شما داراي رگه هايي از شكاكيت هستند كه بايد دقيق تر بررسي شوند كه آيا واقعاً همينطور است كه شما فرموديدو و اگر هست به چه ميزاني وجود دارد؟ نگرش آقا به اين شكاكيت چگونه است آن را قبول دارد؟ در صورت قبول كردن و عدم انكار ،  حال براي اين مشكلي كه وجود دارد مي خواهد چه كار كند؟

      در ضمن بايد مشخص گردد كه تنها در رابطه با شما اينطور هستند و يا اينكه با ديگران هم همينگونه حساس و بي اعتماد و نگران هستند/

      مراجعه براي مشاوره پيش از ازدواج و انجام تستهايي مي توانند تا حدودي اين مسائل  را آشكار كنند.

      منبع
  • ارتباطم با دختری که دوستش داشتم روی من تأثیر زیادی گذاشته
    • پرسش:
      پسری ‌۲۷ ساله هستم حدود سه سال با یک خانم در ارتباط بودم از ابتدا ارتباط با قصد ازدواج شروع شد اما بین ماها اختلاف فرهنگی هم از نظر مذهبی هم از لحاظ زبان وجود داشت و این مسائل باعث شد که ماها متاسفانه تصمیم به قطع رابطه بگیریم البته یک بار قرار بود در خانوده ها مطرح بشه که قرار بود بعد قبولی من در مقطع دکترا باشه که حداقل بتونم حداقل از لحاظ مالی مستقل باشم اما متاسفانه من رد شدم در مرحله مصاحبه و بعد از این من از ایشون خواستم که بهتره تکلیفمون مشخص کنیم اما ایشون گفتن یک سال دیگم صبر خواهد کرد تا من دوباره امتحان بدم اما هرچی جلوتر میرفتیم رابطه به مشکلات میخورد و نهایتش درست موقع شروع دوباره درس خواندن من ایشون تصمیم به ازدواج گرفتن و من هم مخالفتی نکردم چون نمی خواستم باعث عدم ازدواج من باشم بعد قطع رابطه من فکرم درگیر شده رو درس خوندنم تاثیر گذاشته هرچند تلاش میکنم حوادث رها کنم اما سخته حتی رو غذا خوردنم و شادابی تاثیر گذار بوده احساس می کنم به همه چی پشت کرده لطفا راهنمایی کنید
       
      پاسخ:
      در ازدواج مناسب وجود اشتراکات عامل مهمی برای موفقیت در زندگی ست،  همانطور که شما خودتون هم گفتید تفاوت فرهنگی و مذهبی بین شما بارز هست و این فاصله بعد از ازدواج خیلی باعث ایجاد شکاف و اختلافات خواهد شد پس بهتره واقع بین باشید و با این حقیقت کنار بیاید که جدایی الان شما تبعاتش خیلی قابل جبران تر از مشکلات بوجود آمده بخاطر تضادهای فرهنگی و مذهبی بعد از ازدواج است سریعتر به این رابطه خاتمه بدید و هر دو شما به دنبال فردی با تناسب های هم طراز با خودتون باشید.
      منبع
  • دوستم ازم خواسته تا بهبود شرایطش صبر کنم
    • پرسش:

      خانمي ٢٣سابه دانشجويه سال اخر رشته مامايي هستم مدت  دو سال ي ميشه  با پسري رابطه دوستي دارم  ،يك دوستي عميق كه روزهاي زيادي باهاش بودم.البته رابطه جنسي كامل با ايشون نداشتم و طرفم پاي قولي كه اول دوستي بهم داد هست هنوز،اون اقا هم٢٧سالشه ليسانسه عمرانشو تازگي گرفته و با دوستش يه شركت تبليغات اينترنتي راه انداخته و مشغول كاره راستش سطح مالي خانواده ما بالاتر از اوناست و ايشون هيچوقت حتي از دور خونه اي كه مادر پدرش زندگي ميكننو به من نشون نداده چون از دوستاش شنيدم روش نميشه،ولي به اكثر فاميلاو دوستاش منو نشون داده و گفته قصدمون ازدواجه،از خانواده من كسي اطلاعي از رابطم نداره،خودش بحث ازدواجو پيش كشيد ٦ماه قبل وگفت دوستي بي هدف نميخواد،ولي از طرفي ميگه بايد مادرم بازنشست شه كه خونمونو عوض كنن و من خونه اي كه پيش خريد كردمو تحويل بگيرم و ماشينمو ترجيحا عوض كنم تا بتونم بيام خواستگاري ،و با تعيين مهريه ١٤تا كه مهمترين خواستش از منه .ميگه بايد٢-٣سالي صبر كنم تا شرايطشون اكي شه و بياد خواستگاري.و ايشون با دوستش كار ميكنن تو شركتي كه برا دوستشه يعني با هم شريكن ،تقريبا سخت كار ميكنه .و من فقط اخر هفته ها يه روز ميبينمش ولي بقيه روزا خيلي كم پيش مياد تماس بگيريم يا پيام به هم بديم كه اين وضعيت منو واقعا خسته كرده،و اكثر اوقات شديدا احساس تنهايي ميكنم،سوالي كه دارم اينه.من صبر كنم تا اين اقا شرايطشو درست كنه .اين كار به صلاحم هست يا نه؟

      پاسخ:

      ما یک توصیه را همیشه می کنیم، هیچگاه انتظار تغییر از طرف مقابلتان بعد از ازدواج نداشته باشید(خود را گول نزنید) و به خود وعده ایی ندهید شما باید فرد را همین طوری که هست  بپذیرید.

      در رابطه شما اشتباهاتی بوده که ذکر می کنم:

      اینکه اگر قصد ازدواج داشتید خوب بود از ابتدا خانواده را در جریان قرار می دادید .الان که رابطه شما به قول خودتان عاطفی شده و قصدتان را هم ازدواج بگیریم از کجا معلوم که خانواده شما قبول کند.خانواده شما برای شما آرزو هایی دارد و دوست داردند شان دخترشان رعایت شود و از زندگی خوبی بهره مند شوند ولی با این اقدام با تناقض مواجه می شوید.اگر هم در انتخاب این پسر اصرار کنید که ممکن است با عدم حمایت خانواده و درگیریهایی مواجه شوید که این برای آینده زندگی به صلاح نیست. ما همیشه می گوییم در انتخاب کفویت(تناسب) را رعایت کنید که علاوه بر نبود تناسب اقتصادی از بقیه شرایط شما اطلاعی ندارم.توصیه می کنم بیشتر فکر کنید معیارهای خودتان را از همسرتان بنویسید آیا ایشان همان فرد است.؟

      در ضمن صداقت و اعتماد بنفس پسر را بررسی کنید،طبقه اقتصادی پایین نباید باعث دروغ یا مخفی سازی شود فرد باید آنقدر اعتماد بنفس داشته باشد که خودش را به عنوان انسانی ارزشمند قبول داشته باشد.کسی که روی قول او بشود حساب کرد.کسی که مسئولیت پذیر باشد.پول و امکانات خوب است ولی مهمتر از آن ویژگی های اخلاقی طرفتان را بسنجید.در نهایت آینده شما در دستان خودتان است هیچ کس جز خودتان نمی تواند برای شما تصمیم بگیرد با دقت و مشورت تصمیم بگیرید.

      منبع
  • توی چند سال دوستیمون با همدیگه چندین بار با دیگران رابطه داشته
    • پرسش:

      18سالم بود با یکی از بستگان دورمون اشنا شدم 16 سالش بود وارد رابطه شدم

      بعد یک سال با اصرار من رابطه جنسیمون اغاز شد نه به طور کامل همه چی خوب بود جز پوشش این دختر من یه ادم متعصب بودم و اون فرهنگشون باز بود دعواهامون شروع شد به اصرار من پذیرفت چادر بپوشه یا مانتو بلند ولی بمن دروغ میگفت راجعبه پوششش و هیچوقت من نفهمیدم

      بعد 6 سال وقتی از هم سر یه دعوا دور شده بودیم یه اس ام اس اشتباه اومد و من فهمیدم کسی تو زندگیشه پیگیری گردم و به دروغ گفتم منم باکسای مختلف بودم تو این سالها بیا همه چیو بهم بگو من میبخشمت اومدو نصفه و نیمه گفت رابطه اولش سال اول دوستیمون بود با یه پسر تو کلاس زبانش باهم بیرون هم رفتن به مدت 6 ماه باهم بودن و بعدش باهاش  تموم میکنه باهاش سکس نداشته این موردو اورد باهام روبه رو کرد با پسره حرف زدم

      رابطه دومش سال پنجم دوستیمون بود نفر بعدی دوست پسر سابق دختر خالش بوده به یه بهونه ای وارد میشه و سه ماه باهاش بوده اون بیشتر جنبه دردو دل و یه دوست بوده نه دوست پسر

      رابطه بعدیش سال ششم دوستیمون بود با پسرخالش که سه هفته باهاش بوده درخواست ازدواج کرده ازش بهش گفته تو مثل برادرمی ولی اون خواهش کرده، بعد سه هفته وقتی اس ام اس اشتباه فرستاد به گوشیه من

      خیلی مشاوره رفتیم حنی تست شخصیت دادیم از لحاظ اخلاقی باهم جور بودیم

      دوسال از ماجرای فهمیدن من میگذره تو این دوسال ترکم نکرد خطایی هم نکرد انگار فهمید اشتباهشو

      اما من مردد هستم همش فکرای اون ادما میاد تو ذهنم قلبا دوست دارم برگردم ادامه بدم یه وقتایی حالم خوبه باهاش و حسم خوبه اما یه وقتایی حالم بد میشه و میرم تو فکر اینکه کاش خیانت نمیکرد

      از نظر خودش دوتا رابطه اخری اصلا خیانت نبوده اما رابطه اولشو میپذیره خیلی تلاش کرد درست شه اما هنوز تصمیمی نتونستم بگیرم بنطرتون چیکار باید بکنم؟ راه صحیح چیه؟

      پاسخ:

      سلام برادر محترم. در زندگی واقع بینی و پذیرش حقایق به ما کمک میکنه تا بتونیم تصمیمات درست و منطقی برای آینده خودمون بگیریم در شرح جریانات پیش آمده و وقایع اتفاق افتاده بین شما و این خانم به وضوح روشن هست که وقتی هنوز رابطه ای بین شما به نام نامزدی و یا ازدواج شکل نگرفته ولی ایشون در داخل رابطه های مختلف چه با وجود صمیمیت و عمق رابطه چه سطحی و گذرا قرار ميگرفتند پس بستر و زمینه گرایش و تمایل به این تعدد ارتباط در این خانم محترم با درصد بالایی در زندگی مشترک هم وجود خواهد داشت بهتره شما با واقع بینی در تصمیم‌گیری‌ برای ازدواج با ایشون صرف نظر داشته باشید تا دچار این ابهامات فکری بعد از تشکیل خانواده نشوید.

      منبع

  • به خاطر شکست در دوستی برای ازدواج تردید دارم
    • پرسش:
      27سالمه و کارمند هستم راستش من برای ازدواج کاملا تردید دارم یعنی دچار یه جور وسواس توی این قضیه شدم
       بعد از اینکه سال گذشته با کسی که خیلی دوستش داشتم کات کردم دیگه نمی تونم با شخص جدیدی  ارتباط درستی برقرار کنم .یعنی بهتره بگم که نمی تونم ارتباط درستی برقرار کنم همه فقط تا چند هفته جذابن بعدش ازشون کم کم بدم میاد
      من احساس می کنم که بخاطره اینه که هر چی مورد برای ازدواج داشتم رو با دوستی شکست خوردم مقایسه می کنم که این برام خیلی بده ولی چه جوری باید تمومش کنم ؟
      احساس می کنم بخاطره سنم و شغلم الان موقعیت های خوبی دارم ولی هیچکدومشون در حدی نیستند که دلمو به دست بیارن زندگی ام از نظر عاطفی پر از تردید و دو دلی شده و این نگرانم کرده
      ممنون می شم اگه بتونید راهنماییم کنید که برای حل مشکلم باید از کجا شروع کنم

      پاسخ:

      بهتر بود از خانواده و دوران کودکیت برام میگفتی تا بهتر میدونستم برای ریشه یابی این سردرگمی ذهنت کمکت کنم. به هر حال توصیه ام به شما این هست که در حال حاضر برای رهایی از این سردرگمی در تصمیم گیری بهترین کار این هست که با توجه به شرایط شما اصلا وارد هیچ گونه رابطه دوستی حتی کوتاه مدت و اجتماعی نشی تا پیامدهای وابستگی بعد دلزدگی پس از این جریان رو برات در پی نداشته باشه و در ضمن برای تصمیم‌گیری ازدواج و انتخاب همسر هم باید با یک مشاور که بتونه شما رو در رفع تضاد های فکری و دودلی در انتخاب کمکت کنه مشورت کنی. شاد و موفق باشی.
      منبع
  • چه طوری دوستمو نسبت به خودم جذب و گرم کنم؟
    • پرسش:
      دختری هستم 25ساله ک مدت 10سال است با پسری 29 ساله در ارتباطم و خانواده ها هم در جریان هستن. تصمیم ب ازدواج داریم ک تا الان ب دلایلی دوطرفه نشده.1ساله ک من وابستگی شدید پیدا کردم ولی اون برعکس هفته ای یبار یا 10 روز یبار میاد واسه دیدن من و همیشه سر این مسیله باهم بحث میکنیم اون دلیلاش منطقیه ک کار داره ولی از طرفی میبینم ک برای دوستاش وقت میذاره میگه چون تودعوا میکنی مدام قهرمیکنی واسه بیرون رفتن اصرار میکنی منم میلی به اومدن ندارم. همیشه ترس از دست دادنشو دارم و فک میکنم داره بهم خیانت میکنه همه افکارم منفی شده .ولی هرکاری میکنم ک نسبت بهش بی تفاوت باشم همیشه در دسترسش نباشم نمیتونم. چطور میتونم اونو نسبت ب خودم جذب و گرم کنم و برعکس خودم یکم بی تفاوت باشم نسبت ب زنگ و دیدار یا بودنش؟؟؟

      پاسخ:

      سلام دوست خوبم. در این مدت زمان طولانی رابطه دوستی که میگی به هدف ازدواج بوده اگر قرار بود ازدواجی سر بگیره یعنی پیش قدم شدن برای خواستگاری از طرف آقا پسر و خانوادش صورت میگرفت پس نشونه ای به این روشنی باید برات هشداری باشه که این آقا به دلایل مختلف یا بی علاقگی از طرف خودش یا اون طور که خودش گفته رفتارهای شما تمایلی برای ازدواج نداره و یک ضرب المثل خیلی قشنگ و به یاد موندنی هست که میگه برای کسی بمیر که برات تب کنه. عزیزم وقت و انرژیت رو بیش از این برای فردی که گرایشی بهت نداره تلف نکن روی راهکارهای فراموشی این عشق یکطرفه متمرکز باش تا بتونی با فردی مناسب که آینده بهتری داشته باشی زندگیت رو شروع کنی.
      منبع
  • نمی‌دونم به دوستی با پسری که بهم خیانت کرده ادامه بدم یا نه ؟
    • پرسش:
      دختری 20 ساله هستم 4 سال پیش با پسری دوست شدم و ایشون از اقوام دورمون بودن و همون اول گفتن که هدفشون ازدواجه منم قبول کردم..خیلی باهم خوب بودیم و همه چی عالی بود ولی من باهاش بیرون نمیرفتم و ارتباط جنسی هم نداشتیم تا اینکه فهمیدم با 3 نفر دیگه جز من رابطه داشته …ابراز پشیمانی کرد ولی من تو اون لحظه نبخشیدم و اون دوباره با همون دختر رابطشو شروع کرد و چند هفته بعد رابطشون تموم شد…از اون موقع تا الان چند بار گفته برگردم پیشش ولی عرورم اجازه نداده.اما هنوز دوسش دارم و شب و روز تو فکرمه.چکار کنم؟برگردم پیشش اشتباهه؟

      پاسخ:

      دوست عزیز،دوست داشتن و دوست داشته شدن بسیار زیباست و دل کندن و فراموش کردن بسیار بسیار سخت .اما به یاد داشته باشید که دوست داشتن به تنهایی ،حتی برای حفظ خود دوست داشتن هم کافی نیست!!! یک سوال ? ایا غرورتون اجازه نداده  دوباره پیشش برگردید یا منطقتون?
      اگر می خواهید از جسم و روانتان مراقبت کنید ،بهتر است که  هرگز برنگردید.
      منبع
  • با پسری که دوست بودم رابطمو قطع کردم ولی نمی‌تونم تحمل کنم
    • پرسش:

      من مدت ٨-٩ ماه با پسري دوست بودم به قصد اشنايي كه خوب بنا به دلايلي به هم زدم. با گذشت دو ماه با تمام تلاشم ولي نتونستم كنار بيام. ايشون دوباره درخواست دادن كه با هم باشيم البته در حد دوستي عادي. نميدونم چي كار كنم از طرفي ميدونم كار خربي نيست از طرفي زماني كه با ايشون هستم خيلي ارامش دارم حتي اگر چند هفته يكبار هم رو ببينينيم يعني همين كه وجود داره باعث ميشه بتونم موقع كار تمركز داشته باشم. چون تنهايي رو ديگه نميتونم تحمل كنم. با تمام تلاشهام( ورزش و سفر و …)

      دوست ندارم حس اينكه ازم سواستفاده ميشه رو داشته باشم همه ي اينهارو ميدونم ولي خب عقلم ميگه نه ولي حس و دل و افكار و روحيه ام ميگه اره.

