![هميشه حسرت میخوردم که ای کاش از این تنهایی نجات پیدا میکردم… هميشه حسرت میخوردم که ای کاش از این تنهایی نجات پیدا میکردم…](http://zendegiea.ir/wp-content/uploads/2016/12/Untitled-1-44.jpg)
هميشه حسرت میخوردم که ای کاش از این تنهایی نجات پیدا میکردم…
خودم را در اتاقم زنداني کرده بودم و فکر مي کردم ارتباط با پسر جواني که هر روز از طريق چت حال و احوال همديگر را مي پرسيديم مي تواند راه مناسبي براي نجات از تنهايي هايم باشد!
پدر و مادرم شاغل هستند و ما در تهران زندگي مي کنيم. من از روزي که خودم را شناختم تنها بودم و هميشه حسرت مي خوردم که اي کاش مثل هم کلاسيهايم با والدينم سرسفره مي نشستم و يا خواهر و برادري داشتم که حداقل با او حرف مي زدم و درد دل مي کردم.
متاسفانه از حدود يک سال قبل با پسري که خودش را پدرام معرفي مي کرد و اهل مشهد بود آشنا شدم. ما هر روز با هم چت مي کرديم.
پدرام با جملات احساسي و عاشقانه مرا شيفته و دلباخته خودش کرد و هميشه مي گفت: کاش موقعيتي پيش مي آمد تا همديگر را از نزديک مي ديديم.
او يک روز گفت: اگر وضعيت مالي مناسبي داشت، حتما به خواستگاري ام مي آمد؛ اگرچه يک راه ديگر هم وجود دارد تا والدينم مجبور شوند با ازدواجمان موافقت کنند و آن اين که از خانه فرار کنم و به مشهد بيايم.
متاسفانه من که او را فرشته نجات خودم مي ديدم، مرتکب اشتباه بزرگي شدم و به اميد او از خانه فرار کردم و به مشهد آمدم.
من و پدرام در محلي که با هم قرار گذاشته بوديم براي اولين بار همديگر را ديديم و سپس همراه او به خانه اي در حاشيه شهر رفتيم.
متاسفانه در آن جا پدرام چهره واقعي خودش را نشانم داد. او مرا زنداني کرد و پس از چند ساعت ۲ نفر از دوستان شيطان صفتش نيز آمدند و…! آن ها مرا با وضعيتي بسيار اسفناک در يکي از خيابان هاي خلوت مشهد، رها کردند و گريختند.
نمي دانم با کدام عقل از خانه فرار کردم و با توجه به قول و قراري که با پدرام براي ازدواج و آينده گذاشته بوديم، اصلا فکر نمي کردم او چنين دامي برايم پهن کرده باشد و به اين راحتي عفت و حيثيتم را از دست بدهم. اي کاش با پدر و مادرم صحبت مي کردم و در پيله اينترنتي گرفتار نمي شدم.
کلمات کلیدی : داستان واقعی , داستان واقعی ازدواج , داستان واقعی زن و شوهر , داستان واقعی زناشویی , روایت واقعی ازدواج , روایت واقعی زندگی , ماجرای واقعی ازدواج , ماجرای واقعی زن و شوهر , واقعیات ازدواج , واقعیات زندگی مشترک , واقعیت زندگی
ارسال نظر