       

      پاسخ:

      احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن احساس زیبایی است و از نیازهای بنیادین هر فردی است.اما گاهی اوقات انچه ما احساس می کنیم واقعا ان چیزی نیست که وجود دارد،در نتیجه وقتی شناختمان بیشتر میشود و پرده های ابهام کنار می رود ،احساس متفاوتی پیدا می کنیم!!! ونکته دیگر اینکه برخی.از چیزهایی که صرفا با احساسات ما درگیر هستند و در کوتاه مدت حالمان راخوب می کند و به ما ارامش می دهد ،دقیقا همان ها در بلند مدت ایجاد درد و مشکل می کنند!!!
      قرار نیست شما تنها باشید ،شما انسان ارزشمندی هستید فقط کافیست کمی خودتان را باور داشته باشید .
      شاد و سلامت باشید.

       

      منبع

  • دختری که باهاش دوستم رابطمونو جدی نمیگیره
    • پرسش:
      پسری 24 ساله فارغ التحصیل مهندسی هستم.3 سال هست که با دختر خانمی که 4 سال از بنده بزرگتر و فارغ التحصیل ارشد روانشناسی عمومی هستند در ارتباط نزدیک هستم. هدف بنده ازدواج است و نگاه آینده نگرانه ای نسبت به رابطم دارم. ایشون اما خیلی آزادانه فکر میکنند طوری که فکر میکنم قید و بندی برای خود قاءل نیستند. خیلی بحث بینمون پیش آمده اما چون همدیگه رو دوست داریم کنار اومدیم. ایشون از نظر احساسی به فرد دیگه ای فکر نمیکنن ولی بنده رو هم همیشه در لبه تردید میذارن… طوری که به عنوان مرد احساس میکنم نقش اصلیم رو در رابطه ایفا نمیکنم.گاهی پیش آمده 2 ماه با حالت قهر به هم فرصت فکر کردن دادیم اما دیدیم اختلافاتمون واقعا چیزی نیست که بابتشون جدا شیم! برای من این رابطه حتی از ازدواج رسمی با ارزشتر و قویتره… معمولا هم من ازش عیب میگیرم و بحث ایجاد میکنم.. چون من قبل ازین رابطه رابطه دیگه ای نداشتم ولی خانمم آدم با تجربه ای هست، اغلب این ظن رو دادم گه من هم یک مورد هستم شاید تو زندگیش جدی نیستم… و این عمیقا من رو آزار میده؛ چون عمیقا دوستش دارم و هر کار که از دستم برمیاد براش انجام میدم. از بزرگتربن چیزهایی که گاها آزارم میده اینه که خانم بدون هیچ ترسی دوست دارن آرادانه با آقایون مثل خانمها ارتباط اجتماعی داشته باشه … اما خودم قویا ایمان دارم که به من خیانت نمیکنن.
      مثلا به عنوان نمونه… یکبار خیلی آرام و دوستانه بهشون گفتم عزیزم در استفاده از اپلیکیشین های ارتباطی تلفن احتیاط کن و رعایت بعضی چیزهارو بکن… همینطور در استفاده از فیس بوک و این چیزها… اما خیلی تند عکس العمل نشون داد که  من حق ندارم اینطور مسایل رو بهش بگم… حتی ممکنه از این حرفش ناراحت بشه، اما غرورش رو نمیشکنه و عذرخواهی نمیکنه.
      خیلی وقتها فکر میکنم رابطمون رو جدی نگرفته… و خیلی از مساءل رو به شوخی میگیره… یا شاید اگر هم جدی باشم براش، یک دوستی جدی گذرا!  چیزی که من اصلا نمیخوام… از ابتدا هم باهاش درمیون گذاشتم و همیشه بهش میگم…
      نکته ای که هیت اینه که وقتی من و اون فقط باهم هستیم هیچ چیز نمیتونه توجه مارو از همدیگه کم کنه… همین که کمی از هم دور میشیم و کمتر ازهم خبر داریم نگرانیهای من شروع میشه… محافظه کار میشم و تذکرهای پیاپی من شروع میشن… در نتیجه اون خسته میشه و بحث پیش میاد.
      من واقعا برای رابطمون زحمت کشیدم، و احساس میکنم با رعایت بعضی چیزها میتونم این مساءل رو برطرف کنم البته بر این باورم که خانمم هم باید بعضی چیزها رو مراعات کنن… اما گیج هستم… لطفا راهنماییم کنید.
      پاسخ:

      اولین نکته که خیلی مهم است و باید بدانید و واقعا روی آن تفکر کنید این است که ./ هیچ کس نمی تونه کس دیگر رو تغییر بده تا اون طرف خودش نخواهد . / یعنی اگر فکر می کنی من می تونم برای تو کاری انجام بدهم اشتباهی است و بهترین زمان های عمرم از دست رفته است . من می تون فقط دانش خود م را به تو اضافه کنم و درمقابل ./    (که خیلی خیلی خیلی مهم است) اگر شما تمایل داشته باشی به دانش خودت اضافه کنی آنها را دریافت می کنید و بعد به واسطه ی دانش شما اضافه شده است نگاه شما احساس و رفتار شما تغییر می کند و وقتی نگاه شما تغییر کرد احتمالا در دیگری تغییر ایجاد می کند و اگر تغییر ایجاد نکرد شما آسیب نمی بینید . مثلا در مثال شما که خود بیان کردید با اضافه شدن دانش شما شما محافظه کار نمی شید. موقعی محافظه کار نشدید تذکر های پیاپی شما داده نمی شود . موقعی تذکر های پی یا پی نبود . اون خسته نمی شه و وقتی خسته و کلافه از شما نباشد بحث پیش نمی آید . / و در ثانی اگر یک تذکر دادید و او با همان یک تذکر هم خسته شد و بحث کرد شما ادامه دهنده ی اون نیستید و فکر و دریافت تون به این نیست که به تو توهین شده یا زیر سوال رفتی بلکه ایده ی خودت را بیان کردید و ایشون می تونه موافق باشد و یا نباشد .

      اما در صورتی می توانید ناراحت شوید که تک تک مواردی را که برایمان مهم است به اشتراک رسیده باشیم و هردو باهم برای خود تعهد ایجاد کرده باشیم برای رسیدن به یک هدف مشترک به آن پایبند باشیم . /

      در ادامه آنچه خیلی مهم است چون در شرایط رابطه قبل از ازدواج هستید و این برای شما محکم مشخص است و معلوم نیست با بیان شما که طرف مقابل شما هم واقعا همین نظر را دارد یانه . این است که عروسی کنیم درست می شه / بعد رفتیم زیر یک سقف خودم می سازمش / از پدرو مادرم جدا شدم فرق می کنه/ بچه بیاد حل می شه / خونه داشته باشیم/ ماشین باشه/ دکترام را بگیرم/ سر کار برم و…  هیچکدوم از اینها آن تصور که ما داریم با عمل فرق دارد و فقط و فقط شما می تونی در خود تغییر ایجاد کنی آن هم با شرایطی که گفته شد .

      نکته ی مهم دیگر حدود 50 مورد را باید شما باهم به توافق برسید و بعد می تونید به عنوان یک زوج در کنار هم زیر یک سقف قرار بگیرید.

      و از همه مهمتر اینکه گفتید برای رابطه تون زحمت کشیدید . اگر ملیاردها هزینه کرده باشید و لی در پارامتر های اساسی قبل از آن با تایید نرسیده باشید و به علت وابستگی که در این مدت به وجود آمده وارد ادامه زندگی شوید بدانید شما آسیب را مثل اینکه خورشید زیر ابر است و از تو آسمون حذف نشده / برای خود قرار می دهید و به محض اینکه عروسی کردید یا 6 ماه یک سال و… گذشت خود رو نشون می دهد که آن موقع خیلی سخت تر از الان خواهد بود

      در نهایت برای آنچه می خواهید در آینده زمان بگذارید الان زمان بگذارید . باید الان چشم ها را واقعا باز کرد و تظاهر به دیدن نکرد با چشم بسته و فکر کنیم که باز است .

      منبع
  • پسری که باهم قرار ازدواج داریم از من می‌خواد همه جا نیازهاشو برآورده کنم
    • پرسش:

      دختري هستم ٢٩ ساله. دوستي دارم كه دوره اشناييت را ميگذرونيم تا اگر قسمت بود ازدواج كنيم. اما دوست من در اصطلاح خيلي گرم هست. و وقتي كه ما با همهستيم ٩٠٪  زمانمان را در مورد مسايل زناشويي صحبت ميكنه. گاهي اوقات در خيابان  و در ماشين هم ازم ميخاد كه نياز هاشو بر اورده كنم.

      لطفا راهنماييم كنيد كه اولا ايشون مشكلي دارن؟ دوما ايا صلاح هست كه من ادامه بدم. هر دو كارشناس ارشد هستيم. ممنونم

       

      پاسخ:

      دوست عزیز، به احتمال زیاد ،دوست شما ،قصد ازدواج با شما ندارند ،چون اکثرمواقع اگر هدف یک مرد ،ازدواج باشد اولا 90 درصد مواقع صرفا در مورد مسایل زناشویی صحبت نمی کند ،درثانی به خود و همسر اینده اش احترام می گذارد و از او انتظار ندارد که در ماشین یا خیابان نیازهایش را رفع کند .حال با توجه به موضوعی که ذکر شدو با توجه به هدف و خواسته خودتان ،تصمیم بگیرید.
      ضمنا فراموش نکنید که شما انسان ارزشمندی هستید ،پس مراقب جسم و روان خود باشید.
      شاد و سلامت باشید.
      منبع
  • میخوام رابطه‌مو تمومش کنم چون قصد ازدواج نداره
    • پرسش:
      میخواستم بپرسم چطور میتونم یه رابطه دوستی ساده رو که سه ماهه آغاز شده بهم بزنم و فراموش کنم,چون اصلا نمیتونم با ابن آقا ادامه بدم ولی هیچ مشکلیم باهم نداریم که بخوام بهانه کنم و هردو همو دوست داریم,ولی ایشون قصد ازدواج نداره منم نمیتونم یه دوست یا یه زن صیغه ای بودن رو قبول کنم.میشه راهنماییم کنید که چطور از این رابطه بیام بیرون که هیچ کدوم آسیب نبینیم? ممنونم.

      پاسخ:

      این راهکارها  را در همین سایت مطرح نموده بودم ممکن است تکراری باشد اما شما را در راستای خاتمه دان به این نوع روابط کمک خواهد کرد.

      1 – مسئولیت کامل شروع روند قطع رابطه را برعهده بگیرید
      اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با نامزدتان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد.
      وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.
      2 – قطع رابطه را رو در رو انجام دهید
      در یک قطع رابطه عاطفی رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه عاطفی، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری».
      عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه عاطفی را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید.
      وقتی شما هیچ توضیحی درباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود. بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود.
      جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه عاطفی می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد.
      3 – با وقار رفتار کنید
      از آنجا که قطع رابطه عاطفی یک سناریوی بالقوه انفجاری هست سعی کنید پیش از انجام آن به تک تک توهین هایی که خواهید شنید و تک تک فحش هایی که احتمالا خواهید داد فکر کنید. اینجوری موقع دعوا معقول تر حرف می زنید. محترم شمردن طرف مقابل باعث می شود او هم با احترام بیشتری با شما حرف بزند.
      4 – صادق باشید
      اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتان نگه دارید. مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید. طوری بلا سرش نیاورید که نتواند هیچ رابطه عاطفی موفق دیگری داشته باشد. نمک روی زخمش نپاشید. این شکنجه است. شما قصد دارید یک پیام را به طرف مقابل برسانید « تو آن کسی که من می خواهم نیستی ». همین. پس نباید او را به این نتیجه برسانید که مشکل بزرگی دارد و پر از کمبود است.5 – بی خیال کلیشه هایی مثل « مشکل تو نیستی، منم » شوید
      این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا رابطه عاطفی تان  آنطور که می خواستید پیش نرفته است، ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.

      6 – شروع نکنید به تحلیل جزء به جزء ماجرا
      این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی … جور دیگری بود. این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید.

      7 – کامل قطع کنید
      برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد مثل خواهر و برادر باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه عاطفی کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست. این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.

      8 – موقع خداحافظی قدرشناس باشید
      خیلی خوب است که هنگام خداحافظی دوران خوب مشترک را مورد قدردانی قرار دهید و این خوب است که حس ناراحتی تان را ( از اینکه امیدهای مشترکتان به رابطه به ناامیدی تبدیل شد ) بروز دهید. چنین کارهایی به طرف مقابل ثابت می کند که شخص ارزشمندی بوده است.

      9 – به تصمیم طرف مقابل اعتراض نکنید
      اگر به طور ناگهانی یک ایمیل از طرف مقابل به شما برسد ناگهان به او تمایل پیدا می کنید و دلتان می خواهد رابطه عاطفی دوباره آغاز شود. بنابراین هرگونه ارتباط با شخصی که با شما به هم زده را قطع کنید. نامه ها و کارت پستال هایش را دور بریزید. به او زنگ نزنید و بیخود تلاش نکنید که ردی از او در زندگی تان احساس شود.
      – فکر نکنید که بزرگترین عشق روی زمین را از دست دادید
      به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد. در واقع در روی زمین تعداد زیادی آدم وجود دارند که می توانیم با آنها رابطه عاطفی خوبی داشته باشیم. البته درست بعد از به پایان رسیدن یک رابطه عاطفی، نمی توانیم اینجور فکر کنیم اما باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید.

      منبع
  • در رابطه بینمان دوست دارد که مدام من پی‌گیر وضعیت او باشم…
    • پرسش:

      دختری 28 هستم که حدودا هفت ماه است که با پسری که 2 سال از خودم بزرگتر است آشنا شده ام و در این مدت احساس میکنم به ایشون دلبسته شدم ایشون هم همینطورند وخیلی زیاد ابراز عشق میکنن ولی مشکلی که هست اینه که اگر من از ایشون خبری نگیرم و اس ام اس یا زنگ نزنم ممکنه از صبح تا شب هم ایشون خبری نگیرن و هربار که بهشون میگم کار خیلی زیاد و مشغله هاشون رو بهانه میکنن  و مدام میگن که این زن هست که باید رابطه رو حفظ کنه . میگن بعدها که با هم ازدواج کنیم و شکل کارشون تغییر نکنه و من هم بخوام کل روز بیخیالشون باشم نمیشه . و مدام تاکید میکنه که من یه آدمی میخوام که پیگیرم باشه .  چندین بار تصمیم گرفتم که این رابطه رو تموم کنم ولی به ایشون علاقه دارم و با وجود اینکه خیلی برای تماس نگرفتن خودمو کنترل کردم ، در نهایت شکست خوردم و اس ام اس دادم . البته میدونم که در مورد مشغله هاشون دروغ نمیگن ولی تحمل این وضعیت رو هم ندارم .

      پاسخ:

      دوست عزیز،همین وضعیت را چند درجه هم بدتر ،در طولانی مدت تصور کنید ،حالا ببینید تا چه اندازه برایتان قابل پذیرش است!!!
      او دوست دارد طرف مقابلش پیگیرش باشد ،شما دوست دارید طرف مقابلتان پیگیرتان باشد ،در نتیجه برای ادامه رابطه باید یکی از طرفین بر خلاف خواسته اش عمل کند ،که این در طولانی مدت فشارروانی ایجاد می کند و حتی علاقه هم برای مقابله با این فشار روانی کافی نیست.حال تصمیم با شماست.

      منبع

  • آیا دوستم اختلالات جنسی دارند؟
    • پرسش:

      پسری 28 ساله هستم که در شهر قزوین و در خانواده ای کارگری و نسبتا معتقد به روابط سالم بین مرد و زن بزرگ شده ام. به صورت خلاصه پسر با ادبی هستم و در زندگیم از شوخی های معمول بین جوانان و استفاده از کلمات رکیک پرهیز کرده ام به صورتی که حتی بعضی از دوستان صمیمی ام را با ضمیر شما صدا میزنم. در طول زندگیم تنها به مدت 6 ماه با یکی از  دخترهای  دانشگاه محل تحصیلم (دانشگاه دولتی ) دوست بوده ام. دو علت اصلی دوست نشدنم با دخترها کم رویی ام و تمایل خودم به ازدواج و تشکیل خانواده بوده است.

      در حال حاضر از طریق یکی از اشنایان با یه خانم ( که دختر عمو ان اشنای ما است) در شهر تهران اشنا شده ام. خانمی از طبقه اجتماعی خودم، با تحصیلات همسان خودم (و هم رشته) و از لحاظ فیزیکی مناسب ( جفتمان قد بلند هستیم).

      طی رفت و امد هایی که طی این دو ماه و نیم با هم داشته ایم (تقریبا هر هفته به مدت 4 تا 5 ساعت همدیگر را میبینیم و روزانه یک ساعت با هم تلفنی صحبت میکنیم) بنده ایشان را فرد مناسبی برای ازدواج دیده ام. ساده، کم توقع، زیبا و خوش اندام، هم طبقه اجتماعی و اقتصادی و شناخت خانواده ها از هم.

      اتفاقی که طی دو هفته اخیر برای بنده افتاده و باعث شده از شما برای ادامه این رابطه راهنمایی بطلبم این است که دو هفته پیش برای اولین بار بعد از دوماه رابطه، ما دست های همدیگر را گرفتیم و هفته پیش هنگامی که من با این خانم در پارک بودم و مشغول صحبت، این خانم دست من را بوسیدند و من هم به خاطر تحریک شدنم ابتدا پیشانی و سپس گونه ایشان را بوس کردم. این هفته نیز در حین صحبت از طریق نرم افزار وایبر با همدیگر هنگامی که صحبت از نوع ارتباط جنسی بینمان در زندگی زناشویی پیش امد این خانم به صورت واضح ( البته در ابتداء با کمی شرم و حیاء) به تعریف کار هایی که در هنگام سکس با من انجام می دهد پرداخت و در همچنین از من میخواست که یک سری رفتار برای افزایش جذابیت سکس بینمون بر روی ایشان انجام بدهم (که مطرح کردن این صحبت ها برای من خیلی تعجب بر انگیز بود) و در نهایت هم به درخواست من چند عکس از خودشان با لباس های راحت برایم فرستادند.

      حالا از شما میخواستم راهنمایی بگیرم که ایا این خانم دجار اختلالات جنسی و رفتاری هستند و یا اینکه به دلیل بزرگ شدن من در یک محیط کوچک و نسبتا پاستوریزه بودنم، این رفتار ها برای من عجیب است و در حقیقت این خانم دارد برای من دلبری می کند.

      لازم به ذکر میدانم بگم که بنده از لحاظ جنسی بسیار طبع گرم و فعالی دارم و از لحاظ اندام و تیپ، خوشتیپ و خوش اندام هستم.

      پاسخ:
      شما قبل از کنار هم قرار گرفتن باید بیش از 40 مورد را به توافق برسید و بعد در کنار هم قرار بگیرید و یکسر از موارد درست همین مواردی است که دختر خانم از شما خواهش کرده است می باشد و برای اینکه بر اساس نیاز پاسخ ندهید باید شما اول خود را خوب بشناسید . از نظر جسم خودتون جسم بر اساس خانواده ؟ اجتماع ؟ محیط ؟ فرهنگ ؟ مذهب ؟ نیاز ها و…شناخت خودتون اگر صحیح و با نظر متخصص بر صحت آن باشد . به شما کمک خواهد کرد طرف مقابل خود را خوب بشناسید . مشاوره ی قبل از ازدواج در همین ابتدا قبل از اینکه دلبستگی جسمی و روانی ایجاد شود بسیار مفید و کمک خواهد کرد. خیلی مطالب است که می توان در یک پرسش و پاسخ دوجانبه به خوبی انتقال داد.

      باید چشمان هردو کاملا باز باز باز باشد قبل از ازدواج تا آسیب های احتمالی به صفر برسد و اگر هم ایجاد شود بنیاد را برهم نزند و بتوان از آن گذر کرد.

      منبع
  • پسری که باهاش دوستم حاضر نمیشه به خواستگاری رسمی بیاد
    • پرسش:
      دختری 34 ساله ودانشجو هستم 2سال پیش به خاستگاری پسری40 ساله که ازقبل همدیگه رو میشناختیم جواب مثبت دادم ولی خانوادهامون فعلا اطلاع ندارن درمدت این 2سال خونه خرید وبه خاطر علاقه ای که به هم داشتیم روابطمون خیلی نزدیک شد طوری که به خونه پسره رفت وآمد میکنم ولی هنوز به خاستگاریه رسمی نیومدن و من ازاین بابت نگرانم وقتی باخودش درمیان مبگذارم میگن عجله نکن صبر داشته باش مدتی است که دیگه به خونش نمیرم ولی همچنان به هم ونظرو عقیده هم  احترام قایلیم ولی ازاین بابت که دبگه به خونش نمیرم کمی ازمن دلخوره ولی من از رفت وآمد قبلی ام احساس گناه میکنم واز این بابت که دیگه به حرف شوهرآیندم گوش نمیدم ونیازش روبرآورده نمیکنم هم عذاب وجدان دارم لطفا مرا راهنمایی کنیدآیا به رفت وآمدم ادامه بدم و چی کار کنم که این مرد به خاستگاریه رسمی بیاد وروابطمونو رسمی کنه ماخیلی همدیگه رو دوست داریم قبلا هم این مشکلم را به شما فرستادم ولی پاسخی نیومد لطفا راهنمایی کنید
       
       

      پاسخ:

      شما باید به این نکته ی اساسی توجه داشته باشید که دو نفر قبل از ازدواج بیش از 40 مورد را باید به تفاهم و توافق برسند و بعد بتوانند به عنوان دو زوج کنار هم قرار بگیرند . آنچه شما انجام داده اید خارج از این است و هیچگونه تعهدی را برایتان به بار نمی آورد که عذاب وجدان بگیرید .

      اما بسیار مهم مهم مهم پارامتر های بسیار اساسی از دوست داشتن وجود دارد برای ازدواج که معلوم نیست شما در چه مرحله ای از آن قرار دارید؟

      من فکر می کنم دانش بسیار زیادی است که شما قبل از آن باید اطلاع داشته باشید بعضی از آنها را در پاسخ به دوستان ذکر کرده ام لطفا به جواب های آنها مراجعه نمایید.

      احساس گناه میکنم واز این بابت که دیگه به حرف شوهرآیندم گوش نمیدم ونیازش روبرآورده نمیکنم هم عذاب وجدان دارم . در این جمله ی شما به هیچ نبوده دل بستید و احساس مسئولیت کرده اید که بزرگترین آسیب جسمی و روانی در حال و حتی اگر ازدواج کنید در آینده در بر خواهد گرفت .

      فکر می کنم عاقلانه کاری که کردید قطع ارتباط در رفتن به منزل یک غریبه است . امید است ناراحت نشوید قصد جسارت نیست چون هیچ یک از پارامتر های اساسی و اولیه در این ارتباط به وجود نیامده است . به همین خاطر این کلمه بیان گردیید. زمان بگذارید و چشم بسته و با احساس دل به سمت این موضوع بسیار به این مهمی نروید.

      منبع

  • نمی‌تونم از دوستی با خواستگارم به خانوادم چیزی بگم
    • پرسش:

      دخترى هستم که دو سال است عاشق يک نفر هستم که نسبت به من موقعيت خوبى نداشت ولى در حال حاضر به خاطرم خيلى تلاش کرده و الان مشکل کار براى جلو اومدن براى خواستگارى دارد,از ان طرف من هم خواستگارانى دارم که از سمت خانواده تو فشارم و رد کردن خواستگارام عقلانى نيست چون از درونم خبر ندارن,ن مى تونم به خانوادم از حسم بگم ن اين که مى تونم به کسه ديگه فکر کنم وقتى کسى به جز دوست داشتنى که من دارم حاضر بوده به خاطرم هر کارى کنه.اگه خانوادم بخوان با اون اقا پسر اشنا شن مطمئنم خوششون مياد ولى مسئله اينه که نمى تونم بگم در ارتباطيم.

       پاسخ:

      تصمیم برای ازدواج یکی ازمهمترین تصمیمهایی است که هرفرد برای زندگی خود خواهد گرفت بنابراین به جای نگرانی ،از اظهارنظر وتصمیم برای انتخاب مسیر طولانی زندگی خود والدینتان را آگاه کنید و جرات مندانه گام بردارید. پیروز باشید.
      منبع
  • اخلاق بدم باعث تنهاییم شد
    • پرسش:
      بنده 29 سالمه و مدیر یک شرکت تولیدی کوچک هستم قبل از یک سال گدشته همه کارها خوب پیش میرفت ولی در همین حال با دختری اشنا شدم و بعد از اشنایمون من دیابت گرفتم تو همین هین کارمو به شدت تنزل پیدا کرد و اعصاب و روانمو به کلی عوض کرد من ادم شاد و کمی خوش گدرون بودم ولی بعد از این حوادث بسیار پرخاش گر و فحاش شدم ولی این دختر با بنده بود تا زمانی که من با ایشان هم بد رفتاری می کردم و  بعد از یک سال اندی دوستی ایشان مرا ترک و ازدواج کرد حالا بنده نه میتوانم با جنس مخالف ارتباط برقرار کنم و نه با دوستان قدیمی دوستی قدیمی داشته باشم و من الان یک انسان تقریبا تنها شدم و صمنا به کارهای شرکتی خودم هم نمیرسم خواهشمندم راهنماییم کنیید چون بعد از رفتن این خا نوم بسیار تنها شدم.
       
      پاسخ:
      دوست عزیز،بهتر نیست از این فرصت تنهایی ،برای ارتباط بیشتر با خودتان استفاده کنید?زمانی که خودتان را بپذیرید،خودتان را دوست داشته باشید علی الرغم همه کاستی ها،ان وقت می توانید دیگری را بپذیرید و وارد دنیای خود کنید .
      منبع
  • من به پسری که قبلا باهاش دوست بودم علاقه نشون میدم ولی اون بی تفاوته
    • پرسش:
      دختر 33ساله هستم.دکترا دارم.3سال پیش با یه نفر دوست شدم و رابطه خیلی نزدیک داشتیم.بعد از یک سال بی دلیل رابطه تموم شد.دوسال هیچ اطلاعی ازش نداشتم.ولی نتونستم فراموشش کنم.چند ماه هست دوباره اتفاقی ارتباط برقرارکردیم ولی حس عمیق من با اون فرق داره.نمیتونم این رابطه رو تموم کنم.خیلی بهش وابسته هستم.واقعا عاشقشم.ولی اون منو جدی نمیخواد.چه کار کنم؟
      پاسخ:

      ماندن در گذشته و عدم پذیرش باعث میشود باز درگیر مسائل گذشته بشویم زیرا پرونده ان رابطه, موضوع یا اتفاق را در ذهن خود بدون بررسی و حل بازگذاشته ایم, و چون هنوز درگیر ان هستیم هر اتفاقی میتواند ما را به ان گره بزند. در واقع روابط عاطفی و یا عشقی  ما که تمام شده اند در اینده مانند چاله ای هستند که اگر به ان نزدیک بشویم لاجرم در ان میافتیم, پس در اولین قدم درباره اینکه تمام شدن رابطه خود را نپذیرفته اید و مدام در گذشته بوده اید بیاندیشید, اگر در حال حاضر تصمیم به جدا شدن از ایشان را دارید با شفاف سازی و اگاه کردن ایشان و ابراز مشکلات با یکدیگر به  نتیجه برسید.
      پس از دوسال افراد در سطوح مختلف تغییر میکنند و شاید دلیل  اینکه میزان احساس شما بیشتر است به این دلیل است که از دوسال گذشته همچنان به این رابطه می اندیشیدید.
      1. شفاف سازی کنید و انچه در ارتباط با ایشان میخواهید را ابراز کنید.توانایی ابراز وجود و ابراز احساسات خود را بکار بگیرید.
      2. با یکدیگر به نتیجه برسید.
      3. به تصمیمی که میگیرید احترام بگذارید
      4. جدا شدن از فرد و رابطه ای  که دوستش دارید ابتدا میتواند شما را با انکار روبرو کند, یعنی عدم پذیرش پس از ان خشم نسبت به فرد مورد علاقه, موانع و افراد و بسیاری موضوع های دیگر و یا اینکه با خود بیاندیشید که نوع رابطه خود را تغییر دهید و تنها دوستی ساده ای داشته باشید, که باز تجربه نشان داده این نوع رابطه هم منجر به بروز مشکلاتی میشود .پس  از ان شما احتمالا دچار افسردگی میشوید و غم از دست دادن عزیز و یا رابطه و مرور خاطرات شما را در گیر خود خواهد کرد, این بحران اگر مدیریت نشود و شما خود را برای عبور از ان اماده نکنید میتواند تا مدتها شما را در بحران قرار دهد, تنها پذیرش و عبور از گذشته میتواند راه صحیح برایتان باشد.
      یک رابطه هر چند عاطفی و عاشقانه, وقتی متعادل نباشد و کارکردهای لازم در جهت سلامت و احساس رضایت دوجانبه را نداشته باشد و افراد برای حل مسائل ان تلاش نکنند لاجرم دچار گسست بین طرفین و عدم رضایت خواهد شد .
  • پسری که قصد دارم باهاش ازدواج کنم خسیسه
    • پرسش:
      مدت6 ماه است که با پسری آشنا شدم و قصد ازدواج داریم ولی احساس میکنم ایشون خسیس هستند یک بار هم با خودشان این مسئله را مطرح کردم و ایشان به صورت غیر مستقیم مطرح کردند که بعد از ازدواج درست میشه در ضمن ایشون تو خرج کردن برای خودشون خسیس نیستند و همیشه در مسافرت هستند و بهترین لباسها رو میخرند ولی حتی در تماسهاشون با من کاملا مشخصه که حواسشون به هزینه موبایلشون هست . در صورتیکه خیلی هم ابراز علاقه میکنن . الان گیج هستم که آیا ایشون واقعا این اخلاق رو دارن یا نه در ضمن اینکه خود من چون شاغل هستم تا الان برای ایشون چندین بار به عناوین مختلف کادو گرفتم و کاملا آدم دست و دلبازی هستم .
       
      پاسخ:

      بعد از ازدواج چیزی حل نمی شود .

      قبل از ازدواج است که باید چشمهاتون را باز باز باز کنید و خوب ببینید تا بعد از آن دچار سر در گمی نشوید.

      شما چون خودتون را خوب نمی شناسید و خوب به نیاز هاتون آگاه نیستیدپس نم تونید طرف مقابلتون را هم خوب بشناسید.

      در این کار هیچ عجله نکنید . غیر از این مسئله مسائل مهمتر و اساسی است که شما باید آگاهی داشته باشید که با مراجعه به مشاوره میتونید به این آگاهی ها برسید.

      منبع
  • بعد از شش سال دوستی هر بار بهش می‌گم ازدواج کنیم میگه من شرایطشو ندارم!!!
    • پرسش:
      من دختری 22 ساله هستم لیسانس معماری دارم نزدیک به 6 ساله که با یک پسر 24 ساله رابطه دارم که با هم فامیل هستیم ، و این آقا دیپلمه هستن و مشکل مالی و شغلی دارن، من هم دیگه از این دوری خسته شدم و هروقت که بهش میگم دیگه ازدواج کنیم میگه من شرایط زن گرفتن ندارم ، ما نمیتونیم باهم ازدواج کنیم و … . همش فکر میکنم داره بهونه میاره از طرف دیگه مادرم در جریانه این رابطه ست و ازش خجالت میکشم خجالت میکشم بهش بگم که طرفم جا زده ، هروقت که سر قضیه ازدواج باهم دعوامون میشه و کات میکنیم بعد از یه مدت دوباره برمیگرده و معذرت خواهی میکنه ، چندین بار این اتفاق افتاده، خیلی بلاتکلیفم از یه طرفی عاشقشم از یه طرف دوس دارم تکلیفم زودتر معلوم شه، خوشحال میشم کمکم کنید.
       
      پاسخ:
      دوست عزیز ازدواج یکی از مهمترین و بزرگترین تصمیمات زندگی هر فرد است ،درنتیجه باید مانند هر تصمیم مهم دیگری شرایط پیرامون ان را بررسی کرد تا باامادگی و اگاهی بیشتری انتخاب کرد.دوست داشتن و عشق لازمه اما کافی نیست ،مسایل شغلی و مالی یکی از مسایل مهم ازدواج است و همینطور که فرمودید ایشان در این زمینه مشکل دارند و خودشان هم می گویند شرایط زن گرفتن ندارم،با وجود این مشکلی که وجود داره  چی میشه  که ان را بهانه تلقی می کنید!!!بهتراست به خودتان فرصت دهید تا مجهزتر رابطه راشروع کنید .چون نگهداری ،حفظ و مراقبت از رابطه مسولیتی است که بعد از ازدواج به عهده دارید و هرچه مجهزتر وارد شوید دراین زمینه موفق تر خواهید بود.
      منبع
  • من و دوستم با هم عاشق یه دختری شدیم نمی‌دونم به خواستگاریش برم یا نه؟
    • پرسش:
      من دو سال است با دختری دوست هستم. اگر یک روز با ایشان تماس نگیرم حالم بهم میریزه. کلا شباهتهای زیادی با هم داریم. نمیتونم بگم عاشقش هستم یا نه ولی میتونم بگم دوسش دارم. چون نمی فهمم عاشق شدن من یعنی چه. من دو، سه مشکل دارم که باعث شده دچار یک درگیری ذهنی و تردید بشم درباره ی اینکه با ایشان ازدواج کنم یا نه. اول سن ایشان است که ۳۱ است ومن هم ۳۳. و از طرف دیگه نحوه آشنایی من با ایشان است. ایشان همکلاسی یا به نوعی دوست یکی از دوستان من بنام رضا بودند. یکبار من رو دیدند و به مرور طی مدت زیاد، بالاخره با هم قرار گذاشتیم . البته دوستم رضا هم میدونه که ایشون من رو دوست داره چون خود دوست دخترم قبلا بهش میگفته بین حرفاشون. ولی خوب رضا هم ایشان را دوست داره و همچنین نمیدونه که من با ایشان ۲ سال هست دوستیم. .. واقعا اینکه از دستش بدم منو اذیت میکنه. ایشان خواستگارای زیادی داره. قیافش شرایطش خوبه. نمی دونم واقعا اونقدر میخوامش که این ریسکو بکنم که با دوستم احتمالا درگیری ایجاد بشه و ….
       

      پاسخ:

      اینکه اگر انتظار بر این باشد کسی به شما بگوید این کار را بکن و کسی هم بگوید این کار رانکن آسیب به وجود می آورد .
      برای ارتباط بر قرار کردن در زمینه ی ازدواج چند نکته اساسی مهم وجود دارد قبل از اینکه هر گونه ارتباطی برقرار شود .

      شناخت خود در هر زمینه

      1/شناخت بدن خود

      2/شناخت محیط خانواده ی خود

      3/ شناخت جامعه ی خود

      4/ شناخت محیط درونی و بیرونی خود

      5/شناخت فرهنگ خود

      6/ شناخت عواطف و احساسات خود

      7/و… موارد خصوصی می شود واز بیان آن خود داری گردید

      بعد بر اساس شناخت خود شناخت نفر مقابل بر اساس موارد ذکر شده در بالا

      مهمترین عامل در ترس و نگرانی شما در عدم دانش می باشد و یا اگر دانش شما بالا است به آن اطمینان ندارید

      بر اصول آسیب شناسی 1/ چه کار کنیم آسیب به وجود نیاید 2/ اگر آسیب به وجود آمده چه کار کنیم حل کنیم 3/اگر نمی توانیم آن را حل کنیم چه کار کنیم که زمینه ی آن به وجود نیاید.

      اما سوالات شما: سن مشکلی ایجاد نمی کند .

      نحوه ی آشنایی به شناخت شما از خود و طرف مقابل شما بستگی دارد. و نکاتی که در بالا ذکر گردید و بسیاری از مطالب که حضوری می شود عنوان کرد.

      مسئله ی دوستی با رضا یک آسیب در آن است که اگر قبل از ازدواج آن را حل کنید زمینه آسیب در آینده نمی شود.

      برای ندونستن یک مسئله 2 نکته وجود دارد 1/ آگاهی و شناختتون نسبت به خود و نیاز هایتون کم است 2/ نیاز ها و خواسته های طرف مقابلتون را هم خوب نمی شناسید.

      دیدگاه من/ امیدوارم دانش من به دانش شما بیفزاید . نگاه شما تغییر مکند وقتی دانش افزوده شد. در نتیجه تغییر حاصل می شود.

      مسئله بسیار مهم است باید برایش ارزش قائل شوید زمان بگذارید

       

      منبع

  • ازدواج با فردی که قبلا عاشق یکی دیگه بوده درسته؟
    • پرسش:
      با كسي ميخوام ازدواج كنم كه سه سال با دختري بوده كه دوستش داشته ولي خانواده ايشان مخالفت كردند ايا من ميتونم جاي اونو براش بكيرم لطفا راهنمايي كنيد.

      پاسخ:

      دوست عزیز ،نه تنها جای ایشون بلکه شما جای هیچ کسی را نمی توانید بگیرید ،اگر با این هدف و به این امید می خواهید ازدواج کنید ،لطفا دست نگه دارید.شما ارزشمندتر از ان هستید که بخواهید جای کسی را بگیرید و اگر طرف مقابل شما نیز به این امید تصمیم به ازدواج گرفته که بتواند جای خالی او را پر کند ،باز هم دست نگه دارید.لطفا به خودتان احترام بگذارید ،شما و زندگی شما ارزشمند است.شاد و سلامت باشید.
      منبع
  • چند ماهه پسری که دوستش داشتم نامزد کرده و من اصلا نمی‌تونم فراموشش کنم
    • پرسش:
      دختر 40 سال مجردم 5ماهه ازپسری که 12 سال ازمن کوچکتربود وخیلی هم دوسش داشتم جدا شدم فکرش رهام نمیکنه البته علت جدایی نامزد کردن اون بود تنهایی وفکراون تو زندگی عذابم میده واینکه به این سن نتونستم ازدواج کنم هرسال که میگدره افسرده ترمیشم بخاطراین جریان رابطه صمیمی با خانوادم ندارم چون ازلحاظ فکری ازهم دوریم من خیلی زود وابسته جنس مخالف میشم دوست دارم رابطه جدیدی روشروع کنم ولی ترس ازوابستگی و علاقه به کسی که ازش جدا شدم مانع میشه لطفا راهنماییم کنین
      پاسخ:
      با توجه به دانش علمی شما آنچه نیاز است شما از آن آگاهی پیدا کنید. شناخت خود است از نظر جنس ، فرهنگ ، جامعه و خانواده است. و نکته دوم شما در خصوص مفهوم عشق و عشق خلاق نیز نیاز به آگاهی دارید. و نکته سوم آشنایی با مفهوم تنها و تنهایی و تفاوت آنها که نیاز به بستر خصوصی تر می باشد. آماده ی انتقال دانش می باشماز نظر علم آسیب 1/ چه کار کنیم آسیب پیش نیاید2/اگر آسیب به وجود آمده چه کار کنیم حل کنیم 3/ اگر امکان حل نیست چه کار کنیم زمینه ی آسیب جدید پیش نیاید.

      منبع
  • با وجود تجربه تلخ گذشته چه جوری میتونم بهش اعتماد کنم
    • پرسش:
      وقت به خیر.من دختری هستم 41 ساله و وکیل دادگستری حدود دو ماه هست که با مردی که ایشون هم وکیل دادگستری هست آشنا شدم یه ارتباط ساده بین ما بود اما این  ارتباط کم کم بیشتر شد  و ایشون خواست بدونه مردی تو زندگی من هست به مردی تعهد دارم یا نه وقتی گفتم مردی تو زندگی من نیست گفت که به زودی از تنهایی درمیای جدی نمیگرفتم تا این که پرسید  تا حالا به ارتباطمون فکر کردم یا نه و این که میخواد ارتباطمون بیشتر بشه ضمن این که ایشون خیلی تمایل داره کمک کنه خصوصیات بد اخلاقی من تفییر کنه و یه وکیل موفق باشم اما چون یه تجربه تلخی دارم  برام سخته که بهش اعتماد کنم به نظر شما که کارشناس هستید ایشون تعهدی به ازدواج داره یا نه.
      پاسخ:

      با توجه به شرح حال شما, به نظر مییرسد ذهن شما درگیر روابط ناخوشایند گذشته است, و در این مورد دچار افکار منفی شده اید و همین موضوع منجر به عدم اعتماد شما در رابطه فعلیتان شده است, در رابطه با سوالی که مطرح فرمودین موضوع تعهد مولفه ایست که نیاز به بررسی های بیشتری دارد, همچنین  پیشنهاد میکنم در رابطه با تجربه تلخی که در افکار شما تاثیر گذاشته است  قبل از ورود به رابطه حتما از کمک روانشناسان بهره ببرید.
      منبع
  • چطور می‌تونم با خواستگاری که در خارج زندگی می‌کنه آشنا بشم
    • پرسش:
      دختری 25ساله هستم با مدرک کارشناسی ارشد و ب صورت پاره وقت در مدرسه ای تدریس میکنم خواستگار های زیادی داشتم اما ب دلایلی با هم تفاهم نداشتیم اخیرا در مکانی با خانمی آشنا شدم ک فهمیدم از بستگان دور ما هستند و چند بار تمایل نشان دادند ک من با پسر دایی ایشون ک در هلند استاد دانشگاه هستند ازدواج کنند من خودم هم مدتها بود ب این مسئله فک کردم اما این آقا تا ب حال مرا ندیده من فقط از طریق فیس بوک او را دیدم ب نظر شما چ کنم تا مقدمات آشنایی و حتی ازدواج فراهم شود(البته من میخواهم مقدمات آشنایی فراهم شود و نمیدانم چطور این کار را انجام دهم تا غرورم هم حفظ شود البته مشکلی با ایران آمدن ندارن)

       

      پاسخ:
      مشاوران در امر آشنایی های قبل از ازدواج اصولی را برمیشمارند که رعایت آنها به یک انتخاب درست کمک زیادی می کند،شما فرد تحصیل کرده و آگاهی هستید،پس در انتخاب خود دقت کنید.میل و نظر اطرافیان محترم است ولی در نهایت شما تصمیم گیرنده هستید . شناخت افراد با عکس و تعریف و تمجید یا حتی چت میسر نمی شود،این موارد مثل عرضه کالا در ویترین جذاب و پرزرق و برق می ماند.
      بررسی کنید آیا حاضر هستند بخاطر آشنایی بیشتر به ایران بیایند?
      از تحقیقات میدانی غافل نشوید و به حرف فامیل بسنده نکنید.
      اگر حاضرباشند ایران بیایند و برای شناخت شما وقت صرف کنند ،نشانه خوبی است،برای ارتباط و آشنایی هم با  هماهنگی و اطلاع خانواده تون اقدام کنید،می توانند جلساتی به منزل شما تشریف بیاورند و مکالمه کنید بعد از ان هم ،بیرون رفتن دو نفره و یا مکالمه تلفنی و… با اطلاع خانواده به شناخت بیشتر کمک می کند.
      منبع
  • نمیدونم پسری که بهش علاقمند شدم منو دوست داره یا نه
    • پرسش:
      راستش من به پسری علاقه مند شدم ولی نمی دونم ایشون هم به من علاقه دارن یا نه. من و ایشون باهم دوست نیستم راستش توی موقعیت کاریشون با هم آشنا شدیم. بعضی وقتها انقدر هوامو داره ولی بعضی وقتها انگار خنثی رفتار میکنه. نمی دونم چیکار باید بکنم، شایدم به خاطر موقعیت شغلی که داره این طوری رفتار میکنه ولی باز من سردرگمم نمی دونم چیکار کنم .لطفاً کمکم کنید.
      پاسخ:

      شاید توجه این آقا ( هوامو داره ) علاقه و قسمت عاطفی تصمیم گیری شما در رابطه با خودشو تقویت کرده. لذا هیچ ابزاری برای به یقین رسیدن شما جزء بیان خود ایشون به شما فعلا نیست. اگر تصمیمتون جدی هست و در انتخابتون تا حدی مطمئن هستید چه اشکالی داره شما هم پا پیش بگذارین.

       

       

      منبع

  • آیا تفاوت‌های فرهنگی و مذهبی خانواده‌ها‌یمان مانعی برای ازدواج ما خواهد بود؟
    • پرسش:
      دختری 26 ساله هستم ، در حال حاضر کارشناسی ارشد مهندسی شیمی هستم و البته قصد ادامه تحصیل تا دکترا را هم دارم با پسری نزدیک دو سال هست که در محیط دانشگاه اشنا شدم (در دوران کارشناسی هر دو در یک دانشگاه بودیم  قبل از این دو سال اشنایی نزدیک دو سال نیز دورادور از هم شناختی داشتیم ) او نیز فارغ التحصیل ارشد مهندسی مکانیک است او نیز قصد ادامه تا دکترا را دارد او نیز 26 ساله است و شاغل.
      از روز اول خانواده ها در جریان اشنایی ما بودند اما بعد مدتی ایراد اختلاف فرهنگی و مذهبی و دوری فاصله شهرمان را گرفتن البته اکثر مخالفتها از جانب مادر ایشان است پدر ایشون و خانواده من کم و بیش راضین(من اهل تهران او اهل تبریز خانواده او مذهبی خانواده من روشنفکر دینی ).
      میخواستم بدانم با توجه به این که در سایر معیارها از جمله تحصیلات ،ظاهری،نگرشی،ادراکی،اقتصادی،سیاسی،شخصیتی تا حد زیادی تناسب داریم ایا مشکل دوری شهرهای محل زندگی خانوادگیمان و تفاوت های فرهنگی و مذهبی خانواده ها یمان مانع اصلی ازدواج ما خواهد بود(از نظر انتخاب محل زندگی با هم به تفاهم رسیده ایم از نظر اعتقادی نظراتمان تا حد زیادی مشابه است اما نه کاملا)

       

      پاسخ:

      با سلام. بهتر است از یک روانشناس متخصص در امر مشاوره پیش از ازدواج کمک بگیرید تا مسائل به صورت جزئی تر مورد بررسی قرار بگیرد و هم چنین تست های لازم در این زمینه اجرا بشه.
      منبع
  • من بهش بی‌توجهی کردم چطوری اشتباهمو جبران کنم؟
    • پرسش:
      من مدت 5 ماه با آقایی آشنا بودم  به من خیلی توجه میکردن و خواسته های من براشون خیلی مهم بود.اما من متاسفانه اونقدر که ایشون برای من وقت میذاشتن براش وقت نمیذاشتم و توجه نمیکردم و با غرغر و رفتارهای اشتباهم باعث شدم ماه های اخر واقعا رابطه سرد شد و مثل سابق با من رفتار نمیکرد و من هیچ کاری در این مورد انجام ندادم .رابطه کم کم سرد شد تا اینکه من سفر رفتم و در این سفر خیلی کم ارتباط داشتیم تا فهمیدیم با شخص دیگه آشنا شده اولش انکار میکرد. اما بعد از یک ماه که خبرش رو نداشتم دوباره باهاش تماس گرفتم چون اصلا دلم نمیخاست رابطه تموم بشه اما باز اول طفره رفت باهام قرار گذاشت اما سر قرار نیامدو بعدش گفت با کسی هست و دیگه نمیتونه با من باشه و رابطش جدی هست. من خیلی اصرار کردم به هم برگردیم و یه فرصت دیگه بده شاید کمی کوچیک هم شدم اما گفت نه. میدونم  رابطه جدیدش موقتی هست و به اجبار داخل رابطه هست چون دورادور در جریانم و میدونم اون خانم چون قضیه من رو فهمیده داره بهش سخت میگیره و ارتباطشو چک میکنه. ایشون تو دوران آشنایی به من خیلی علاقه داشت و هر کاری برام میکرد.اشتباه صد در صد از من بود الان واقعا متاسفم و اشتباهم رو فهمیدم. الان 3 ماه هست با شخص جدیده و من ندیدمش حتی حاضر نشد من رو ببینه. من خیلی میخوام رابطم درست بشه و اون آقا برگرده.مید.نم به من علاقه داره اما بخاطر سردی و بی توجهی من دلسرد شده. خواهش میکنم کمکم کنید چطور برگردونمش و اشتباهام رو جبران کنم.
       
       
      پاسخ:
      دوست عزیز،هرچه بیشتر تلاش کنید که ایشون رو برگردونید کمتر نتیجه میگیرید،همین که ایشان از اینکه شما سهم خود را در این جدایی  پذیرفته اید ،اگاه باشند کافیست .بقول یک دیالوگی در یک فیلمی:هرچی بیشتر تلاش کنی که خودتو بزرگ کنی و به چشمم بیای ،بیشتر کوچیک میشی و از چشمم میفتی!!
      منبع
  • نمی‌تونم ایشونو قبول کنم چون تنوع طلبی رو حق خودشون میدونن
    • پرسش:

      من  24 ساله و دانشجوی رشته  بزشکی هستم، متاسفانه از بچگی به علت مشکلات اخلاقی بابام خانواده ی ما خیلی آسیب دیده است، دوس دارم ازدواج کنم  به بسری علاقه داشتم  ایشون بچه ی خوبی هستن و سه سال اختلاف سنی داریم لیسانس از یه رشته ی دیگه دارن  . من وایشون از بچگی بهم علاقه داشتیم چون نجیب  وباهوش و….تقریبا خیلی از معیارامو داشتن  خیلی امیدوار بودم که زخمی که بدرم بهم زد ودید بدی رو که به خیلی از مردان داشتم رودرکنارایشون  اصلاح کنم اما تازگیا متوجه شدم که ایشون قضیه تنوع طلبی رو حق خودشون میدونن و با افتخار ازش صحبت میکنن از اونروز من بدجور بهم ریختم ونا امید شدم جوریکه دیگه هیچ حسی بهشون ندارم حتی حس تنفردارم !!

      ایشون سعی کردن جبران کنن وانکار ومعذرت و… ولی من از اینکه همچین طرز فکری همسرم داشته باشه متنفرم والان رابطه رو چند ماهه که کات کردم  !

      نمیتونم به ازدواج فکر کنم مشکلم اینه ومیخوام مجرد بمونم  چون حس میکنم همه ی مردا اینجورین وترجیح میدم تنها باشم وذره ای حس به همچین مردایی ندارم  بیش یه مشاورم رفتن ایشون گفتن مشکلی ندارم وفقط به خاطر شرایط متشنج خانواده ام اضطراب دارم 

      مشکلم اینه که  چه جوری باید متوجه بشم بسری همچین طرز فکری نداره  ؟؟؟؟؟؟؟چون نامزد سابقم نشون نمیداد وبه طور اتفاقی بحث شد 

       

       پاسخ:
      دوست عزیز،چند بار این خبر را شنیده اید که در اثر انفولانزای خوکی صدها.نفر جان باختند،بر اثر سقوط هواپیما چندین نفر جان باختندو اخباری از این قبیل…ایا در زمان انفولانزا ،زندگی افراد تعطیل میشد!! یا بعد از شنیدن خبر سقوط هواپیما،دیگر کسی سوار نشد?!
      البته اینکه زندگی را اتعطیل کنیم یا هیچ وقت از هواپیما استفاده نکنیم هم یک راه و شیوه دفاع از خود است اما بسیار بسیار ابتدایی است.برای دفاع های پخته تر باید در شناخت های خود تجدید نظر نمود.نمی توان با دیدن دویا ده مورد،ان را به همه تعمیم داد و کلا کناره گرفت!شاید نفر بعدی گزبنه بسیار مناسبی باشد که ان را از دست می دهید و او را به اتش موردهای قبلی می سوزانید!!پس بهتر است به جای کناره گرفتن ،با کمک متخصصین و مشاورین به شناخت بیشتر به خود و فرد موردنطر بپردازید و از طرفی خود را در برابر رخدادهای احتمالی ایمن نمایید.
      منبع
  • نمی‌توانم پسری را که قبلا با او دوست بودم فراموش کنم
    • روابط دختر و پسر از نظر شرعی و روان شناختی پر از اشکال است. در اینجا با توجه به تجارب نسبتا بالا در این زمینه خدمت شما عرض مي‌شود که دختر پسری که با هم دوست هستند در صورت ازدواج به دلیل شروع این ازدواج با دوستی، با سوءظن و وسواس فکری نسبت به همسرشان مواجه هستند که در مردها بیشتر دید می شود. از طرفی به دلیل مخفی شدن شخصیت اصلی در پشت احساسات و بی اعتنایی به تحقیقات محلی و اکتفا به همین رابطه و از طرفی نادیده گرفتن تفاوت های شخصیتی و فرهنگی و خانوادگی و… در آیام دوستی و آشکار شدن تمام این موضوعات بعد از کاهش احساسات اولیه و فعال شدن عقل و منطق یعنی یک یا دو سال بعد از زندگی مشترک، دچار آسیب های زیادی در روابط زناشویی می شوند. از طرفی اگر این رابطه به دوستی ختم نشود یک شوک و ضربه عاطفی به دو طرف وارد شده؛ که این شوک را در سطح بالایی متوجه دختر به دلیل ویژگی های روان شناختی تجربه می‌کند پس کجای این رابطه پاک است؟ اما در مورد شما بهتر بود علت ازدواج طرف مقابل با فرد دیگر با توجه به رابطه چندین ساله خود را می فرمودید. گرچه در ایام دوستی هیچ ضمانتی برای ماندگاری طرف مقابل وجود ندارد. ولی مثلا اگر شما بعد مدتی زمانی که ایشان هنوز داغ رابطه با شما بود درخواست می کردید که با فراهم کردن شرایط به خواستگاری رسمی شما اقدام کند، به هیچ وجه دچار مشکل نمی شدید. ولی در آن موقعیت به دلیل نبود هیچ ضمانت قانونی، اخلاقی و شرعی اقدام به قطع و ازدواج با فردی دیگر می شود.

      به هر حال برای فراموش کردن ایشان راهکارهای زیر پیشنهاد می شود:
      ۱- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید؛ مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و… و آنها را محو کنید.
      ۲- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند. شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان که شامل دروغ ها و عدم پایبندی و تعهد به عشق و علاقه و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود.
      ۳- درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یاد داشت کنید.
      ۴ – در حال حاضر به هیچ وجه اقدام به ازدواج نکنید؛ زیرا ممکن است انگیزه انتقام جویی و یا با هدف بهتر شدن وضعیت روحیتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقی این ازدواج صورت بگیرد پس سعی کنید حداقل دوماه با انجام این تکنیک ها افکار و تصاویر مربوط به ایشان را از ذهنتان پاک کنید به حدی که اصلا تصویر ذهنی ایشان را به خاطر نیاورید و بعد هم حتما با یک مشاوره برای کمک به یک ازدواج عاقلانه کمک بگیرید.
      ۵- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
      ۶- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی، تعاملات اجتماعی، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید.

      ۷- ساعات و لحظاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود؛ مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد. بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.
      ۸- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید.
      ۹- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.
      ۱۰ – شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.

       

      منبع

  • چون همسایه بودیم و هر روز همدیگر را می‌دیدیم به ایشان به شدت وابسته شده‌ام
    • پرسش:

      پسر همسایه که از لحاظ سنی دو سال کوچکتر است به من علاقه پیدا کرده است. از وی خواستم تا قبل از خدمت سربازی تماس تلفنی نداشته باشیم تا وابستگی ایجاد نشود و بعد از خدمت از طریق خانواده خود اقدام به خواستگاری کنند. اما متاسفانه چون همسایه بودیم و هر روز همدیگر را می‌دیدیم به ایشان به شدت وابسته شده‌ام. اکنون چند روزی است که خدمت سربازی رفته‌اند و من از دور بودنشان اذیت می‌شوم. باور کنید هر لحظه آیه الکرسی می خوانم تا آرام بگیرم ولی به خدا نمی‌شود، حتی پیامک‌هایش را حذف کردم تا فکرم مشغول نشود اما نمی‌شود.

      پاسخ:

      صرف عشق و علاقه برای زندگی زناشویی کافی نیست و در اتفاق به این مهمی که دو انسان قصد پیوند با همدیگر را دارند نباید احساسی و هیجانی رفتار کرد. متأسفانه مشخص نیست علت اینکه  شما قبل از اینکه ملاک های منطقی مانند تفاوت های فرهنگی، خانوادگی، شخصیتی را به صورت دقیق بررسی کنید به سرعت سرمایه گذاری روانی روی این فرد انجام داده اید به عبارت دیگر احساس و هیجانات ناشی از کمبودهای عاطفی و نیازهای درونی برآورده نشده با شتاب بیشتری نسبت به منطق و عقلتان حرکت کرده و محصول آن وابستگی شدید است. خدمت شما عرض شود که تصمیم گیری در شرایط وابستگی باعث پشیمانی و مشکلاتی در زمانی خواهد شد که شما از این احساسات داغ و آتشین و آذرخشی تهی شده و از زندگی مشترکتان حداقل یکی دوسال گذشته باشد آن وقت تفاوت های فردی، خانوادگی و فرهنگی به همراه احساس بدبینی و بد گمانی به همراه مشکلاتی که به دلیل تفاوت سنی به این مشکلات اضافه می شود گریبان گیر شما خواهد شد.

      پس قدری درنگ کنید و به احساسات و عواطف خودتان اجازه ندهید آنقدر پیشرفت کند که شما را به زندگی مشترکی نزدیک کند که خیلی دوام ندارد. در حال حاضر با ترمز کشیدن به احساسات خود سعی کنید دوره ای را با قطع رابطه و منطقی فکر کردن به این موضوع سپری کنید و بعد از قطع کامل برای ازدواج به یک مشاوره پیش از ازدواج اقدام کرده و تست شخصیت بگیرید در ازدواج هایی که با احساس و هیجان و ارتباط شروع می شود خطر بسیار بالا است به ویژه شما که سنتان بیشتر از طرف مقابل است که این ریسک مضاعف خواهد شد.

      باتوجه به تحقیقات و تجارب تفاوت هایی مانند شاغل بودن دختر خانم، تفاوت سنی و تحصیلی می تواند در دو بعد به زندگی زناشویی آسیب بزند.
      غیر از مسأله روابط زناشویی و موضوع اینکه در تفاوت سنی در سنین بالا زن زودتر نیاز جنسی اش را از دست می دهد و به یائسگی می رسد ولی مرد ممکن است نیازهایی داشته باشد که احتمال عدم رضایت زناشویی و مشکلات بعدی وجود دارد می توان این مشکلات را در دو بعد توضیح داد که عبارتند از:
      بعد اول: اگر پسر بعد از گذشت مدتی از زندگی و كاهش احساسات اولیه نظرات دیگران برایش مهم باشد و فردی به قول معروف دهن بین باشد و مثلا در مقابل حرفهایی كه خواهرها و خویشاوندان در مهمانی ها و گفتگوهای خصوصی دارند و درباره تفاوتها صحبت كنند ممكن است باعث سردی در روابط زناشویی و احساس ندامت از ازدواج شود.
      بعد دوم: مشاهده شده است كه مردهایی كه تفاوت های مذكور را دارند به طور كلی یك نوع احساس حقارت نسبت به همسرشان دارند و با اندك انتقاد و یا پیشنهاد احساس می كنند كه به دلیل سن بالا یا تحصیلات این انتقادات ویا پیشنهادات را همسر من دارد كه باعث می شود مرد برای اثبات قدرت و تسلط به رفتارهایی مانند امرو نهی های بی مورد ونامناسب روی می آورد و باعث ناسازگاری های شدید خانوادگی می شود.

       منبع

  • از آینده بدون او می‌ترسم
    • پرسش:

      مدتی پیش با کسی که ۵سال بود برای ازدواج و روزهای خوب آشناشده بودم تمام کردم. نمی‌خواهم به زندگی‌ام برگردد، لجبازی نیست فقط لایق عشق من نیست. نمی خواهم برگردد بدون وی به شرایط بهتری می رسم. فارق التحصیل معماری در مقطع ارشد هستم. در اداره‌ای دولتی مشغول کار و به اندازه کافی مشغله دارم. ولی از آینده بدون او می ترسم. ولی می دانم نبودنش بهتر از بودنش است. از احساسی که به من دارد رضایت قلبی ندارم. قبل از قبولی‌ام در ارشد، هیچ علاقه ای برای ازدواج با من نداشت. اما حالا… .

       

      پاسخ:

      جای تعجب دارد که شما با هدف ازدواج، ۵ سال با فردی آشنا بوده اید در حالی که در یک وضعیت نرمال و عادی به اذعان تمام روان شناسان افرادی که به صورت رسمی عقد می کنند، مجاز نیستند بیش از یک سال دوره عقد و نامزدی داشته باشند. نکته دیگر هدف شما از این آشنایی ۵ ساله شناخت ایشان بوده در حالی که به اذعان تمام روان شناسان، رابطه مستقیم باعث شناخت بیشتر نمی شود بلکه باعث وابستگی بیشتر می شود و خاصیت وابستگی این است که تفاوت های شخصیتی، فرهنگی و خانوادگی را نادیده گرفته و بعد از مدتی زندگی و کاهش احساسات وابستگی تمام این تفاوت ها آشکار شده و دو طرف دچار ناسازگاری و اختلاف می شود. البته در کنار این ظاهر شدن تفاوت ها، بدبینی ناشی از این ۵ سال دوستی هم اضافه می شود. معمولا زوجین نسبت به تعهد و وفاداری همدیگر نسبت به قبل و بعد از ازدواج دچار تردید و شک هستند که این احساسات در قالب رفتارهای پرخاشگرانه و اضطرابی ظاهر می شود.
      نکته دیگر اینکه شما باید به یک استقلال شخصیتی که درون نشأت گرفته باشد نیاز دارید و سعی کنید به تدریج وابستگی خودتان را از ایشان کم کنید و اینکه شما از آینده بدون اون واهمه و ترس دارید، نشانه وابستگی شماست. سعی کنید به نیروی درونی و خدایی خودتان فکر کنید و با توکل به خدای متعال یک برنامه ریزی هدفمند و جزیی برای خودتان ترسیم کرده و با پشت کار و اعتماد به نفس این برنامه ریزی را به پیش ببرید.

       

      منبع

  • نمیدونم چرا خواستگارم بی دلیل منصرف شده
    • پرسش:

      مدتي پیش آقایی همراه خانواده برای خواستگاری آمده بودند و من و ایشان نزديك ۲ ساعت با هم صحبت كردیم. و در این زمان هیچ موردی از تضاد و عدم تفاهم وجود نداشت. ایشان فردي مومن و مقید بودند و اعتقاد به ساده زیستی و … كه در تمام موارد با هم موافق بودیم. من هم دختری هستم كه مقید بودن فرد از ملاك های اصلی در ذهنم هست و تا حال از مواردی كه برايم پیش آمده بود چون از نظر اعتقادی با من تناسب نداشتند، صرف نظر می كردم. ولی ایشان كاملا با ملاك های من جور بودند. ولی نمی دانم چرا فردای روز خواستگاری منصرف شدند، بدون اینكه دلیلی داشته باشند. این مسئله از نظر روحی خیلی روی من اثر كرده و خیلی مشتاقم دلیلش را بفهمم. و نمی توانم به خانواده ام بگویم باید با این آقا حرف بزنم. بنظر شما چیکار کنم ؟ آنقدر هم سنم پائین نیست كه بشود گفت بچه است و احساساتی شده چند روز بعد فراموش می کند. من به ایشان بعد از اینكه با هم صحبت كردیم علاقه پیدا كردم؟ تحصیلات من فوق لیسانس هست و تحصیلات ایشان لیسانس، با خودم گفتم شاید به خاطر این مسئله است كه من حتی این فرصت رو ندارم كه به ایشان بگویم من می توانم از تحصیلاتم صرف نظر كنم. الانم در فصل امتحانات خیلی ذهنم مشغول شده و صبح با یک چرا از خواب بیدار میشوم و شب با همان چرا به خواب میروم. چرایی كه جوابی ندارد! لطفا راهنماییم كنید.

       

      پاسخ:

      بهتر بود شما قبل از اینكه كاملاَ مطمئن نشده اید كه ایشان همسر شما خواهند بود سرمایه گذاری روانی و عاطفی نمی كردید. زیرا در بعضی مواقع ممكن است همه شرایط همخوانی داشته باشد ولی به دلایل مختلف این ازدواج صورت نگیرد.
      نكته دیگر اینكه شما نباید عدم ادامه مراحل بعدی خواستگاری را برداشت شخصی كنید. زیرا ممكن است تردید ها و دودلی های ایشان باعث عدم ادامه شده باشد پس باید با افكار منفی و سرزنش آمیز علیه خودتان پرهیز كنید چرا كه باعث افزایش افسردگی شما خواهد شد و موقعیت های بعدی ازدواج را از دست خواهید داد.

      مطلب دیگر اینكه شما چه بخواهید و چه نخواهید، موضوع تفاوت های تحصیلی شما و ایشان ممكن است مشكلاتی را در طرف مقابل در صورت زندگی مشترك ایجاد كند معمولا مشاهده شده است مردهایی كه از نظر تحصیلات از همسرشان پایین ترند با اندك پیشنهاد و یا انتقاد همسرشان؛ احساس حقارت كرده و فكر می كنند كه به دلیل تحصیلات بالایی كه همسرشان دارند تسلط، قدرت و مدیریت مردانه شان كه جز نیازهای ذاتی هر مردی به شمار می رود در حال از دست رفتن است و برای اثبات مرد بودن و تسلط داشتن شروع به تحقیر كردن؛ مسخره كردن و امر و نهی ها و محدودیت های نامناسب می كنند كه باعث ناسازگاری های شدید خانوادگی می شود از طرفی اگر این مردان مقداری دهن بین هم باشند و اطرافیان هم اختلاف تحصیلاتی را به رخ ایشان بكشند به تدریج زده شده و از ادامه زندگی پشیمان می شوند.
      پس به طور كلی از آنجا كه همه خوشبختی های آسمان و زمین در ازدواج خلاصه نشده است و عدم تمایل به ادامه خواستگاری ممكن است هزار و یك دلیل داشته باشد و از طرفی به دلیل مشكلاتی كه به دلیل تفاوت در سطح تحصیلات ممكن است در زندگی زناشویی رخ دهد شما در صورت اطمینان از عدم ادامه مراحل بعدی سعی كنید به تدریج با این مسأله كنار آمده و بعد از گذشت مدتی به موقعیت های بعدی فكر كنید ولی در موقعیت های بعدی تا زمانی كه سر سفره عقد حضور نیافتید سرمایه گذاری عاطفی و روانی نداشته باشید و با خویشتن داری و خودكنترلی منتظر شوید.

      منبع

  • آیا هم کفو نبودن در زمینه تحصیلات و اقتصاد براشون مشکل ساز میشه؟
    • پرسش:

      دختر یکی از آشناهای ما ۴ سال هست که با پسری دوست هستند. خانواده های هر دو طرف هم باخبر هستند دختر دکتر بوده و پسر دیپلمه. وضع مالی دختر خانم از اقا بالاتر هست ولی خودشان معتقد هستند که می توانند با هم زندگی کنند و این مسائل مهم نیست چون عاشق همدیگرند ولی خانواده هایشان مخالف اند پیشنهاد شما در این مورد چیست؟

      پاسخ:

      ضمن تقدیر از حس تعهد و مسولیت پذیری شما لازم است به عرض برسانيم که در قدم اول لازم است ایشان را به پیگیری چنین موضوعی بواسطه مراجعه به روانشناس بالینی یا مشاور خانواده( به صورت حضوری یا تلفنی) ترغیب نمایید، زیرا مادامی که طرفین دغدغه مدیریت چنین مسئله را به صورت مستقیم نداشته باشند، زحمات دیگران ممکن است چندان مثمر ثمر واقع نگردد.

      اما در پاسخ به سوال حضرتعالی باید گفت رمز موفقیت یک ازدواج، رعایت اصل همتایی در انتخاب همسر است. مضافا اینکه هماهنگی و موافقت خانواده ها نیز عنصر بی بدلیلی در استحکام پیوند زناشویی است. لذا با توجه به عدم همراهی خانواده ها با چنین پیوندی و همچنین عدم رعایت اصل همتایی در سطح اقتصادی و میزان تحصیلات، اقدام نسبت به چنین ازدواجی می بایست با رعایت احتیاط کامل صورت بگیرد، احتیاطی که مبتنی بر تحقیق و مشورت و به دور از عواطف و هیجانات شکل گرفته باشد.

      اتفاقا به نظر می رسد اینکه طرفین مدعی عشق نسبت به یکدیگر هستند می تواند نقطه آسیب این پیوند تلقی گردد، چرا که همانطور که گفته شد ازدواج مبتنی بر هیجانات و عواطف آسیب پذیرترین ازدواجها هستند و می دانیم عشق نیز یکی از مصادیق بارز عواطف است. ازدواجی موفق است که بر پایه شناخت و اگاهی صورت بگیرد نه عشقی که بسیاری از روانشناسان ان را مردود می دانند چرا که به تعبیر حضرت علی علیه السلام :«حب الشی یعمی و یصم؛ محبت به امری باعث کر و کور شدن می گردد»
      در این زمینه ” پرفسور آرون تی بک” روانپزشک معروف کتابی دارند تحت عنوان “عشق هرگز کافی نیست” که مطالعه این کتاب توصیه می شود.
      دیگر نکته اینکه تجارب نشان می دهد که برخی از اقایان بعد از ازدواج به علت دوستی قبل از ازدواج با همسرشان نسبت به او دچار سوءظن و بدبینی می شوند.
      در پایان یادآوری می شود که اختلاف در سطح تحصیل و اقتصاد لزوما به شکست ازدواج منتهی نمی شود و بوده اند افرادی که علی الرغم اینکه از این جهات با یکدیگر همتایی نداشته اند اما زندگی مشترک موفقی را تجربه کرده اند، اما باید به خاطر داشته باشیم در اینگونه موارد انتخاب بر مبنای احساسات و عواطف شکل نگرفته است، بلکه کفویت و همتایی در اصولی مانند طرز تفکر، ارزشها، اهداف، صفات شخصیتی و فرهنگی و.. باعٍث چنین موفقیتی بوده است. پس عاقلانه انتخاب کنیم تا عاشقانه زندگی کنیم.

       

      منبع

  • پسره رو دوست دارم ولی نمی‌تونم از خانوادم دور بشم
    • پرسش:

      من دختر 24 ساله‌ام. دو سال پیش تو دانشگاه با پسری آشنا شدم که یک سال از من کوچیکتره. هردو فوق لیسانس هستیم. من کارمندام و شغل خوبی دارم ولی ایشون تازه درسشونو تموم کردند و سربازی نرفتند. شدیداً به هم علاقه مند هستیم بطوری که طی این دوسال بارها خواستیم از هم جدا شیم (البته پیشنهاد از جانب من بوده) ولی نتونستیم.

      خانواده ایشون در جریان هستند و موافق ولی خانواده من در جریان نیستند. البته مادرم تا حدی میدونن ولی بدلیل اینکه موقعیت من بهتر از ایشونه و اینکه خاستگارای با موقعیت خوب دارم و تکلیف کار و سربازی ایشون مشخص نیست و پشتوانه مالی خوب ندارن و همچنین بدلیل دوری راه مخالفند. وضعیت مالی خانواده من خوب ولی خانواده ایشون متوسطه. من با همه این مشکلات کنار اومدم. فقط یه مشکل داریم. اونم انتخاب محل زندگیمونه.

      من آدم فوق العاده احساساتی هستم و میدونم دور از خانواده و مخصوصا مادرم نمیتونم. ایشون هم بخاطره آینده شغلی و پیشرفت و حمایت پدرشون نمیتونن بیان شهر من. بارها منو راضی کردند. مسافت سه ساعته بین شهرامون هست ولی هرچی فکر کردم دیدم نمیتونم طاقت بیارم چون دوران تحصیلم که دور از خانواده بود برام خیلی سخت گذشت. از طرفی نمیتونم به این رابطه پایان بدم چون اصلا نمیتونم فراموششون کنم و به کسی که قراره در آینده باهاش ازدواج کنم خیانت کنم.

      پاسخ:اینکه شما می‌گی نمی‌تونم طاقت بیارم شاید بخاطر اینه که زندگی بعد ازدواج رو با دوران تحصیلت مقایسه می‌کنی که بخاطر دوری از خانواده خیلی بهت سخت گذشت اما باید عرض کنم این مقایسه درست نیست چون رفتن به شهر همسر بعد ازدواج با تحصیل در شهر دیگه بسیار متفاوته چون اولا: با ازدواج، تکیه گاه دختر از خانواده به همسرش منتقل می‌شه یعنی قبل ازدواج دختر اتکاش به پدر مادرشه اما بعد ازدواج همسرش رو حامی و پشتیبان در ناراحتی‌ها و مشکلات می‌بینه و در نتیجه ارامشش تا حد زیادی به بودن در کنار همسره نه پدر و مادر، ثانیا: وقتی در شهر دیگه بودی دلبستگیت به پدر مادرت بود که در شهر دیگه بودند و در اون شهر دلبستگی نداشتی اما وقتی ازدواج می‌کنی در شهری که هستی دلبستگی داری که علاقه به همسره پس جایی که عشقت اونجا است بهت خوش می‌گذره ثالثا: در شهر غریب منزلگاهی نداشتی که بهت تعلق داشته باشه اما در شهر همسر، منزلی داری که به خودت تعلق داره و درش احساس ارامش می‌کنی رابعا: بخاطر وجود خانواده همسر که باهات انس می‌گیرند و بهت محبت می‌کنند احساس تنهایی نمی‌کنی بر خلاف اون شهر که فامیلی نداشتی خامسا: بعد ازدواج مثل ایام تحصیل به کار سختی مثل درس خوندن و امتحان دادن مشغول نیستی که سختی موندن در شهر محل تحصیل رو مضاعف کنه

      پس بعد ازدواج بخاطر تکیه به همسر، و دلبستگی به او، و انس و محبت خانواده‌اش، و داشتن منزل و محل ارامش، و نداشتن مشغولیت سختی مثل درس خوندن، زمینه احساس ارامش در شهر همسر برات فراهمه مواردی که هیچ کدومش در زمان تحصیلت در شهر دیگه نبود پس مقایسه شهر تحصیل با شهر همسر کاملا نادرسته

      البته شکی نیست که در کنار پدر و مادر نبودن دلتنگت می‌کنه اما هیچوقت اونقدر نیست که زندگی رو برات طاقت فرسا کنه چون بر خلاف ایام تحصیل که درگیر درس بودی می‌تونی با هماهنگی همسر هر وقت بخوای و تا هر زمان که بخوای به شهر پدر مادرت بری و پیش اونا بمونی تا دلتنگیت برطرف بشه مگر اینکه این قدر ادم حساسی باشی که چند روز ندیدن پدر و مادر برات غیر قابل تحمل باشه که با توجه به اینکه چند سال بخاطر تحصیل از اونا دور بودی بعید به نظر می‌رسه که این طور باشی

      ولی بازم محض اطمینان عرض می‌کنم اگر بازم می‌ترسی که نتونی تحمل کنی با خودت فکر کن و ریشه سختی ایام تحصیل رو مشخص کن که ایا سختی ایام تحصیل بخاطر دلبستگی تو به پدر مادرت بوده یا اینکه سخت بودن اونجا بخاطر مواردی که عرض کردم مثل شرایط سخت محل تحصیل و نداشتن انس و الفت و دلبستگی عاطفی بوده که اگر اولی بوده باشه یعنی دلتنگی عامل سختی بوده و فکر می‌کنی با نقاط مثبت شهر همسر هم قابل جبران نیست در این صورت بهش جواب رد بده اما اگر علت اصلی سختی دوری از پدر مادر نبوده بلکه شرایط سخت اون محل موجب سختی شده در این صورت بهش جواب مثبت بده چون شرایط خوب شهر همسر زندگی رو برات لذت بخش و حتی سختی دلتنگی نبود پدر و مادر رو هم کم می‌کنه

       

      منبع

       

       

  • عاشق دختر عمویم هستم ولی خیلی خجالت می‌کشم احساسم را بازگو کنم
    • پرسش:

      سلام. من با ٢٤ سال سنّ، خیلی خجالتی هستم. چند سالی است که عاشق دختر عموی خود شده‌ام؛ اما نتوانسته‌ام احساسم را برای او بازگو كنم؛ اصلا نمی‌دانم چگونه به او بگویم دوستت دارم. آیا او هم من را دوست دارد؟ از طرفی با عمویم صمیمی هستم و می‌ترسم بعد از خواستگاری، او نیز با من بد شود!

      پـاسـخ:

      عرض سلام و احترام. دوست گرامی؛ در مطلبی که شما بیان داشتید، نکته‌ای که دارای اهمیت است این می‌باشد که ببینیم ریشه‌ی اصلی ترس و خجالت شما از چه چیزی ناشی می‌شود؟ آیا این خجالت ریشه‌ای عقلائی دارد؟ که در این صورت می‌بایست عوامل مشکل ساز را برطرف کرد و یا صرفا یک خجالت بی‌پشتوانه محسوب می‌شود که اصلا نباید به آن توجّه داشت! اما علّت آن هرچه که باشد، در حال حاضر و در مقابل آنچه شما بیان کردید، بنده فقط یک سوال را مطرح می‌کنم و آن اینکه: «اگر در چند روز آینده، فرد دیگری به خواستگاری دختر عموی‌تان بی‌آید و او هم به آن پسر، جواب مثبت بدهد شما چه حسّی پیدا خواهید کرد؟!»؛ حتما خودتان را سرزنش کرده و خواهید گفت: «ای‌کاش حداقل قدمی برای رسیدن به او برداشته بودم!»؛ پس پیشنهاد می‌دهم قبل از این که خیلی دیر شود و چاره‌ای جز حسرت برای‌تان باقی نماند، برای رسیدن به ایشان، قدمی بردارید تا اسباب اتمام حجت برای خود و او را فراهم کرده باشید.
      چیزی که یقینی است این می‌باشد که اقدام و ابراز علاقه‌ی شما از طُرُق مستقیم یا غیر مستقیم، بهتر است از اینکه دست بر روی دست گذاشته و به فکر و خیال بپردازید!
      شما می‌توانید از واسطه‌ای خیرخواه درخواست کنید که ابتدا به صورت غیرمستقیم و سپس در صورت مهیّا بودن شرایط، به صورت مستقیم، به گوش آنها برساند که شما و خانواده‌تان، علاقه‌مند هستید که جلسه‌ای رسمی برای خواستگاری تشکیل شود.
      خجالت را کنار گذاشته و اندکی احتمال دهید که برخلاف آنچه در ذهن دارید، شاید دختر عموی‌تان نیز به شما علاقه‌مند بوده و اتّفاقا از بی‌تفاوتی و اقدام نکردن شما ناراحت باشد؛ پس سریع و حساب شده اقدام کرده و در این مسیر، در کنار سعی و تلاش و مهیّا کردن حداقل‌هایی که برای ازدواج، شرط می‌باشد، به خداوند متعال نیز توکّل نمائید که با این کار یقینا بر دشواری‌های پیش رو پیروز خواهید شد؛

       

      منبع

  • من نسبت به خواستگارم در زمینه معنوی معمولی هستم
    • پرسش:
      من 18 سالمه، اخيرا يك خواستگار دارم كه 25 سالشه فوق ليسانس برق مي خونه، كارش آماده هست، از لحاظ درآمدي و خانواده خوب هست تنها مشكل او اين است كه به معنويات توجه زياد دارد ولي من معمولي هستم، آيا درخواست او را قبول كنم؟
      .
      پاسخ:
      ازدواج يكي از مسائل مهم زندگي هر انساني است زيرا در همه ابعاد زندگي تأثير دارد و ازدواج موفق مي تواند باعث پيشرفت انسان در زمينه هاي مختلف شود كما اينكه اگر ازدواج ناموفق باشد مشكلات زيادي را براي انسان به وجود مي آورد و مانع رشد و ترقي مي شود. بنابراين بايد با اين امر مهم سنجيده برخورد كرد و از هر گونه شتابزدگي، يك جانبه گرايي، ظاهر بيني و سطحي نگري اجتناب كرد. . از اين رو، لازم است در انتخاب همسر و ازدواج ملاك ها و معيارهاي خاصي را در نظر گرفت و بر اساس آن ها در اين زمينه اقدام نمود. براي آن كه بتوانيد در انتخاب همسر، عاقلانه و منطقي برخورد كنيد و همسري كه در خور و مناسب شماست انتخاب كنيد، و با معيارهاي كلي انتخاب همسر و سپس راههاي احراز آن معيارها آشنا شوید.
      و اما لازم است به اين نكته توجه شود كه اين كه نوشته ايد: «من معمولي هستم»، چيست؟ اگر منظور اين است كه توجه چنداني به معنويات و مسائل شرعي نداريد و اين امور هيچ اهميتي براي شما ندارد، بايد بگوييم كه (گذشته از اشتباه بودن اين روش زندگي)، و به عبارت ديگر از نظر فرهنگي و ديني فاصله زيادي بين شما هست و تحمل وي براي شما غيرممكن يا سخت است بهتر است تن به اين ازدواج ندهيد چرا كه چندان تناسبي باشما ندارد. و همان طور كه گفتيم، زن و شوهر بايد از لحاظ تدين و دينداري نيز با هم تناسب داشته باشند. اما اگر منظورتان اين است كه در عين حال كه شما هم به مسائل شرعي اهميت مي دهيد، اما پسر مزبور، با تقواتر از شماست، در اين صورت بايد بگوييم ازدواج با چنين فردي نه تنها هيچ ايرادي ندارد، بلكه بسيار هم نيكوست تا شما هم در امر ديانت و توجه به موازين شرعي ارتقا يابيد و رشد كنيد.

       

  • با اینکه از من کوچیکتره ولی من او را واقعاً مرد مناسبی برای زندگی آینده‌ام می‌بینم
    • پرسش:
      دختري هستم 24 ساله، چند وقت پيش با پسري آشنا شدم. در رشته حسابداري به تحصيل اشتغال دارد. او كه سه سال از من كوچك تر است، پسري مؤمن و فهميده مي نمايد و درباره آينده اش افكار خوبي دارد. او از من مي خواهد مدتي كه اينجا هستم، با او دوست باشم. از تجربه هاي زندگي ام برايش بگويم. به يكديگر در مشكلات كمك كنيم و بعد از تمام شدن درس از همديگر جدا شويم؛ او خيلي به من محبت مي كند و احساس مي كنم به من علاقه دارد. به قول خودش، مي گويد: چيزي را آسان به دست نياوردم كه آسان از دست دهم. من اين جور روابط را كه پايانش جدايي است، دوست ندارم؛ امّا وقتي با او هستم، احساس خوشبختي مي كنم. البتّه ته دلم ناراضي ام. احساس شرم و گناه و عذاب وجدان دارم. از حركات و حرف هايش مي فهمم كه بي رحم نيست و ديگران را نمي رنجاند؛ امّا چرا چنين مي كند، نمي دانم. او حتّي براي ديدن من مرا صيغه كرده تا روابط ما سالم باشد. او مي گويد: وقتي با تو هستم، كمتر گناه مي كنم. تو باعث مي شوي ثواب كنم و بيشتر به خدا نزديك شوم. گاه فكر مي كنم شايد مي خواهد با اين حرف ها مرا امتحان كند. اگر عاقبت اين جور روابط ازدواج باشد، حاضرم پايش بايستم تا درسش تمام شود و از حريم خودم هم تجاوز نمي كنم. هميشه از خدا مي خواستم زودتر ازدواج كنم تا در اين جامعه آلوده نشوم. حال خداوند كسي را سر راهم قرار داده كه من واقعاً او را مرد زندگي مي بينم. آدم ها وقتي ازدواج مي كنند، نصف دينشان كامل مي شود و ديگر به خود اجازه هر كاري نمي دهند. خواهش مي كنم راهنمايي ام كنيد. نمي دانم چه كنم.
      .
      پاسخ:
      درباره آشنايى و ارتباطتان با آن دانشجو چند سوال مطرح میشود:
      1. تا چه اندازه او را مى شناسيد؟
      2. آيا تا كنون درباره اش تحقيق كرده ايد؟
      3. آيا تحقيقتان كامل و همه جانبه بوده است؟
      4. آيا از خانواده، فاميل و دوستانش اطلاع كافى داريد؟
      5. آيا پيمان دوستى موقت – آن هم با جنس مخالف – درست است؟
      6. انگيزه واقعى وى از اين ارتباط چيست؟
      7. آيا فكر نمى كنيد جز آنچه مى گويد (استفاده از تجارب شما، حلّ مشكلات، دورى از گناه و…) انگيزه اى ديگر در سر دارد؟
      8. تجارب زندگى شما چقدر بيشتر است كه مى خواهد از آن استفاده كند؟
      9. او چگونه از كثرت تجربه شما اطلاع پيدا كرده است؟
      10. چه مشكلات يا تجربه هاى مشتركى بين شما و او هست؟
      با توجّه به آنكه شما فرهنگ هاى مختلف و رشته هاى تحصيلى متفاوت داريد و مهم تر از همه از دو جنس مخالفيد، چه چيز وجود دارد كه بايد در اين گونه ارتباطها درباره آن به گفت و گو بپردازيد؟
      با اندكى تأمل در پرسش هاى فوق، در مى يابيد چه تصميمى بايد گرفت و چه بايد كرد. توصيه ما نيز همان توصيه ته دل شما است. هشدارى كه از اعماق قلبتان برخاسته، نشان دهنده نارضايتى درونى شما است. احساس شرمى كه به شما دست داده است و احساس گناه و عذاب وجدانى كه گزارش كرده ايد، نشان دهنده وجدان بيدار، فطرت پاك و عقل سليم شما است؛ وجدانى كه نورش وجودتان را روشن ساخته و نادرستى اين روابط را به شما نمايانده است.
      اينكه گفته ايد: «زمانى كه با او هستم، احساس خوشبختى مى كنم»، احساسى كاذب است. توهمى بيش نيست و در واقعيات ريشه ندارد. اين احساس، ناشى از عواطف زودگذر است و هرگز پايدار نمى ماند. بنابراين، به آن اعتماد نكنيد كه جز افسوس و پشيمانى چيزى به ارمغان نمى آورد. اگر نگوييم تمام اين ارتباطها، دست كم بيشتر آنها در احساسات و غرايز جنسى و شهوانى، ريشه دارد و گرفتارانش تحت پوشش هاى فريبنده اى – نظير «آشنايى قبل از ازدواج»، «استفاده از تجربه هاى يكديگر»، «استمداد در جهت حلّ مشكلات»، «حفظ خود از گناه» و… – هواى اغراض ناپسند و كام جويى هاى باطل در سر مى پرورانند. بى ترديد اين ارتباطها از قصد ازدواج تهى است و جز هوس رانى، سوء استفاده و به انحراف كشاندن ديگران، رهاوردى ندارد؛ زيرا اگر قصد ازدواج در ميان باشد، به طور رسمى و از طريق خانواده ها تحقّق مى يابد. افزون بر اين، در مورد شما تناسب سنى وجود ندارد و خود وى نيز به عدم قصد ازدواج تصريح كرده است. چه بسيار دخترانى كه فريب اين قبيل آشنايى ها و ارتباطهاى نادرست را خورده و جز تباهى چيزى به دست نياورده اند.

      چگونه چنين فردى كه خود را مؤمن و فهميده مى نماياند، يا در نظر شما اين گونه است – بدون اجازه گرفتن – تحت پوشش فريبنده «حفظ سلامت روابط» صيغه موقّت جارى كرده است؟! آيا او نمى داند، بدون اجازه، صيغه موقت خواندن صحيح نيست؟ بنابراين، به نظر مى رسد، نمى توان به گفته هاى وى اعتماد كرد. حتّى اگر واقعاً اين فرد در گفتارش صداقت داشته و كاملاً قابل اعتماد باشد – كه احتمالى بسيار ضعيف است – اين گونه روابط عرفاً، عقلاً و شرعاً جايز نيست؛ زيرا غريزه جنسى، بسيار نيرومند است و كمتر كسى مى تواند از آن نجات يابد.
      بنابراين، اگر در آغاز نيز قصد سوء و خلاف و لغزشى در ميان نباشد، در ادامه راه، به آن مسير مى انجامد و انسان در گرداب انحراف گرفتار مى شود. اين گفت و گوها و روابط طولانى – كه با پوشش هاى مختلف انجام مى گيرد – تحريك نفس و سقوط در پرتگاه انحراف را به ارمغان مى آورد و بايد از آن جلوگيرى كرد.
      علاوه بر اين مى خواهيد اين روابط فقط در دوران تحصيل باشد. پس از چندى اين دوران پايان مى يابد و شما با فردى ديگر ازدواج مى كنيد. در آن موقعيت، ارتباط امروزين از صفحه انديشه تان پاك نمى شود. چه بسا اين تجربه را با روابط خود و همسرتان، مقايسه مى كنيد؛ از آرامشى كه بايد در پرتو زندگى مشترك به دست آوريد، محروم مى شويد و در اندوه و پشيمانى و احساس افسردگى فرو مى رويد! شايد بر اين اساس اسلام، دختران و پسران را از ازدواج با كسانى كه مخفيانه با ديگران ارتباط داشته اند، باز مى دارد.
      بنابراين، توصيه مى شود. هرچه سريع تر به اين گونه روابط و گفت و گوها پايان دهيد تا هم در دوران تحصيل، از آرامش كافى – كه شرط موفقيت و پيشرفت است – برخوردار شويد و هم در زندگى مشترك با همسر آينده تان از آرامش روانى بهره مند گرديد و در گرداب پيشيمانى و افسوس فرو نيفتيد. بنابراين، قطع اين گونه روابط، به صلاح حال و آينده شما است و آرامش در تحصيل و زندگى مشترك، آينده تان را تضمين مى كند.

       

  • به خاطر دختری که دوستش داشتم تغییر کردم، ولی باور نمی‌کند
    • پرسش:

      بنده با خانومی آشنا شدم که قصد داشتم ازدواج کنم ولی بنده مذهبی نبودم نماز نمی خواندم . سیگاری بودم و… الان سیگاری نیستم حدود نه ماه هست نماز می خونم کلی تغییر کردم ولی رابطه ما بهم خورد چون احتمال می دادن من برمی گیردم به قبلم الان شش ماه می گذرد و هنوز عاشقانه دوسشان دارم.

      .

      پاسخ:

      این مسئله به این برمی‌گردد که بتوانید اعتماد ایشان را به خود جلب کنید و ایشان به این نتیجه برسد که واقعا شما تغییر پیدا کردید و احتمال برگشت پذیری شما به گذشته بسیار کم باشد. به همین منظور توصیه می‌کنم همچنان پافشاری کنید. امّا ازجمله راههایی که می‌تواند به شما کمک کند و به احتمال فراوان نظر دخترخانم تغییر کند، نظر مشاور در این رابطه است؛ طرف مقابل شما برای تصمیم به ازدواج با شما، نیازمند اطمینان بالا و ریسک کم دارد به همین منظور (بر فرض تناسب میان شما و ایشان) اگر فردی مانند مشاور بتواند این اطمینان را برای ایشان تاحدودی تضمین بدهد، در آن صورت به احتمال زیاد طرق مقابلتان بتواند برای ازدواج با شما متقاعد شود.

      بنابراین بهتر است او را متقاعد کنید که باهمدیگر نزد یک مشاور بروید(سعی کنید نزد یک مشاور خانواده‌ای بروید که مذهبی باشد؛ زیرا تاثیرگذاری او در این رابطه می‌تواند بیشتر باشد) و با تشخیص و راهنمایی‌های چنین مشاوری برای آینده خود تصمیم گیری کنید حتی این مسئله را متذکر شوید که اگر تشخیص مشاور این بود که این ازدواج اصلاً مناسب شما نیست، دیگر برای ازدواج باشما پافشاری نداشته باشید.

      منبع

  • احساس می‌کردم به خاطر مشکلات مالی دوستم نداره
    • پرسش:

      پنج سال پیش با اقایی که دقیقا مطابق توقعات من بود اشنا شدم.از لحاظ مسائل خانوادگی فرهنگی مثل هم بودبم.هیچ مشکلی نداشتیم.من شاغل بودم و ایشون هم حق التدریس. قرار شد کمی به هم وفت بدیم تا شرایط شغلی و مالی مساعد بشه. متاسفانه اوضاع شغلی من و ایشون مطابق انتظار پیش نرفت. سه سال طول کشیدو ما بهم علاقه داشتیم . و هیچ مشکلی نداشتیم تا ابنکه من کارمو از دست دادم.اوضاع اقتصادی خانواده هامومون بهم خورد .احساس میکردم علاقه شون به من کم شده. بی پولی و ناامیدی و… در استانه سی سالگی بود ولی شغل ثابتی نداشت. فوق لیسانس بیکار. منم که بیکار بودم و شرایط مالی خانوادم هم کلا بهم ریخته بود. میتونم بگم یه ورشکستگی جزیی پیش اومده بود.به هر بهانه دعوامون میشد. من زجر میکشیدم ازینکه حس میکردم بخاطر مشکلات مالی دیگه دوسم نداره. خیلی اذیتم کرد. به هر طریقی میخواس خودشو ازین رابطه بکشه کنار. کار به جایی رسید که فکر میکردم سردی و بی میلیش به من بخاطر اینه که دختر دبگه ای تو زتدگیشه. یکسال خیلی سختو گذروندم. میگفت خانوادم میگن دختر باید شاغل باشه. من و تو بیکاریم و …. یکسال تحقیرم کرد سرزنشم کرد.خیلی دوسش داشتم.حیلی بهش اعتماد داشتم.ضربه بدی خوردم.اون داشت دیوونه میشد منم دیوونه مبکرد.همش بخاطر بی پولی و بیکاری بود.همه خانوادم فهمیده بودن و نفرینش میکردن که منو بخاطر پول میخواسته. … الان هشت ماهه میرم سرکار.ماشین خریدم و مشکلات مالی هردومون حل سده.تو این یکسال دعوا کردیم جنگیدبم بهم بی احترامی کردیم ولی قطع ارتباط کامل نکردیم. از چند وقت پیش تا حالا بهم همش ابراز علاقه میکنه.میگه دست خودش نبودو هیچ امیدی نداشت.گاهی بی مقدمه اس میده که خیلی اذیتت کردم منو ببخش! برای داشتنم تلاش میکنه.همش میگه میترسم از دستم بری و ازم انتقام بگیری.میگه اگه من نباشم خیلی تنهاست و حالا که همه چیز درست شده من ببخشم و دوباره بهش فرصت بدم! نمیدونم. میترسم. من هیچ مشکلی باهاش نداشتم.جز اینکه وقتی شغلمو از دست دادم اونم فرار کرد بهم وقت نداد.میتونم بگم خودشو نجات داد. اما حالا همش میگه اشتباه کردم و…. ازطرفی من دوسش دارم.تو تمام مدتی که اذیتم میکرد هر،روز یه جور بهم فشار روحی میاورد ولی نتونستم فراموشش کنم.رابطه ما بر پایه عقل و منطق بود.پاک بود.هر دو ادمای موجهی هستیم.و جز این تجربه تلخ هیچ اختلاف نظر و مشکلی نداریم.نمیدونم قبولش کنم یا نه. خانوادم هم ازش دلخورن.میترسم بازم تنهام بذاره.میترسم نتونم بهس تکیه کنم…

       

      پاسخ:

      مشکل شما در برقرار کردن ارتباط قبل از عقد و ازدواج

      اگر بخواهیم ریشه مشکلات شما را بررسی کنیم (دلیل این همه اذیت شدنها و تحقیر شدن ها و ..)منشا همه آنهابر می گردد به یک گناه که متاسفانه افراد زیادی دچار آن می شوند و سالهای زیبای جوانی خود و شور و نشاط آن را از دست می دهند و آن ایجاد ارتباط با نامحرم است داشتن رابطه رابطه با نامحرم حتی با نیت ازدواج، علاوه بر آنکه شرعا حرام است دارای آسیب های فراوانی است از جمله همانطور که خودتان هم اشاره کردید ایجاد وابستگی، که این وابستگی باعث عدم شناخت درست طرف و ندیدن عیوب او می شود.
      برای داشتن ازدواج خوب و موفق و بدور از این همه دردسر و اضطراب آشنایی چند جلسه ای در مراسم خواستگاری و انجام تحقیقات لازم کفایت می کند، بنابراین در حال حاضر بهترین کاری که شما می توانید بکنید این است که بدور از احساسات و باعقلانیت کامل ببینید که آیا ایشان مناسب شما هستند ؟آیا از تناسبهای لازم ازدواج یعنی تناسبهای فکری اخلاقی رفتاری و اعتقادی برخورد دار هستید؟خلاصه با توجه به روابط چند ساله ای که با ایشان داشتید و تحقیق از دوستان و آشنایانش به یک شناخت کامل از ایشان برسید، همین اختلافی که شما از آن بعنوان یک تجربه تلخ یاد کردید، می تواند سرنخ های خوبی را به شما در مورد این آقا بدهد، یعنی سرنخ هایی از روحیات و حالات او و اینکه آیا اصلا ایشان شما را بخاطر خودتان انتخاب کرده اند یا بخاطر شغلتان؟شما با ایشان اتمام حجت کنید که لزومی ندارد که زن ها در بیرون از منزل هم شغلی داشته باشند زیرا در دین ما نفقه بر عهده مرد است و علاوه بر آن برای زن ها مشکلاتی از جمله بارداری و …پیش می آید که نباید کار کنند و کلا کار کردن در بیرون از خانه برای زن ها یک مزیت محسوب نمی شود، با این حساب شما خود بسنجید که آیا او بدرد شما می خورد؟ آیا حاضر هستید با چنین فردی یک عمر زندگی کنید؟ و سپس تصمیم بگیرید.

      اگر قصد ازدواج داشتید هر چه سریعتر ارتباط خود را قطع کنید و به ایشان یک مهلت یک ماهه بدهید تا از طریق خانواده برای خواستگاری اقدام کنند(البته در صورت نیاز می توانید تا سه ماه تمدید کنید)

      در اخر با توکل وتوسل به خداوند متعال و اهل بیت عصمت وطهارت همیشه در زندگی پیروزو سربلند باشید.

       

      منبع

  • به پسری علاقمند شدم که با یکی دیگه رابطه عاطفی داره
    • پرسش:

      من حدود ۳ ماه وارد یه رابطه شدم که کاملا ناخواسته بود و به مرور زمان علاقه ایجاد شد، ولی متاسفانه طرف من قبل از من تو یه رابطه دیگه بود و الان هم اون رابطه ادامه داره، چند بار خواستم که رابطه ام را تمام کنم ولی هربار ازم خواهش کرد که کمی بهش وقت بدم، بار آخر گفت تا آخر دی ماه حتما تکلیف خودم مشخص میکنم، من نمی دونم چیکار کنم صبر کنم یا رابطه ام رو تموم کنم. البته این رو هم بگم که خانواده پسر با ازدواج اون با خانمی که باهاش دوست کاملا مخالف هستن و این آقا میگه نمی تونم یهو ولش کنم به احتمال زیاد برای علاقه خودش این حرف رو میزنه، ولی اون خانم بهش گفته اگه تا دی ماه اقدامی برای ازدواج نکنی من ترکت میکنم.

       

      پاسخ:

      یکی از نشانه های طفره رفتن برای ازدواج بهانه تراشی های واهی و متفاوت هست.

      در مورد شما نیز این قصه صادق است.

      شما به محض متوجه شدن از آن رابطه اصلا دقیقه ای را نباید ادامه می‌دادید.

      و از همان لحظه ای که وارد یک دوستی ناخواسته شده اید در اصل وارد سراشیبی سقوط شده اید.

      علاقه های اینگونه باعث شده تا نتوانید درست فکر کنید درحالی که الان شما فقط یک وسیله تلقی می‌شوید چون اگر جز این بود :

      اولا یک روز هم شخص دیگری در زندگی طرف مقابلتان مشاهده نمی‌شد.

      دوما به خواسته و وجود شما توجه می‌شد.

      سوما برای خواستگاری اقدام جدی صورت می‌گرفت.

      درست است تحت فشار عاطفی قرار دارید ولی الان سختی و فشار کمتری را متحمل خواهید شد تا مدت دیگری بگذرد.

      و ممکن است این طفره رفتن ها به نیت وابسته کردن شما انجام شده تا شما را در مقابل شرائط تسلیم کرده و بعدا خواسته‌ها و شرط ها را بیان کند.

      لذا با توجه به مطالب فوق بلافاصله با گذاشتن شرط حضور برای خواستگاری ،ارتباطتان را کاملا قطع نمائید.

       

      منبع

  • تازه فهمیدم پسره در مورد تحصیلاتش بهم دروغ گفته
    • پرسش:

      من دختر 19 ساله ای هستم که 2ساله به پسری دوستم و خیلی بهم علاقه داریم و تا حالا تصمیم قطعی برای ازدواج داشتیم ولی تازه به من گفته که تا بحال به من و خانوادش دروغ میگفته که دانشگاه میرفته و الان میخاد جبران کنه من هنوزم دوسش دارم و نمیدونم که ازدواج با همچین آدمی درسته یا نه؟

       

      پاسخ:

      همون طوری که عشق برای ازدواج کافی نیست همون طورم یه دروغ سبب به هم زدن ازدواج نیست مگر اینکه سبب سلب اعتماد کلی از طرف مقابل بشه به طوری که نشه به حرفاش اعتماد کرد پس اگه اعتماد شما ازش سلب شده باید اعتماد سازی کنه و صداقتش رو به شما اثبات کنه یعنی یه طوری برخورد کنه که به دلتون بشینه که راست می گه مثلا یقین کنید اطلاعاتی که در مورد خودش و خانواده اش داده درسته، همچنین وضعیت تحصیل دانشگاهش رو قدم به قدم به شما اطلاع بده ، یا اینکه با مشخص کردن زمان خواستگاری و ازدواج صداقتش رو در قصد ازدواج اثبات کنه

      در طول زمان اگه شما عملا صداقت ازش دیدی می تونی بهش اعتماد کنی و اجازه بدی که برای ازدواج جلو بیاد اما اگر نتونستی بهش اعتماد کنی و احتمال دادی اینکه می گه قصد ازدواج داره دروغ باشه یا اینکه ممکنه بعد ازدواج در طول زندگی با عدم صداقتش کلاههای بزرگی سرت بذاره ردش کن.

       

      منبع

  • خیلی به من توجه می‌کنه ولی می‌گه اهل ازدواج نیست
    • پرسش:

      من دانشجو هستم .5 ساله در دانشگاه با آقایی آشنا شدم .رابطه ی دوستانه ای داریم.یعنی ما کلا تو کلاس 9 نفریم که همه با هم صمیمی هستیم و این به خاطر سفرهای دانشجویی زیادیه که با هم رفتیم.
      حالا این آقا اخیرا هر شب به من پیام میدن و اگر جواب بدن تا خود صبح ادامه پیدا میکنه.تو پیاماشون حرفی در مورد اینکه به من علاقه دارن نمیزنن .فقط حرفای معمولی .اما خوب اخیرا متوجه شدم که خیلی به من توجه دارن و حتی تعصب.
      خودش همیشه میگه اهل دوست دختر و ازدواج نیست.
      حالا میخوام بدونم من این وسط چکاره ام.؟؟؟دنبال منه که خلا های عاطفیش رو پر کنه؟؟؟؟درسته که من ادامه بدم به این پیامک بازیها یا نه!!
      در ضمن ما اصلا آدم های مناسبی برای هم نیستیم.اما واقعا آدم محترمیه و به خاطر همین نمیتونم جوابش و ندم.

      پاسخ:

      کشف اینکه ایشان چه هستد و چه می خواهند ، وظیفه شما نیست . زیرا درخواستی مطرح نشده است . پس مهم ترین چیز این است شما چه می خواهید؟؟ واقعا پیامک بازی تا صبح قابل توجیه است ؟ هر کس که باشد نامحرمی که تا صبح به دلایل غیر ضروری با شما پیامک بازی می کند و هیچ نمی گوید قابل پذیرش نیست . بهتر است این شرایط را تمام کنید .

       

      منبع

  • دختری‌ که برای ازدواج انتخاب کردم خیلی احساسیه
    • پرسش:

      سلام من 20 سالمه به تازگی با دختر 19 ساله ای آشنا شدم که از نظر خانوادگی و اقتصادی هم سطح هستیم از نظر عقاید هم تفاهم داریم ولی از نظر عقاید ایشون یکم ضعیفترند نسبت به من ، من خیلی بیشتر از ایشون مذهبی ترم و مشکل دیگه اینکه ایشون منطقی نیستند ، احساسی هستند و من خیلی منطقی هستم ….خیلی تفاوت فاحش داریم میخواستم اول ببینم سنمون مشکلی نداره ؟ و اینکه الان واقعا تو رابطمون دو دل شدم ، که چیکار کنم ، میتونیم ازدواج موفقی داشته باشیم یا نه ، با این اوصاف ؟

       

      پاسخ:

      معمولا اختلاف سنی یکسال مشکل ساز نیست، اما درباره اینکه ایشان شخصیت احساسی دارند و شما منطقی هستید باید عرض کنم که تشخیص اینکه این اختلاف شخصیتی باعث بروز مشکل در زندگی زناشویی می‌شود یا نه در این است که تشخیص بدهید که آیا این اختلاف شخصیتی باعث اختلاف زیاد در درک و فهم متقابل، افکار، رفتار، سلایق، علایق، خواستها و تمایلات میانتان شده است یانه؟ اگر اختلافات مذکور به قدری نبود که نتوانید همدیگر را درک کنید، در آن صورت اختلاف شخصیتی مشکل ساز نیست.

      درباره اینکه شما نسبت به ایشان مذهبی تر هستید باید عرض کنم که این اختلاف کم باشد، معمولا مشکل ساز نیست. امّا اینکه در حال حاضر دو دل هستید برای تصمیم به ازدواج چه بسا به خاطر اختلافاتی است که ذکر کردید که به نظرم اگر با توضیحاتی که داده شد همچنان دو دل هستید ونمی‌توانید تصمیم قاطع بگیرید بهتر است به صورت حضوری به یک مشاور حاذق در زمینه ازدواج مراجعه کنید تا بتوانید با آگاهی و اعتماد بیشتر برای ازدواج تصمیم بگیرید.

      در مورد ازدواج در سن 20 سالگی باید عرض کنم اگر متوجه شرایط زندگی زناشویی هستید و از روی علم و آگاهی برای ازدواج تصمیم گیری کرده‌اید مشکلی ندارد ولی اگر از روی جوزدگی یا احساسات آنی برای ازدواج تصمیم گرفته‌اید که مسلما در آینده در صورتی که نتوانید شرایط جدید خود را مدیریت کنید می‌تواند برای شما مشکل ساز شود.

       

      منبع

  • پسره بهانه کرده چون سه ماه ازش بزرگترم نمیخواد باهام ازدواج کنه
    • پرسش:

      دختری 26 ساله هستم  سه ساله با کسی که قبلا تو دانشگاه همکلاس بودیم دوستم.مشکلی که داریم اینه که چون من فقط ۳ ماه از ایشون بزرگترم همینو بهانه کرده میگه نمیخاد با همسن ازدواج کنه و ازمن میخاد که باهم باشیم تا هر وقت که هر کدوم ازدواج کنیم و بریم دنبال زندگی خودمون!!.بارها من عقب نشینی  کردم اما بعد از یک ماه برمیگرده ومیخاد که اشتی کنیم اما همچنان سر حرفش هست.جالبه که از نظر اون یه مرد میتونه با دختری که ۱۰ یا۱۲ سال ازش کوچکتره ازدواج کنه و هیچ مشکلیم پیش نمیاد اما با همسن هرگز!اصلا حتی حاضر نیست درباره ازدواج صحبت کنیم.من نمیدونم دیگه چطوری متقاعدش کنم

      پاسخ:

      ازدواج مردان با زنان یک تا سه سال بزرگتر از خود ، در آمارها ثبات بیشتری داشته است. علتش میتونه تجربه اجتماعی و سازگاری زن و اعتماد بیشتر مرد باشه. البته چند شرط لازمه :
      ۱- مرد سنش کم نباشه، مردان حول و حوش ۲۷-۲۸ سالگی تغییرات کلی میکنند و ممکنه اگر متاهل باشند درباره کل ازدواجشون به شک بیفتند بنابراین ترجیحمان اینه سن مرد کم نباشه
      ۲-هردوی زن و مرد باید سازگاری بلد باشند نه پیشروی و تهاجم عاطفی، در این صورت از پس مشکلات بر می ایند

      ۳- دوستیهای دوران دانشجویی در سنی از مرد معمولا محقق میشود که او یک دوست میخواهد نه یک آینده
      دوست شما، هنوز فردیتش شکل نگرفته و تحت تاثیر حرفهای والدین است بدون اینکه صحت و سقم آنها را دریافته باشه، کار خوب اینه خیلی محکم بگذاریش کنار و هیچ راه برگشتی براش نگذاری تا بتونه در فقدان تو ، بالغ تر بیندیشه و رفتار کنه.

       

      منبع

  • یکی رو دوست دارم که گفته چند سال دیگه می‌یاد خواستگاری
    • پرسش:

      من دختری ۱۹ ساله ام که ۹ماهه با پسری که دو ماه ازم بزرگتره دوستم. قصد ما از همون اول ازدواج بوده ولی به من گفته که تا چند سال (۷،۸سال دیگه) شرایط ازدواج نداره بخاطر تحصیلو کار و سربازی و اینکه میگه تا به یه وضع مالی خوبی نرسه جلو نمیاد البته خانواده ی اون و مادر من در جریانند و از نظر مذهبیم هردو معتقدیم. میترسم بعد ۷ ۸سال رابطمون سرد بشه( البته الان هر دو واقعا همدیگرو خیلی دوست داریم) یا اینکه شرایطی برا من پیش بیاد که چند سال دیگه خانوادم اصرار کنن که ازدواج کنم از یه طرفم نمیتونم ازش بگذرم
      به نظر شما این رابطه درسته؟

       

      پاسخ:

      اینکه ایشان بخواهند زمانی جلو بیایند که همه شرایط ایده آل شده باشد و هفت و هشت سال آن هم بدون هیچ مراسمی خیر حداقل تا یکی دو سال آینده باید با خانواده پا پیش بگذارند و حداقل نامزدی صورت بگیریدو…. . بهتر است در مورد این مسئله از همین ابتدا سنگ های خود را با ایشان وا بکنید که نه شما پشیمان شوید و ایشان طلب کار.

       

      منبع

  • همیشه منت‌کشی می‌کنم ولی اون بازم قهر می‌کنه
    • پرسش:

      با سلام من مرد29ساله هستم از تهران مدرک تحصیلی لیسانس هشت ماه پیش با دختری آشنا شدم که به من ابراز علاقه زیادی میکرد بعد از مدتی دوستی ایشون مسئله ازدواج رو مطرح کرد و گفت نمیخواد رابطه بی هدف داشته باشه. و گفت حتی حاضره ده سال صبر کنه تا من به وضعیت مطلوب خواستگاری برسم بعد از مدتی من قبول کردم که با هم ازدواج کنیم البته بعد از دوسال تا کار کنیم و از لحاظ مالی قوی تر بشیم و ایشون و قبول کرد سوال من این هست ایشون همیشه یه بهانه ای پیدا میکنه و با من قهر میکنه و منو نرک میکنه و من همیشه پا پیش می‌گذارم و منت کشی میکنم و ایشون رو بر میگردونم این دفعه هم ایشون منو ترک کرده و الان دو ماهه رفته و بهانشم اینه که من دروغ میگم و ایشون رو برای ازدواج نمیخوام ولی خودشم میدونه که اینطور نیست ایشون میخواد با فشار آوردن به من زودتر از موقع قرارمون ازدواج کنیم زیرا هر وقت با من قهر کرده به خواستش رسیده من به توصیه مشاوران دیگه به سراغ ایشون نرفتم. و مشاوران به من گفتن ایشون خودش برمیگرده ولی تا الان بر نگشته البته ایشون منو توی تلگرام بلاک کرده بود که الان این بلاک باز شده ولی خبری از ایشون نیست. من در حال حاضر بسیار افسرده و ناراحتم زیرا ایشون رو بسیار دوست دارم و ایشون هم به من ابزار علاقه زیادی میکردن خواستم بپرسم آیا امکان برگشت ایشون بعد از دوماه وجود داره و من امیدوار باشم؟

      پاسخ:

      سلام دوست عزیز. من علت اصلی قهر ایشون مخصوصا در مورد آخر و استرس و نگرانی طبیعی ایشون نسبت به تنها ماندن و اینکه شما سر قولتون نمونید و منصرف بشید میدونم
      بنظرم باید به ایشون حق بدید که این نگرانی رو داشته باشند. برای رفع این نگرانی باید زمینه های جدی شدن رابطه رو فراهم کنید. از طرفی ایشون خواستگارها و یا حتی پیشنهاداتی دریافت میکنه که اون رو در مضیقه و در دو یا سه راهی میگذاره.

       

      منبع

  • بعضی وقت‌ها منو یادش میره
    • پرسش:

      خانمی هستم 23 ساله مجرد-2 ساله با کسی دوست هستم که هر 2 قصد ازدواج داریم-من یه اخلاقی دارم که دوست دارم طرفم بهم توجه کنه.خوب اون هم تا حدودی این کارو انجام میده.اما بعضی وقتا کارهایی انجام میده که منو یادش میره.مثلا اگه مهمون داشته باشن یا … من از این کارش خوشم نمیاد.چکار کنم.مشکل از کیه؟

      پاسخ:

      سلام این نیاز شما به توجه یک امر عادی تلقی میشه و حق شماست که بهتون توجه بشه. منتها توجه بی قید و شرط و در هر شرایط در قبل از ازدواج کمی محدودتر هست. مثلا وقتی مهمان دارند نمیتونند مهمان رو رها کنند و به شما برسند. هم اخلاقی نیست و هم درست نیست زیاد دست به گوشی باشند. یا در زمان هایی که سر کار هستند یا فرضاً ایشون اگر زود به خواب میروند شبها و شما خوابتون نبرده. به نظرم روی این موضوع پافشاری نکنید و شرایط ایشون رو بخوبی سعی کنید درک کنید و رفتار منطقی داشته باشید تا رابطه شما حفظ شود.

       

      منبع

InstagramTelegrammaghalat